چاپ مطلب چاپ مطلب

«آن‌ها می‌کشند؛ ما فراموش می‌کنیم. فاجعه همین است!» ✍️ انوشیروان مباشرامینی

همای خبر:چند روز پیش، الهه حسین نژاد دختری ۲۴ ساله‌ هنگام بازگشت به خانه، برای چیزی به کوچکی یک گوشی موبایل، جانش را از دست داد. ربوده شد، آسیب دید، و بعد از چند روز، خبر مرگش در صدر اخبار نشست. مردم در فضای مجازی نوشتند، واکنش نشان دادند، چهره‌اش را به اشتراک گذاشتند

خشمگین شدند، هشتگ زدند… اما حالا، فقط چند روز گذشته و موج‌ها خوابیده است.
فاجعه تمام شد؟ یا تازه آغاز شده است؟
فاجعه اصلی نه آن قتل هولناک، بلکه این است که ما دیگر عادت کرده‌ایم.
به خشونت. به مرگ‌های بی‌دلیل. به تجاوز به مرزهای امن زندگی.
عادت کرده‌ایم به چند روز همدردی، به یک موج هیجانی، و بعد، به فراموشی.
ما پیش‌تر هم شاهد این فراموشی بوده‌ایم؛
از قتل دلخراش امیرمحمد خالقی، دانشجوی جوانی که در مسیر خوابگاه با چند ضربه چاقو کشته شد، تا ماجرای خانواده معلم لارستانی که به طرز فجیعی قربانی خشونت شد.
از خبرنگار ایرنا، منصوره قدیری، تا زنی که در رضوانشهر توسط همسرش در خودرو زنده‌زنده سوخت.
و هنوز خیلی‌ها یادشان هست که داریوش مهرجویی و همسرش، دو چهره‌ی سرشناس فرهنگی، در خانه‌ی خود قربانی خشونتی عجیب شدند.
هرکدام روزها تیتر شدند، اما حالا چطور؟
این سکوتی که بعد از فریاد می‌آید، تلخ‌ترین بخش ماجراست.
نه به‌خاطر گذر زمان، بلکه به‌خاطر ناتوانی ما در حفظ حافظه‌ی جمعی.
ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که «جان انسان» دیگر نه حرمت دارد، نه قیمت.
قتل برای یک گوشی، برای چند میلیون، برای یک سوءتفاهم، برای یک «هیجان آنی»؛ همه‌شان تکراری شده‌اند. حالا دیگر نه تصویر جنازه‌ها تکان‌مان می‌دهد، نه اشک مادرها.
این، خشونت عادی‌شده است؛ و آن‌که در برابر خشونت بی‌تفاوت شود، خودش را به پرتگاه نزدیک کرده.
ما امروز به اندازه‌ی همان قاتلان خطرناک نیستیم، اما اگر نخواهیم ببینیم، نخواهیم بخواهیم، نخواهیم تغییر دهیم، شریک خاموش این فجایعی هستیم که هر روز تکرار می‌شوند.
فراموشی، یکی از بی‌رحم‌ترین انواع بی‌عدالتی‌ست.
چه شد که جامعه‌ای با این‌همه شعور، با این‌همه فریاد، حالا فقط «تا چند روز» واکنش دارد؟
شاید چون باورمان شده که هیچ چیز قرار نیست درست شود؛ شاید چون هزار زخم دیگر داریم؛ شاید چون آن‌قدر مصیبت دیده‌ایم که چشم‌هایمان به درد خسته‌اند.
اما این خستگی، اگر به بی‌حسی تبدیل شود، آینده‌ای نمی‌سازد.
ما نه تنها به عدالت برای یک قربانی نیاز داریم، بلکه باید حافظه تمامی قربانیان را حفظ کنیم. فراتر از خشم لحظه‌ای، به پیگیری پایدار احتیاج داریم. بیش از صرفاً استفاده از هشتگ، به اصلاح قوانین، آموزش، بازنگری در سبک زندگی، تقویت امنیت شهری و مهم‌تر از همه، به مطالبه‌ی جدی از مسئولان نیاز داریم.
یاد آن دختر فراموش نشود.
و نباید فراموش کنیم که این بار، ممکن است نوبت یکی از ما باشد.

 

About سردبیر ارشد

Check Also

وقتی درس نمی‌خواند و ما حرص می‌خوریم ✍️ انوشیروان مباشرامینی

اختصاصی همای خبر:چند روز پیش، ویدیویی در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست شد:دانش‌آموزانی که کتاب‌های درسی خود …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *