چاپ مطلب چاپ مطلب

انقلاب کلاسیک انسانیت ماندگار

انقلاب کلاسیک انسانیت ماندگار

یادداشت از مهندس حسین جمالی
مدرس
کارشناس ارشد فناوری اطلاعات و ارتباطات
دانشجوی حقوق
کرین بریتنون با کالبدشکافی چهار انقلاب بزرگ کلاسیک؛
انقلاب آمریکا،انگلستان، فرانسه،و روسیه معتقد است انقلاب‌ها کپی از همدیگر نیستند.اما به شکل باورنکردنی بعد از وقوع مراحل مشترکی را طی می کنند.برینتون چهار مرحله را در شکل گیری و تکوین انقلاب‌ها برمی شمارد

مرحله اول: سقوط رژیم حاکم
انقلابیون اول رژیم حاکم را سرنگون می کنند براین باوریم که هر انقلابی در بستر ناکارآمدی وضعف های ساختاری حاکمیت مستقر شکل می گیرد.وموجب نارضایتی عمومی وحتی در سطح کارگزاران داخل حکومت می‌شود.و فرسایش مشروعیت رژیم را درپی دارد.
در چنین حکومت هایی فساد ساختاری،بحران ناترازی کسری بودجه،افزایش مالیات ها،جانبداری حکومت ازگروهی خاص شکاف حکومت با الیت جامعه،اعطای امتیاز های خاص به خودی ها،ووو موجب انقلاب می‌شود.
در انقلاب فرانسه روشنفکرانی مثل رسو،ولتر،مونتسکیو با به نقد کشیدن فضای متصلب رژیم حاکم ، جامعه را برای زمینه یک انقلاب آماده کردند.برینتون می گوید،در سه انقلاب موضوع این گفتار ناکارآمدی اقتصادی موجب انقلاب شده است.و شرایط به گونه ای پیش رفت که ساختارهای فرسوده وکارگزاران ناکارآمد موجب تسهیل انقلاب شدند.تا جایی که یگان سرکوب وارتش خود به انقلابیون پیوستند.

مرحله دوم:روی کارآمدن انقلابیون میانه رو برینتون می گوید بعد از سقوط رژیم حاکم معمولا انقلابیون میانه رو حکومت را در دست می گیرند.واین دوران آغازین را ماحصل انقلاب می نامند. درانقلاب فرانسه بعد از سقوط زندان باستیل میانه روها(ژینوبن ها)به مردم وعده اصلاح ساختارها وعدالت اجتماعی دادند.در روسیه بعد از سقوط تزار گروهی معتدل ولیبرال به رهبری کرنسکی برسرکار امدند.در انگلستان ابتدا پروتستانها مشروطه خواه بعد از سقوط رژیم لویی شانزدهم برسرکار امدند. اما خیلی زود بین انقلابیون اختلافات فاحشی رخ می دهد و برینتون می گوید در این مرحله یک نوع دوگانگی حاکمیت رخ می نماید. دولت میانه روها به نوعی به عدول از آرمان‌ها انقلاب متهم می‌شوند و گروهی تند رو غیر رسمی علیه دولت رسمی میانه روها ایستادگی می کنند و دولت را با چالش جدی مواجه می نمایند دلایل شکل گیری جناح تندرو مقابل دولت میانه رو ضعف‌هایی است در مواجه با مشکلاتی که معمولا از دولت گذشته برجای مانده ،عدم انسجام میانه روها در مقایسه با تندروها ، تندروها بسیار منسجم هستند میانه روها بسیار پای‌بند قوانین هستند. ولی تند روها خیلی پایبند قوانین نیستند و حتی منافع عمومی را فدای منافع شخصی وگروهی خود می کنند.میانه رو ها در برخورد با تندروها مردد هستند ولی تندروها در برخود و قلع وقمع میانه روها ازهر رفتار نا مواجه ابائی ندارند.میانه روها از دوسو مورد هجمه هستند هم نیروهای رژیم گذشته هم تندروها انقلابی؛ از این رو میانه روها نمی توانند هر دو گروه را راضی نمایند. اگر هر اقدامی انجام دهند مورد حمله گروه دیگر قرار می گیرند در انگلستان وقتی میانه روها خواستند بخشی از اختیارات کلیسا را کم کنند از طرفی مورد حمله بخش مذهبی واز سویی مورد حمله انقلابیون بخاطر مدارا بیش از حد قرار گرفتند. ازاین پس است که ضعف های میانه روها موجب شکل گیری مرحله بعدی انقلاب می شود

مرحله سوم: حاکمیت تندروها نظام وحشت این گروه اقلیت که بخاطر اقلیت بودن هم بسیار منسجم هستند تحت فرامین رهبر کاریزما درپی اجرای آرمان‌های انقلاب هستند.که معتقدند میانه روها دراجرای آن تعلل کردند.نشانه های انها تعصب ایدئولوژیک،انضباط تشکیلاتی،اطاعت از رهبری کاریزما با هر خشونتی درپی اجرای اهداف خود هستند درفرانسه کودتای ژاکوبن ها علیه ژینوبن ها روبسپیر تند رو راحاکم کرد وخونریزی وحشتناکی انجام داد در انگلستان باپاکسازی پارلمان توسط ارتش کرامول و اخراج میانه روها واعدام پادشاه مشروطه واعلام جمهوری تندروها حاکم شدند وخونریزی این دوران نقطه سیاه تاریخ اروپا بود.در روسیه بعد از سقوط دولت لیبرال کرنسکی تندروها کمونیست لنین استالین برسر کار امدند در دوران کمونیست ها چنان خونریزی در روسیه شکل گرفت که تاریخ هیچگاه شاهد آن نبود جالبی حاکمیت تندروها این است که هم خود را عامل وحشت وهم عامل فضیلت می دانند.یعنی برای اجرای فضیلت از هر رذیلتی کمک می گیرند،ترور حذف دزدی فساد تباهی در راستای ایدئولوژی زاهدانه تناقض این گروه است.اما همین تندروها هم دچار اختلافات درون گروهی می شوند وخودشان موجب حذف همدیگر می شوند وهمین رفتارهای متناقض و پارادوکسیکال سبب خستگی جامعه می شود،و جامعه بسوی یاس و دلزدگی و عدم مشارکت اجتماعی و انتخاباتی می رود وهمین رویگردانی مردم وجامعه باعث می شود که مردم به دنبال یک فرد پراگماتیک بروند فردی عملگرا که بتواند جامعه را از این انحطاط رهایی بخشد از این پس است که وارد مرحله چهارم انقلاب می شویم

مرحله چهارم ترمیدور انقلاب
ترمیدور در فرانسه پایان دوران وحشت وشکل گیری دوران ثبات با مبنای تقویمی معنی می‌شود.وبعد از سقوط واعدام روبسپیر پایان دوران وحشت وشکل گیری ثبات بود که از این پس ناپلئون بناپارت درپی ایجاد یک امپراتوری برآمد.در روسیه با تغییراتی سازوکارهای اقتصادی بازار را پذیرفتند این تغییر در انتهای دوران لنین ۱۹۲۱ را مبنای ترمیدوری می‌دارند وبا امدن استالین یک دوران سخت تک حزبی فرد محور مسلط شد.و در انگلستان کرامول با انحلال پارلمان یک حکومت فردی ایجاد کرد ویک ثبات نسبی برقرار نمود. همانطور که تاکنون توصیف کردیم دوران ترمیدوری دوران ایدئال نیست، زیرا موجب یک نظم دیکتاتوری می‌شود اگرچه تندروی انقلابی کمتر مشاهده می‌شود. اما لزوما به دمکراسی نمی انجامد ناپلئون، کرامول، استالین آدمهای پراگماتیکی بودند جامعه را از رفتارهای سلیقه ای نجات دادند اما دوران سکون مرگبار دیکتاتوری سال‌ها هژمون یافته بود. اگر تا اینجای بحث با ما همراه بودید شاید بپرسید پس انقلاب آمریکا در این بحث کجای این چهار مرحله قرار گرفت وچگونه سرانجامی یافته است؟ از نظر برینتون انقلاب آمریکا یک انقلاب استثنایی موفق بوده زیرا بعد از انقلاب در همان مرحله دوم روی کار آمدن میانه روها هیچگاه موجب روی کار آمدن تندروها نشد ودر یک فرایند حساب شده وارد دمکراسی حاکمیت مردم شده اند وراه اشتباه دیگر انقلاب ها را طی نکردند شاید رسیدن به جایگاه امروزی آمریکا همین درایت رهبرانش بوده لذا برینتون تاکید دارد که اگرچه انقلاب ها موجب تغییرات اساسی می شوند اما آن تغییرات با هزینه های آن متناسب نیست مگر با درایت رهبران انقلابی تن به یک اصلاحات تدریجی گام به گام و درون سیستمی داده شود و پیش برود یعنی بدور از تعصب پویا واکتیو تغییرات را متناسب با زمان بپذیرند و نظام حکمرانی را متناسب باخواست مردم هماهنگ و همراستا کنند
در تکمله این گفتار شاید در انتها برای شما خوانندگان این سوال پیش آمده باشد که انقلاب سال ۵۷ ایران در کدام دسته بندی گفتار برینتون قرار می گیرد باورم این است که انقلاب اسلامی ایران بعد از پیروزی ودر دوران بسیار کوتاهی که دست میانه روهای ملی گرای دولت موقت بازرگان بوده، تاکنون دست تندروها مانده است. زیرا در همه ادوار گذشته انتخابات ریاست‌جمهوری ایران با منتقدان برخود خشن صورت گرفته وهر انتقاد واعتراض را در نطفه خفه کردند وما هنوز از دوره وحشت خارج نشدیم زیرا قتل عام ها هنوز ادامه دارد. یا به دست انقلابیون حاکم یا با واسطه ناشی از عملکرد انقلابیون وتغییرات درون سیستمی که تاکنون تجربه کردیم دست بدست کردن حکمرانی بین تندروهای انقلابی و کمتر تندروهای انقلابی بوده که همیشه بازیگری ضدنظم جهانی را در دستور کار خود داشته اند وهنوز هم با نظم جهانی سر ستیز دارندو هیچگاه در بعد از سقوط دولت موقت میانه روی با تعامل با رویکردهایی جهانی بر ایران سیطره نیافته است. اینکه ایران چگونه از دوران تندروها عبور خواهد کرد یا وارد دوران ترمیدوری خواهد شد یا نه؟ باید به پسا رویدادهای آینده حواله دهیم؛
در سال ۱۹۷۳، رئیس‌جمهور زئیر در آن زمان، ژنرال «موبوتو سسه سکو»، سفری سه‌روزه به موریتانی داشت. مو ریتانی در آن زمان یکی از فقیرترین کشورهای آفریقا بود و اقتصادش بر ماهیگیری، کشاورزی و دامداری استوار بود.
در طول دیدار، موبوتو متوجه شد که میزبانش، رئیس‌جمهور مور یتانی «المختار ولد داداه» – که نخستین رئیس‌جمهور این کشور پس از استقلال از استعمار فرانسه بود .
در تمام این سه روز یک دست لباس بیشتر نپوشیده است. موبوتو دریافت که او توان خرید لباس‌های گران‌قیمت و شیک را ندارد.
هنگام خداحافظی در فرودگاه نواکشوط، موبوتو برای آن‌که میزبانش شرمنده نشود، چکی به مبلغ ۵ میلیون دلار به دبیر مخصوص رئیس‌جمهور داد و همراه آن فهرستی از نشانی خیاطان مشهور پاریس که خود لباس‌هایش را آنجا سفارش می‌داد، تا رئیس‌جمهور موریتانی هم بتواند لباس‌های رسمی تهیه کند.
بعد از رفتن موبوتو، دبیر مخصوص چک را به رئیس‌جمهور تحویل داد و گفت: «این هدیه موبوتو است برای شما تا لباس و وسایل آن را از پاریس بخرید.» اما «ولد داداه» بلافاصله چک را به وزیر دارایی داد تا به حساب دولت واریز کند.
اندکی بعد، از همین مبلغ،
«مدرسه عالی تربیت معلم» در موریتانی ساخته و تجهیز شد؛
زیرا کشور به‌شدت از کمبود معلم و امکانات آموزشی رنج می‌برد.
پنج سال بعد، در سال ۱۹۷۸، موبوتو در مسیر بازگشت از آمریکا توقفی در مراکش داشت. وقتی «ولد داداه» باخبر شد، او را به دیداری کوتاه در موریتانی دعوت کرد. در مسیر فرودگاه تا کاخ ریاست‌جمهوری، موبوتو با تعجب دید که خیابان‌ها پر است از تابلوهایی با نوشته‌های عربی و فرانسوی:
«متشکریم زئیر»
«متشکریم موبوتو»
«سپاس از هدیه»
موبوتو متحیر شد و پرسید: «چه هدیه‌ای داده‌ام که مردم موریتانی از من تشکر می‌کنند؟ من تازه رسیده‌ام و هیچ هدیه‌ای همراه نیاورده‌ام!»
رئیس «ولد داداه» لبخندی زد و گفت: «این همان هدیه ارزشمند توست. با پنج میلیون دلاری که پنج سال پیش به من دادی، این مدرسه تربیت معلم را ساختیم، چون ملت ما بیش از هر چیز به مبارزه با فقر و بی‌سوادی نیاز داشت. این هدیه تو به مردم موریتانی بود، نه به من.»
موبوتو او را در آغوش گرفت و گفت: «اگر همه رهبران آفریقا مثل تو بودند، امروز ما مانند اروپا پیشرفته بودیم.»
ولد داداه پاسخ داد: «من از خزانه دولت حقوق می‌گیرم و بی‌مزد کار نمی‌کنم. این هدیه تو برای ملت است، نه برای من. چگونه می‌توانم در بهترین لباس‌های دنیا ظاهر شوم در حالی‌که مردمم در فقر به سر می‌برند؟»
«المختار ولد داداه» که در سال ۲۰۰۳ درگذشت، به ساده‌زیستی و پرهیز از تجمل مشهور بود و در خانه‌ای بسیار ساده با سه اتاق زندگی می‌کرد.
این داستان واقعی هدیه‌ای است به هر دزد و فریبکاری که با شعارهای دروغین میهن‌دوستی و دین، نان مردم فقیر را می‌رباید و به نام ملت و مذهب، قدرت را برای غارت و نابودی آرزوهای مردم در دست می‌گیرد.
عدالت را هرکسی نمی‌تواند شروع و به مسیر خود هدایت کند هیچ دینی محقق نشده چون حکومت در دین ها به هم احترام قائل نبودن …
۲۰تیر۱۴۰۳

About نسرین عشقی

Check Also

درگذرزمان…!؟ انقلاب شش‌ساعته نپال

درگذرزمان…!؟ انقلاب شش‌ساعته نپال نویسنده: مهندس حسین جمالی دانش آموخته ارشد فناوری اطلاعات و ارتباطات …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *