چاپ مطلب چاپ مطلب

۲۹ خرداد به مناسبت مرگ یکی ایدئولوگهای انقلاب : علی شریعتی / مسعودمرادپورگیلده(دانشجوی دکترای علوم سیاسی )

اختصاصی همای گیلان: دکترعلی شریعتی در تاریخ ۲ آذر ۱۳۱۲ در روستای کاهک شهرستان سبزوار متولد شد. وی در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در ساوت‌همپتون انگلستان به شکل مشکوکی درگذشت. دلیل رسمی مرگ وی انسداد شرائین و نرسیدن خون به قلب اعلام شد؛ هرچند مرگ وی به دلیل بدنامی ساواک و شرایط انقلابی آن زمان به حکومت شاه نسبت داده شد و از این رو وی را معلم شهید نامیدند، اما بعدها ثابت شد که وی به علت مصرف زیاد سیگار و هیجانات و فعالیت های بیش از اندازه اش سکته ی قلبی نمود.  شریعتی وصیت کرده بود که وی را درحسینیه ی ارشاد دفن کنند، ولی به علت شرایط سیاسی آن دوران ایران، در قبرستانی کنار آرامگاه حضرت زینب(س)، با شرکت بسیاری از معروف ترین مبارزان ایرانی و غیر ایرانی، در کشور سوریه دفن شد.

۱.تحصیلات:

شریعتی تحصیلات دانشگاهی خود را در مشهد گذراند و پس از دریافت لیسانس در رشته ادبیات فارسی به علت شاگرد اول شدنش برای ادامه تحصیل به فرانسه فرستاده شد تا تحصیلات عالی خود را در مقطع دکتری در دانشگاه سوربن فرانسه و در رشته ادبیات ادامه دهد. وی در آنجا به تحصیل علومی چون جامعه‌شناسی، مبانی علم تاریخ، تاریخ و فرهنگ اسلامی پرداخت و با اساتید بزرگی چون لویی ماسینیون، جورج گورویچ و ‌سارتر و… آشنا شد. در سال ۱۳۴۳ به ایران بازگشت اما توسط ساواک دستگیر شد و به زندان قزل‌قلعه در تهران منتقل گردید. اوایل شهریور همان سال بعد از آزادی به مشهدبرگشت. در سال ۱۳۴۴ مدتی پس از بیکاری ، اداره فرهنگ مشهد، استاد جامعه‌شناسی و فارغ‌التحصیل دانشگاه سوربن‌ را به عنوان دبیر انشاء کلاس چهارم دبستان در یکی از روستاهای مشهد استخدام کرد، و سپس در دبیرستان به تدریس ‌پرداخت و بالاخره به عنوان استادیار تاریخ وارد دانشگاه مشهد ‌شد. در سال ۱۳۴۸ از سوی آیت الله مطهری به حسینیه ارشاد که مرکز گردهم آیی ها و جلسات مذهبیون اسلامی بوده است، دعوت می‌شود و به تدریس و سخنرانی های بسیار در باب جامعه‌شناسی مذهبی و تاریخ شیعه می پردازد. اما سرانجام در سال ۱۳۵۲، رژیم، حسینیه ی ارشاد را تعطیل نمود و شریعتی را به مدت ۱۸ ماه روانه زندان کمیته شهربانی می‌کند. وی پس از آزادی از زندان روز های بسیار سختی را پشت سر گذاشت و تحت فشارهای شدیدی از سوی ساواک بوده است.

۲.آثار:

 بیشتر آثار شریعتی نوشته های خودِ او نیستند بلکه جمع آوری و تدوین سخنرانی های او توسط دانشجویان در آن دوره می باشند که این نکته در شناخت و تحلیل اندیشه های شریعتی بسیار مهم است. در مجموع آثار چاپ شده از وی، بدین قرار می باشند: با مخاطب‌های آشنا، خودسازی انقلابی، ابوذر، بازگشت، ما و اقبال، تحلیلی از مناسک حج،شیعه، نیایش، تشیع علوی و تشیع صفوی، جهت‌گیری طبقاتی در اسلام، تاریخ تمدن(۲جلد)، هبوط در کویر، تاریخ و شناخت ادیان (دو جلد)، اسلام‌شناسی (درس‌های حسینه ارشاد) (سه جلد)، حسین وارث آدم، چه باید کرد؟، زن، مذهب علیه مذهب،جهان‌بینی و ایدئولوژی، انسان، انسان بی‌خود، علی حقیقتی بر گونه اساطیر،بازشناسی هویت ایرانی اسلامی، روش شناخت اسلام، میعاد با ابراهیم، اسلام‌شناسی(سخنرانی‌های دانشگاه مشهد)، ویژگی‌های قرون جدید، هنر، گفتگوهای تنهایی (دو جلد)، نامه‌ها، آثار گونه‌گون (دو جلد)، آثار جوانی (دو جلد)

۳.زمانه ی شریعتی:

تحلیل و فهم دیدگاه های شریعتی و به ویژه داوری درباره ی او، بدون تحلیل زمانه ی او امکان ناپذیر و غیر منصفانه و غیر علمی است. شریعتی در زمانه ای می زیست که به عصر جنگ سرد میان دو بلوک غرب و شرق شهره بود، عصر ضدیت ها، عصر نفرت ها، عصر ایدئولوژی های آشتی ناپذیر، عصری که حقیقت تنها از طریق جنگ و از لوله ی تفنگ ها قابل اثبات بود. در این میان برخی متفکران و دولت مردان به دنبال راهی برای رهایی از چنگال استعمار و عقب ماندگی بوده اند که غیر از کمونیسم (شرق) و لیبرالیسم (غرب) بوده و مبتنی بر اندیشه ها و توانمندی های داخلی و به عبارت دیگر، متناسب با فرهنگ و تاریخ کشور باشد نه چیزی که از بیرون وارد شود که نسبت به فرهنگ و جامعه ی خودی بیگانه است.

 شریعتی در زمانه ای بوده است که حکومت موجود در ایران و بیشتر کشورهای اسلامی، در صدد غربی کردن کشور از بالا و عرفی ساختن جامعه از طریق جدایی علم و دین، دین و سیاست و در مجموع، دین و دینداران از مدیریت جامعه بوده اند. همین مساله همراه با ورود پدیده های غربی به کشور مانند در اولویت قرار گرفتن پول و قدرت و کم رنگ شدن اخلاقیات، ترویج فرهنگ غربی مانند معرفی و تبلیغ زن مدرن و امروزی در سینما، رادیو و تلویزیون، روزنامه ها و مجلات و در زمینه های دیگر، آموزش و پرورش دختران و پسران یا همان نسل جدید در قالب طرح های مختلفی چون سپاه دانش، خانه های پیشاهنگی و … برای مدرن و امروزی ساختن شان، رواج مراکز غربی مانند کازینوها، کاباره ها، دَنس و … ، معرفی غرب به عنوان الگوی دولت ها و جوامع عصر جدید و پیشرفته و …  که تضادهای شدیدی را در جامعه ی ایران به وجود آوردند.

تفکر شریعتی در زمانه ای بوده است که مساله ی اسراییل و فلسطین و کشتار مسلمانان فلسطینی و لبنانی و اشغال آن دو کشور به مهم ترین مساله ی جهان اسلام تبدیل شده بود. این در حالی بود که کشورهای عربی مسلمان در جنگ های متعدد با اسراییل شکست خورده و یا حکومتی مثل ایران نسبت به این پدیده سکوت اختیار کرده بود. این مساله احساس حقارت زیادی را میان ملت های مسلمان به وجود آورد.

شریعتی در زمانه ای به اندیشه ورزی پرداخت که مساله ی عقب ماندگی ایران و جهان اسلام، یکی از دغدغه های اصلی متفکران و مردم در ایران از زمان شکست های ایرانیان در مقابل روسیه و انگلستان در زمان قاجار بوده است و در این باره جنبش های بزرگی چون مشروطه، میرزا کوچک خان، خیابانی، کلنل پسیان و … روی دادند که همگی به علت دخالت بیگانگان و خیانت داخلی ها به شکست انجامیدند.

شریعتی در زمانه ای می زیست که شاهد قیام مردم برای ملی کردن صنعت نفت بوده است. او نیز مانند دیگر مردم ایران شاهد کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ و سرنگونی دولت مصدق، اعدام بسیاری از فعالان سیاسی مانند دکتر فاطمی، دستگیری بسیاری از فعالان سیاسی و … بوده است. او نیز مانند بسیاری از دیگر ایرانیان، کودتای ۲۸ مرداد را در راستای منافع نفتی غربیان دانسته و حکومت شاه را بعد از کودتا غیر قانونی و غیر مردمی می خواند. اندوه ناشی از شکست جنبش ملی شدن صنعت نفت و سرکوب های پس از آن همراه با فضای بسته ی سیاسی در اشعار و نوشته های بیشتر روشنفکران و فعالان سیاسی قابل مشاهده است.

شریعتی در زمانه ای می زیست که مدارس و دانشگاه ها در حال تاسیس و گسترش بوده اند. در نتیجه دانش آموزان و دانشجویان بسیاری پدید آمدند و پا به عرصه های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی گذاردند که همگی مشتاق یادگیری و کشف و شناخت حقیقت بوده اند. به عبارت دیگر عطشی شدید و هیجاناتی گسترده در مدارس و دانشگاه ها برای کشف حقیقت شکل گرفت.

 شریعتی در زمانه ای می زیست که در مدارس و دانشگاه ها، در کارخانجاتِ هر روزه در حال گسترش، در روزنامه ها و مجلات، در مجالس ادبی و سیاسی فراوان و …، گروه های سیاسی و اندیشه های گوناگون در حال جولان و کسب طرفدار بوده اند. کمتر روزی بود که در این مکان ها بحث های سیاسی و مذهبی و حتی زد و خوردهای گروهی میان طرفداران و مخالفان یک اندیشه یا حزب صورت نپذیرد.  

   اما از همه مهم تر، شریعتی و مردمان آن روزگار، در جامعه ای می زیستند که در حال گذار از سنت به مدرنیته بوده است. متاسفانه مدیریت این گذار توسط کسانی صورت پذیرفت که به علت خاطره ی تراژیک کودتای ۲۸ مرداد، غرب گرایی، تجمل گرایی و مبارزه با اعتقادات سنتی مورد نفرت اکثریت جامعه بوده اند. جامعه ی در حال گذار یک جامعه ی بیمار و در حال زایمان است که مراقبت بسیار می خواهد وگرنه ممکن است به مرگ نوزاد یا مادر منجر گردد.

در مجموع جامعه و جهان عصر شریعتی سراسر شور و هیجان، عشق و نفرت، جنگ ها و جنبش ها(به خصوص از نوع دانشجویی حتی در اروپا و آمریکا) و جبهه بندی ها بوده است. به عبارت دیگر، جامعه و جهانی کمتر عقلانی و اهل تسامح و بیشتر احساسی و هیجانی و ستیزه جو. اندیشه های شریعتی و هر اندیشه ی دیگری، تنها با این شرایط قابل تحلیل خواهد بود.    

۴.جذابیت های فردی شریعتی:

الف. جذبه های خدادادی:

 بی تردید شریعتی دارای جذابیت های فردی و امتیازات خاصی بوده است که در محبوبیت و توجه به اندیشه اش تاثیرات زیادی گذاشته اند. تاکید می کنم تاثیرات زیادی گذاشته اند به گونه ای که شاید بدون این جذابیت های فردی کمتر مطرح می شد. پدرش محمد تقی شریعتی از بزرگان روشنفکری دینی و از فعالان شناخته شده ی ملی مذهبی بوده است که این مساله در ساخت اندیشه های پسرش و حمایت های مالی و معنوی از او تاثیر داشته اند.

شریعتی از قیافه ای جذاب و دوست داشتنی برخوردار بود. لبخندهای او دلنشین بودند و به دل هر بیننده ای نفوذ می کرد که آن هم به خاطر چهره ی جذاب او بوده است. حتی عکس های به جا مانده از او نیز بر انسان تاثیر می گذارند.

شریعتی از صدا و لهجه ای زیبا و خدادادی برخوردار بود که من آن را “سحر یا کلید جادوی شریعتی” می خوانم. بگذارید مثالی بزنم: برخی از جوانان امروزی را دیده ام که با خواندن آثار شریعتی چیزی دستگیرشان نشد و حتی خسته شده و کنارش گذاشتند. به آن ها نوارهای صوتی سخنرانی های شریعتی را دادم و گفتم گوش دهید و نتیجه را به من بگویید. بعد از چند روز دیدم بسیاری از همان منتقدان، طرفداران دو آتشه ی شریعتی شده اند. حتی برخی از آن ها انقلابی هم شده بودند. بنابراین صدای زیبای شریعتی با آن لهجه ی سبزواری شیرینش مانند سحر و جادو بر مخاطب تاثیر بی اختیار می گذاشت.

شریعتی تحصیل کرده ی ادبیات بود و از کودکی به ادبیات و شعر علاقه ای فراوان داشت. طبع لطیف و حساس و ظریفی داشت. از این رو سخنان او و نوشته هایش بسیار ادبی و زیبا و شعر گونه و تاثیر گذار بوده اند. شریعتی افکارش را با نثر زیبا و شعرگونه درآمیخت.

بنابراین قبل از آن که اندیشه های شریعتی را بخوانیم و داوری کنیم، باید زمانه ی او و حسن های خدادادی اش را در نظر گرفت. اگر آن شرایط زمانی و آن حسن های خدادادی نبودند، شاید شریعتی، شریعتی نمی شد. بسیاری از طرفداران او در آن زمان [ و حتی این زمان ] بدون آن که بدانند او چه می گوید، تنها با شنیدن و یا خواندن چند جمله ی تاثیرگذار از او، شیفته ی دیوانه وار او می شدند.

ب. اما جذبه های اکتسابی:

 در کنار این حسن های خدادادی به ویژه تُنِ صدای محکم و کوبنده ی او، بایستی از تفاوت هایی سخن گفت که شریعتی را از دیگران متمایز می کردند. در حالی که اکثر اسلام پژوهان و اسلام گرایان دارای ظاهری خاص مانند ریش های بلند و لباس های ساده بوده اند، اما شریعتی از این جهت از دیگران متمایز بود. اسلام خواهی آن هم از نوع انقلابی آن، از زبان کسی جاری می گشت که نه تنها ریشش را با تیغ می تراشید، بلکه کت و شلوار می پوشید و کراوات می گذاشت. در حالی که از یک سو کمتر کراواتی ای انقلابی و اهل عمل بوده اند و از سوی دیگر ظاهر او با دیگر اسلام گرایان متفاوت بود. این گونه ظاهر در آن دوره ی زمانی آن هم از سوی یک متفکر اسلام گرا توجهات زیادی را بر می انگیخت. از همین روست که من او را “روحانی یا آخوند بی عمامه و عبا” می خوانم. [ اگرچه تفاوت های عمده ای بین اندیشه های او و روحانیون وجود داشت که حتی سبب طرد و تکفیر وی از سوی برخی روحانیون شده بود.]

از دیگر مواردی که شریعتی را به ویژه از دانشگاهیان و روشنفکران عصر خود متمایز می ساخت، روان بودن و ساده بودن و به عبارت دیگر، همه فهم بودن اندیشه هایش است. او با این ویژگی ها، توانست علاوه بر دانشگاهیان، با توده ی مردم ارتباط برقرار کند. نام او نزد مردم عادی بدون این که اندیشه هایش را بدانند، به خوبی یاد می شود. یادم هست چند باری که به آرامگاه شریعتی در زینبیه (سوریه) رفته بودم، زنان و مردان عادی و حتی بی سوادی را دیدم که بعد از زیارت مرقد حضرت زینب، سراغ قبر شریعتی را می گرفتند و با دلسوزی و شیفتگی برای او فاتحه می خواندند. از برخی از آن ها پرسیدم آیا می دانید شریعتی چه گفت؟ بیشترشان می گفتند آدم خوب و دلسوز و مهربانی بود. این جذبه های ظاهری و کلامی و روانی و شیوایی سخنان او بود که نزد بسیاری حتی عوام با یک بار دیدنش و یا شنیدن صدایش و یا حتماً شنیدن یک جمله از وی، ماندگار شد.

 بی تردید شریعتی با آن سن کم اش (نسبت به تلاش و معروفیت اش) (۴۴ سالگی) انسان فوق العاده پرتلاشی بوده است. کمتر کسی را مانند او می توان یافت که این گونه در مدتی اندک اندیشه ها و تاثیرات زیادی از خود به جای بگذارد.

شریعتی انسان پر دغدغه ای بوده است. اگر سخنی گفت و چیزی نوشت و اگر از لذت های جوانی اش و امکاناتش استفاده نکرد، بلکه همواره در حال تلاش فکری بوده است، همگی به خاطر وجدانِ بشر دوستانه اش و دغدغه های انسانی و ملی و مذهبی و جهانی اش بوده است.

شریعتی بی گمان انسانی سالم و بدون مساله بوده است. تنها ایرادی که می توان به او گرفت، اعتیادش به سیگار بود که الگوی بسیاری از جوانان در این زمینه شده است. هیچ سابقه ی سوء ای از او نمی توان به دست داد. انسانی از نظر اخلاقی سالم و پاک و از نظر اجتماعی مسوولیت پذیر و خونگرم و دارای جایگاه انسانی خاص که این نیز به شهرت و جذبه ی او می افزود. 

۵.تحلیل اندیشه های شریعتی:

تحلیل اندیشه های شریعتی بدون در نظر گرفتن زمانه ی وی و جذابیت های خدادادی و اکتسابی که در شهرت و نفوذ وی و حتی انگیزه اش در تلاش بیشتر نقش موثری داشته اند، امکان پذیر نمی باشد. با این حال، می توان اندیشه های شریعتی را به دو دسته تقسیم نمود: اندیشه هایی که با هدف روشنگری در صدد ارائه ی تفسیری خردمندانه و غیر خرافی از دین و مذهب بوده اند و دسته ی دوم شامل اندیشه هایی اند که در صدد ارائه ی افکار انقلابی و مبارزاتی از اسلام و تشیع بوده اند. در دسته ی نخست از اندیشه هایش، شریعتی به طور مسوولانه و انسان مدارانه و به منظور دست یافتن به توسعه و رفع عقب ماندگی از ایران و جوامع اسلامی و حتی کشورهای عقب مانده ی جهان سوم، به زدودن خرافات و افکار جاهلی از دین و اعتقادات و پیرایش دین برآمد. در این زمینه تلاش ها نمود و غصه ها خورد. اما تفاوتش با دیگران این بود که او از سر دلسوزی برای دین و با استفاده از ابزارهای دینی، به پیرایش دین از خرافات و افکاری که عامل عقب ماندگی و بدبختی انسان ها و جوامع و به زیر سلطه رفتن کشورها توسط استعمارگران شده اند، پرداخت.

در دسته ی دوم از اندیشه های شریعتی، او برای آن که بتواند راهی بومی برای جبران عقب ماندگی ارئه دهد، مساله ی بازگشت به خویشتن را مطرح نمود و در این باره اسلام و تشیع را تنها ایدئولوژی برای رهایی دانست. نگاه او علمی و جامعه شناسانه بوده است، لذا تفسیرهای جدیدی از اسلام و تشیع در راستای مبارزه ارائه نمود که هر کس از ظن خود یار او و ادامه دهنده ی افکارش شد. از سوسیالیست های مسلمان و ملی مذهبی ها و روشنفکران دینی گرفته تا مجاهدین خلق و گروه های چپ اسلامی درون نظام جمهوری اسلامی. همگی برای پیشبرد تفکر اسلام انقلابی و یا اصلاح طلبی اسلامی، به تفکر او تمسک جستند و برخی حتی او را در حدّ پرستش معلم و راهنمای خود ساخته اند.

در مجموع اندیشه های شریعتی را می توان در دو چارچوب کلی قرار داد: “اسلام آگاهانه ی به دور از خرافات”، و “اسلام انقلابی”.

۶.داوری درباره ی شریعتی:

در تلاش های علمی شبانه روزی و مسوولانه ی شریعتی و دغدغه های او برای رهایی از عقب ماندگی و استعمار جای هیچ شبهه ای نیست. در این باب که اگر شریعتی نبود، دانشگاه ها و جوانان را افکار مارکسیستی فرا می گرفت، تردیدی نیست. در این که زدودن مذهب از خرافه یکی از بزرگ ترین حُسن های شریعتی بوده است [و می بایست به عنوان یکی از موانع توسعه یافتگی صورت پذیرد ] شکی نیست. اما سخن اصلی ام در این باره است که افکار شریعتی به جای آن که خرافه ای از دین بزداید و به جای آن که دانش آموزان و دانشجویان و فعالان سیاسی آن دوره و حتی اکنون را به تفکر و تعمق و تساهل وادارد [ که دغدغه های مهم شریعتی بوده اند]، بر عکس به خاطر “جذابیت های فردی اش” [ پدر، چهره، صدا، لباس، کراوات، صورتِ بی ریش و به ویژه سحر و جادوی کلامش ] و همچنین به خاطر “خلاء اندیشه های علمی” در باب رهایی بشر و از همه مهم تر به خاطر فوران هیجانات و احساسات جامعه [ جامعه ی ایران همیشه احساسی بوده است ] و “انقلابی بودن شرایط و فضای ایران و جهان”، به علت قرار گرفتن در جهان جنگ سرد یا تضاد ایدئولوژی ها [ عصر چگووارا و دیگر قهرمانان ] و جامعه ای که در حال “گذار از سنت به مدرنیته” بوده است و غربی سازی کشور و یا مدرن سازی آن همراه با ورود تکنولوژی های جدید که سبب به هم ریختگی اجتماعی [مهاجرت ها، حاشیه نشینی و … ]، فرهنگی [مانند رادیو و تلویزیون و سینما و روزنامه ها و مجلات مبلغ فرهنگ ضد سنتی ] و اقتصادی [فاصله ی طبقاتی و نوآوری های صنعتی ] شده بودند، لذا آن چه از شریعتی به ارمغان رسید و تاثیر گذارد، افکار انقلابی اش بود. گرچه امروزه برخی از همان انقلابیون قدیم و دوستداران شریعتی، افکار اصلاحی او را بازگو می نمایند – انگار که شریعتی اصلاح طلب بوده است – ، اما واقعیت چیز دیگری است: “فوران احساسات به جای تعقل”. شاید اگر شریعتی به جای آن که آن همه سخن می گفت، فکر می کرد و می نوشت و مطالعات گسترده و همه جانبه ای می نمود، خیلی از همین اندیشه های ارائه شده اش را به جوانان احساسی و جویا و تشنه ی حقیقت ارائه نمی نمود. چه کسانی که به خاطر پیروی از اندیشه هایش جامعه و دیگران را به آشوب کشاندند و فضای علمی دانشگاه ها را به جای ستیز مسالمت آمیز اندیشه ها، به جنگ مسلحانه بدل ساختند. می دانم با توجه به مطالعه ی تمامی آثار شریعتی، خواسته ی او این نبود، اما سوال من از شریعتی آن است که چرا بایستی یک متفکر تاثیرگذار، دوراندیش نبوده و مراقب عواقب اندیشه هایش نباشد.

شریعتی را انسانی بزرگ دانسته و گرامی اش می دارم، به خاطر انسان بودنش و دغدغه و اندیشه هایش در باب زدودن خرافه از اعتقادات راستین و تلاشش برای آگاهی جامعه ی ناآگاه زمانه اش؛ اما در سایر حوزه های فکری که خود جای بحث و نگارش مستقل دارد، شریعتی را انسان و اندیشمندی ضعیف، احساسی – هیجانی [ به خاطر طبع لطیف و ادبی اش ]، غیر عاقل و حتی غیر علمی می دانم و برای سخنانم دلایل علمی و عقلی و تاریخی بسیاری دارم.

با این وجود شریعتی را دوست داریم و خواهیم داشت، شاید من هم تحت تاثیر جذبه های فردی و صدایش سحر شده باشم. [ این مساله را در میان بسیاری از جوانان و دانشجویان به آزمون گذاشتم. ابتدا گفتم فلان کتاب شریعتی را بخوانید. بعد از خواندن بیشترشان گفتند چیز باارزشی  نداشت. اما به همان جوانان و دانشجویان، کاسِت سخنرانی های همان نوشته های شریعتی را دادم، بعد از چند روز بیشترشان گفته اند، عجب آدمِ بزرگی بود، عجب اندیشه های قشنگی داشت……. . می توانید قبل از داوری در باب مطالبم، در مورد خودتان هم آزمایش کنید، حتی شما ای طرفدار قدیمی و پا به سن گذاشته، کتاب هایش را بخوان تا ببینی آیا به اندازه ی تاثیر سحرآمیز کلامش، او را خواهی ستاند؟ بعید می دانم.

نویسنده :مسعودمرادپورگیلده(دانشجوی دکترای علوم سیاسی )

 

14380610577

About سردبیر

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …