اختصاصی همای گیلان:شاید یکی از درد های بزرگ و تاریخی ما ایرانیان ، از دست دادن عزیزانی باشد که در مقطع حساس و سرنوشت ساز ، سخت به بودن و وجود پاک ش ، نیاز مندیم .در عُسر و عصر دل تنگی ها و رنج و مصیبت و داغ و بد بختی ها ، وقتی طنین آواز مسیحیایی ی استاد شجریان را می شنویم و وقتی این صوت جلیل و مرغ خلیل را در کنار خویش داریم ، امیدوار و پوینده به راه خود ادامه می دهیم .شاید، مادر تاریخ به درازا و فراخنای هزاران عصر ها و نسلها ، چون او را بسان حافظ و مولانا ، تقدیم و هدیه ی ملت ما کرده و آوای حیاتبخش او در تاروپود همه ی نسلها و وصل ها ، جان به جانان می زند .
نوای دلنشین او که آوای شیرین خداست و این سفیر که از افلاک ، ترنم حیات را به خاک و پژواک آن از جبال و جمال و اسطوره های این آب و خاک ، گذر کرد و نفیر و نی ی مولانا و رندی ی حافظ را به نای ی طلایی خویش برده و بر گلستان این خاک ، بلبلی کرده و روح و روان و خاک وطن و هموطن را عزت و کرامت و شرافت بخشید .
او شجره ی طیبه و سایه سارِ خستگی ی درد ها و انیس و مونس و همدم و غمخوار همه ی لحظات تاریخی ما و بی شجریان ، زیستن سخت و درد ناک می باشد .
او از ایران ، سرای “امید “ساخت و در بد مستی روزگاران ، خواهان به زمین گذاشتن “تفنگ “بود و از غم ِ”بم” نالید واز شدت درد به خود پیچید و از “بیداد” گِله ها و شکوائیه ها و قلبی خونین داشت .
مرغ ” سحر”او ، ندای آسمانی بود که از حلقوم مبارک ش ، از دروازه های تاریخ گذشت و هزاران امید وشوق و گُل ِ زیستن را در این خاک ، نشا کرد و سپیدار استواری و استقامت را نوید می دهد .
او امروز ، نماد ملی و مایه ی فخر و مباهات ماست و آوای آسمانی اش و “ربنا” ی عرفانی اش ، صور اسرافیل ، در برهوت خفته و سرما و سیاه زمستانی ، نه تنها در این آب و خاک ، بلکه برای همه ی فارسی زبانان ، در گستره ی جغرافیایی ی بیشماری می باشد .
آری ، استاد شجریان یک نعمت الهی می باشد و خدایا به سلامت بدارش .