چاپ مطلب چاپ مطلب

*قدر بسیجی بودن را بدان…* خاطراتی از اسارت، برگرفته از کتاب “رقص روی یک پا” *اسماعیل یکتایی لنگرودی*

اختصاصی همای گیلان، مدتی از ماندن ما در بیمارستان الرشید بغداد می گذشت که خبر سقوط (فاو) را شنیدیم. ما باور نداشتیم و فکر می کردیم که قصدشان تضعیف روحیه است، تا این که چند روز بعد اسیری را به بیمارستان آوردند. البته او بیشتر به عراقی ها شباهت داشت و به همین دلیل ما فکر کردیم که نکند آمدن او، از روی نقشه باشد.

اما صبح روز بعد، هنگامی که از دستشویی بیرون می آمدیم با او برخورد کردم و با لبخند گفتم:
– اشلونک؟ ( حالت چطوره)
– خوب هستم!
– مگر ایرانی هستی؟ البته جزء معاودین عراقی هستم که ۱۲ سال پیش به ایران رفتیم و توانستم بعد از شش ماه فارسی یاد بگیرم و الان هم در قم ساکن هستیم.

من جزء لشکر بدر بودم که در عملیات فاو اسیر شدم.

با شنیدن این حرف خواستم بیشتر با او صحبت کنم اما نگهبان عراقی سر رسید و هر کدام از ما را به اتاق خودمان هدایت کرد و در را بست.

دو روز بعد، وقتی ما را بیرون آوردند فرصتی پیش آمد که بیشتر با او صحبت کنم.

اسمش عبدالرحمن بود. می گفت: آمریکا و کویت از راه خلیج فارس به عراق کمک کردند و عراق توانست فاو را بگیرد.

پرسیدم آیا آنها می دانند که تو اهل عراق هستی. و او جواب داد که بله و شاید مرا اعدام کنند.

عبدالرحمن وقتی فهمید که من بسیجی هستم گفت: قدر بسیجی بودن را بدان و سعی کن دیگران را به اخلاق خوب و نماز سفارش کنی.

چند روز بعد حرف عبدالرحمن درست از آب درآمد. چند نفر آمدند و او را بردند و دیگر از او خبری نشد که نشد!

گزارش از سید محمد صادق عابدینی، خبرنگار شهرستان لنگرود

با کانال همای خبر همراه باشید.http://@homaygilanir

About مدیر خبر1

Check Also

 آغاز پروژه لوله گذاری کاروگیت خیابان شهید حق بین جهت هدایت آبهای سطحی توسط شهرداری لنگرود

 آغاز پروژه لوله گذاری کاروگیت خیابان شهید حق بین جهت هدایت آبهای سطحی توسط شهرداری لنگرود