محمدحسین رجبیدوانی استاد تاریخ اسلام خرافات مشهور درباره میلاد پیامبر(ص) از جمله داستان «شقالصدر»، سرنگونی بتهای کعبه، خشک شدن دریاچه ساوه و ماجرای انتخاب حضرت توسط دایهاش را نقد کرد.
محمدحسین رجبیدوانی استاد تاریخ اسلام به مناسبت فرا رسیدن هفدهم ربیعالاول و سالروز میلاد پیامبر اعظم(ص)، ضمن تبریک این ایام در گفتوگو با خبرنگار آئین و اندیشه فارس برخی خرافات منتسب به این ایام را برشمرد:
* خشکشدن دریاچه ساوه صحت ندارد
برخی نقلها و منابع تاریخی حوادث عجیبی ـ از جمله خشکشدن دریاچه ساوه ـ را برای ولادت پیامبر(ص) بر شمردهاند. گذشته از اینکه بسیاری از محققان معاصر، برخی از راویان این نقلها یا احادیث را ضعیف و مشکوک دانستهاند، چنین مواردی را در سخن از ولادت رسول خدا(ص) مطرح نمیکنند، چرا که از نگاه آنها اصل آن ماجراها زیر سؤال است. ولادت پیامبر(ص) رحمت است و نه نقمت که دریاچه ساوه را خشک کند. ضمن اینکه تاکنون کسی نیز بررسی نکرده است که آیا واقعاً در منطقه ساوه دریاچهای بوده است که خشک شود یا خیر؟!
* سرنگونی بتهای مکه واقعیت ندارد
در برخی نقلها آمده است که در شب میلاد حضرت، همه بتهای مکه به رو افتاده و سرنگون شد. قاعدتاً نمیتوان به این نقلها اعتماد کرد، چون اگر این نقل واقعیت داشت، در میان مردم بتپرست متعصّب مکه، انعکاس وسیعی مییافت و به این سادگی از ذهن آنان پاک نمیشد.
* مطالب کذب درباره دایه و دوران شیرخوارگی حضرت
در خصوص دوران شیرخوارگی پیامبر(ص) در بادیه نیز مطالبی مطرح میشود که اشتباه است.
محمد(ص) دو، سه یا هفت روز بیشتر از مادر شیر نخورد. شاید آمنه به سبب شوک ناشی از درگذشت ناگهانی عبدالله قادر به شیر دادن نبود. تا چند روز «ثویبه» کنیز ابولهب ـ که پیش از این حمزه را شیر داده بود ـ به محمد(ص) شیر میداد، تا اینکه طبق سنت آن زمان، زنانی از بادیه برای تحویل گرفتن نوزادان اهل مکه به این شهر آمدند.
مطابق روایات از ۱۰ زنی که از قبیله سعدیه آمده بودند، تنها حلیمه نتوانسته بود نوزادی را برای شیر دادن با خود ببرد. گفته میشود او ابتدا از بردن محمد(ص) به سبب آنکه یتیم و فقیر بود، امتناع کرد، اما چون نمیخواست دست خالی باز گردد به تشویق همسرش حاضر شد آن حضرت را با خود ببرد!
این مطلب با واقعیت رجبی با تأکید بر مطابقت ندارد. سنت سپردن نوزادان به زنان شیرده، سنتی اشرافی و در خاندانهای متموّل رایج بود که با دو انگیزه صورت میگرفت: یکی؛ پرورش آنها در فضای پاک و آزاد بادیه که از آلودگی و بیماریهای شهر به دور بود و دیگری؛ آموختن زبان فصیح عربی.
بنابراین عملکردن به سنت اشراف برای فقرا معنی ندارد! جد و قیّم محمد(ص) یعنی عبدالمطلب، از افراد شاخص مکه و ثروتمندان قریش بود و برای حلیمه یا هر زن دیگر، افتخار بزرگی بود که نوزاد سرور و بزرگ مکه را پرورش دهد.
دوره اقامت حضرت محمد(ص) در بادیه را با توجه به روایات موجود، دو، چهار و یا پنج سال ذکر میکنند که با توجه به شواهد و قرائن، قول پنج سال صحیحتر به نظر میرسد. در این مدت حلیمه دو یا سه بار آن حضرت را به مکه نزد مادر برد و سرانجام او را به مادر سپرد.
* «شقالصدر» داستان مجعول است
داستان مجعول شقالصدر یکی دیگر از خرافات مشهور درباره پیامبر(ص) است.
در منابع اهل تسنن و برخی منابع شیعه، نقلهایی حاکی از شکافتن سینه حضرت محمد(ص) ـ شقالصدر ـ هنگام اقامت در صحرا آمده که کاملاً بیاساس است.
به موجب این نقلهای بیاساس، دو مرد سفیدپوش (یا جبرئیل) از آسمان به زمین آمده و در مقابل چشمان کودکانی که با آن حضرت بازی میکردند، سینه محمد(ص) را شکافته و قلب او را بیرون آورده و از آن لخته خونی را که سهم شیطان در قلب وی بوده است، خارج کرده و در تشتی پر از برف شستوشو داده و در جای خود میگذارند و پس از سخنانی به آسمان باز میگردند!
برخی داستان شقالصدر را ذیل تفسیر آیه «ألم نشرح لک صدرک» برای توضیح انشراح صدر پیغمبر(ص) آوردهاند، در حالی که خود این نقلها، دلیلی واضح برای بطلان آن است. مگر ممکن است نوعی از پلیدی در قلب سرور خلایق خدا باشد که در هیچ کس دیگری ـ حتی ابوسفیان و ابوجهل و ابولهب ـ نیست؟!
طبق فرموده پیغمبر اکرم (ص) نخستین چیزی که خدا آفرید، نور وجود مقدس آن حضرت بود. بنابراین چرا از ابتدا چنین آلودگی را در خلقت او قرار بدهد تا بعداً مجبور شود مقابل چشمان حیرتزده چند کودک، سینه او را بشکافند و آن آلودگی را برطرف کنند؟! ضمن اینکه چگونه این امر مادی در بدن پیغمبر آینده، میتواند از نظر معنوی مشکلساز باشد؟
اصلاً آیا پذیرفتنی است که افضل و اکمل و سرور پیامبران خدا با چنین عملی آماده رسالت شود؟ در این صورت چگونه بر دیگر انبیاء که مشکلی نداشتند، فضیلت و برتری خواهد داشت؟!