همای گیلان:قاسم سلیمانی، سرباز فداکار امام خامنه ای، دست پرورده تربیت اسلام ناب محمدی، شیری که در برابر کفتاران داعشی ایستاده است. مردی که آرامش را بر خود حرام دیده است. مردی که با ترس بیگانه است. مردی که جانش را بر کف دست گرفته است و در راه پاسداشت اسلام و عمل به فرامین رهبرش در برابر وحشی ترین و بی رحم ترین و پلیدترین پلیدان، سر فرود نیاورد. قاسم سلیمانی، مردی که آرامشش منقلبم می کند!
سخت است آرامش را بر خود حرام کنی، در برابر دشمنی ایستادگی نمایی که بدانی اگر به دستت بیاورد قطعه قطعه ات خواهد کرد. سخت است بر دنیا با تمام زرق و برق هایش پشت کنی و برای دفاع از حرم به جنگ کفتار صفتانی بروی که می دانی به هیچ چیز رحم نخواهند کرد. سخت است با ترس بیگانه باشی. سخت است که بدانی شاید این آخرین سفرت باشد. شاید اگر شهید شوی حتی به جنازه ات هم رحم نکنند.
مگر می شود جنایات این دژخیمان را ببینی و نترسی؟ مگر می شود در میدان جنگ آن چنان آرام باشی؟ مگر می شود همانند سرور و سالار شهیدان در میدان نبرد حق با باطل، به نماز بیاستی؟
آری! می شود! اگر قاسم سلیمانی باشی! اگر دست پروده مکتب اسلام ناب محمدی باشی. اگر عاشق رهبرت و گوش به فرمانش باشی. اگر به اعتلای اسلام عشق بورزی. اگر عاشق خاک معطر وطنت باشی. اگر زنان این مرز و بوم را مانند خواهرانت ببینی، اگر مردان را مانند برادرت ببینی و فرزندانش را به چشم فرزندانت. اگر آن روز که جنازه برادر شهیدت را می بینی آرزو کنی که تو نیز چون او از این دنیای فانی بروی، اگر الگویت در زندگی، شاه مردان آقا امیرالمومنین باشد.
آری! می شود. اگر تشنه شهادت باشی. اگر دیدن دردکشیدن شیعیان مظلوم جهان قلبت را صدپاره کند. اگر دیدن بریده شدن سر برادرت به دست داعشی های تکفیری جگرت را به آتش بکشد. اگر در کوچه پس کوچه های این جهان پر زرق و برق گم نشده باشی. اگر دوبال برای پرواز داشته باشی، اگر عاشق باشی! اگر قاسم باشی!
سردار! سردار اعلای ایستادگی! نماد رعنا و بی بدیل مقاومت! علامه شهادت! استاد بصیرت! فرمانده فراتر از سیاست! مظهر صداقت! جانباز ۱۰۰ درصد! رسما شهید! اسما شهید! سردار قاسم سلیمانی، فاتح قلب ها، خدا قوت!