اختصاصی همای خبر/ در سال ۱۷۸۳ آل خلیفه که در زباره سکونت داشتند و در عمل مستقل بودند، به یاری آل صباح کویت خود را بر بحرین سروری دادند.
در سال ۱۷۸۸ نیروهای وهابی به فرماندهی سلیمان بن اصفان، قطر را تسخیر کردند اندکی بعد سلطان مسقط بحرین را تصرف کرد، ولی آل خلیفه به یاری وهابیان آنان را از آنجا بیرون راندند.
در سال ۱۸۱۰ آل خلیفه خود وهابیان را از بحرین اخراج و در سال ۱۸۱۶ حمله دیگری را که از سوی سلطان مسقط صورت گرفته بود، درهم کوبید
با همه این احوال، تا آمدن استعمار بریتانیا حکام بحرین تابعیت اسمی خود نسبت به ایران را ادامه دادند.
برای مثال، حاکم آل خلیفه بحرین در پاسخ به یاد داشتی از خدیو مصر، نوشت که او تابع ایران است.
با این حال بحرین بدست محمد علی پاشا خدیو مصر افتاد و تا سال ۱۸۴۰ زیر نفوذ او باقی ماند.
در سال یاد شده وهابیان دوباره بر بحرین چیره شدند.
استعمارگران بریتانیا که از اوایل دهه ۱۸۴۰، در نتیجه اعتراض های رسمی حاج میرزا آغاسی، برنامه استعماری ایران زدایی خلیج فارس را متوقف کرده بودند، در سال ۱۸۵۱(۱۲۶۷قمری) با دریافت اجازه نامه ای از امیر کبیر به بهانه “تفتیش سفاین ایرانی”؟
در خلیج فارس، این برنامه ایران زدایی خلیج فارس را از سر گرفتند.
در سال ۱۸۶۰ میلادی هنگامی که سرهنگ لویس پلی ، نماینده سیاسی بریتانیا در خلیجفارس، انداختن زنجیر استعمار بریتانیا به گردن شیوخ بحرین را آغاز کرد، شیخ محمدبن خلیفه رئیس آل خلیفه طی نامهای به ناصرالدین شاه و دیگر مأموران والارتبه قاجاری، تابعیت خود و بحرین را نسبت به ایران اعلام و برای مقاومت در برابر استعمارگران بریتانیا از تهران تقاضای یاری کرد.
دربار ناتوان قاجار از جای نجنبید و سرهنگ لویس پلی نماینده سیاسی بریتانیا در بوشهر، با توجه به بی اعتنایی دربار قاجاری، قراردادی را در روز ۳۱ ماه مه ۱۸۶۱ به امضای شیخ محمدبن خلیفه رساند.
در این تاریخ بود که بحرین برای همیشه از ایران جدا شد و دولت ایران که در این دوران، پس از عزل میرزا آقاخان صدر اعظم نوری از صدارت ایران، مستقیماً از سوی ناصرالدین شاه اداره می شد، از هرگونه کمک به آل خلیفه یا هر واکنش دیگری در قبال تحمیل استعمار انگلیسی بر بحرین خود داری ورزید.در سال ۱۸۶۷ مردم بندر زباره در قطر که آن هنگام وابسته به بحرین بود، علیه شیخ حمد، نماینده شیخ محمدبن خلیفه شوریدند.
شیخ محمد به موجب ماده دوم و سوم قرارداد ۱۸۶۱ از سرهنگ پلی یاری خواست.
پلی ناوگانی را برای یاری شیخ محمد بن خلیفه فرستاد. ولی از آن جا که کارشورش بالا گرفته بود، پیش از رسیدن نیروی انگلیسی، شیخ محمد بن خلیفه از والی فارس، شاهزاده حسام السلطنه قاجار، نیز یاری خواست.
این درخواست یاری از والی فارس گویای آن بود که برخلاف وضع جدیدش به عنوان تحتالحمایه بریتانیا، شیخ محمد همچنان بحرین را تابع ایران شناخت و به همین دلیل دستگیر و تبعید شد.
سرهنگ پلی شیخ علی، برادر شیخ محمد، را به جای او حاکم بحرین شناخت.
اما از آنجا که شیخ علی نیز از بریتانیا و زورگوییهای سرهنگ پلی دل خوشی نداشت، نماینده خود را که «خلیل مریخی»نام داشت نزد حسام السلطنه حاکم فارس و نزد شیخ القاسمی بندر لنگه فرستاد و از آنان خواست تا نیرو به بحرین فرستند و آن جزایر را از انگلیسی ها گرفته و به حاکمیت مستقیم ایران درآورند.
حاکم قاسمی لنگه نیرویی فراهم آورده و به یاری شیخ علیبن خلیفه روانه ساختند.
این اقدام خشم استعمارگران بریتانیایی را برانگیخت و سرهنگ پلی ناوهای جنگی را به سوی لنگه روانه کرد و ضمن به توپ بستن قایق های آن دیار به شیوخ لنگه هشدار داد که تکرار کار آنان جریمه و تنبیه سخت آنان را سبب خواهد شد.
حسام السلطنه، والی فارس، در این هنگام از شاه قاجار خواست تا فرمان دهد هرچه زودتر نیرویی برای دفاع از لنگه و نجات بحرین و شیخ علیبن خلیفه از چنگال سرهنگ پلی روانه شود.
ولی بیخبری های شاه قاجاری و بی کسی دربار پس از عزل و تبعید صدر اعظم نوری، بیشتر از آن بود که واکنش حساب شده ای را در برابر اقدامات پلی در بحرین سبب شود.
به این ترتیب، شیخ علی نیز مانند برادرش پس از نا امید شدن از هر گونه حمایتی از سوی ایران، به امضای قرارداد تازهای که از سوی سرهنگ پلی تحمیل شده بود تن داد.
این قرارداد که در سال ۱۸۶۷ امضا شد، زمینه را برای جدایی همیشگی و رسمی بحرین از ایران و تبدیل آن به یک شیخنشین تحتالحمایه (مستعمره) بریتانیا هموار ساخت. منابع:۱-مجتهدزاده،پیروز،صدراعظم نوری،انتشارات انتخاب،۱۳۸۷ ۲-مقدمه قرارنامه میان دولتدعلیه ایران وانگلیس درباب غلام وکنیزسیاه ۱۲۶۷ ۳-بخشی ازنامه حسام السلطنه به ناصرالدین شاه،اسنادشماره ۶۰۴۴دولت ایران،صفحه۲۶۳
عالی بود استاد