مذاکره؛ عقلانیت انقلابی و داستان سادهسازان و انسدادطلبان/مقاله
کیان عبداللهی معاون خبر خبرگزاری تسنیم در یادداشتی برای فرهیختگان نوشت:
🔹پارادوکس دوم- «تهدید»: سادهسازان در مواجهه با این پارادوکس -که توضیح مختصرش در یادداشت روز شنبه آمده- معتقد به انفعال هستند؛ هر نوع تهدید طرف مقابل را بازی با دم شیر و بیرون آوردن غول از چراغ جادو میدانند، انسدادطلبان عملاً با ادبیات غلط، به مشروعیت بخشی برای تهدید طرف مقابل کمک میکنند؛ اما جریان عقلانیت انقلابی راهبرد «بازدارندگی فعال» را دنبال میکند؛ به توازن وحشت اعتقاد دارد، ادبیات مناسبی برای استراتژیاش انتخاب میکند که هم بازدارنده باشد و هم مانع مشروعیتبخشی به مدعاهای طرف مقابل؛ به سرمایه اجتماعی و عمومیسازی استدلالش برای افکار عمومی داخلی و خارجی فکر میکند و طرفدار مقاومت فعال است.
🔹پارادوکس سوم- «انتقاد»: عقلانیت انقلابی معتقد است که نقد درست و فنی و با انگیزه ملی میتواند از هر جهت به دولت و مذاکرهکنندگان کمک کند، اما سادهسازان، علیرغم روحیه رمانتیکشان در برخورد با دشمن خارجی، در داخل معتقدند باید منتقد را به جهنم حواله داد!
🔹اینها میگویند که اگر دولت و قدرت دست ما نبود، مهمترین و در اولویتترین ارزش، «آزادی بیان» است، اما اگر قدرت دست ما بود، هر منتقدی با نتانیاهو همکاسه است.
🔹انسدادطلبان هم میگویند هر کس از سایه ما خارج شد، به آفتاب سوزان انتقاد باید بسوزد و هیچ کرم ضدآفتابی هم در سیاست کارساز نیست. یا با ما به سایه بیا و یا در آفتاب تیز انتقاد بسوز!
🔹عقلانیت انقلابی معتقد است که دشمن اصلی در خارج است و باید نهایت تلاش را به خرج داد تا با اتحاد، از بحرانها عبور کنیم؛ عقلانیت انقلابی البته سادهلوح نیست و همکاران دشمن در داخل را هم میشناسد و آنها را رسوا میکند؛ اما دو گروه دیگر بیشتر نزاع را به داخل میکشند تا به سمت خارج؛ استکبار را بیشتر در رقبای داخلی جستوجو میکنند تا در خصم خارج!
🔹پارادوکس چهارم- «تقویم یا تنظیم دولت»: عقلانیت انقلابی میگوید اینکه دولت در دست چه کسی باشد مهم است، اما هر کس داخل چهارچوب ساخت رسمی کشور و از مبادی مردمسالارانه به قدرت رسید، باید حتیالامکان او را در مسیر درست حمایت کرد.
🔹 عقلانیت انقلابی معتقد به این شعار است که «نقد دولت آری، نفی سازوکارهای مردمسالارانه هرگز».
این جریان بر خلاف انسدادطلبان میگوید اینکه انتظار داشته باشیم هر دولتی سرکار میآید هیچ تغییری حتی در روشها نباید صورت بگیرد، منطقی نیست؛ اگرچه از مرزهای اعتقادی و ملی و ارزشی باید سفت دفاع کرد. اما سادهسازان و رمانتیستها میگویند که اصلاً دموکراسی اسم مستعار خودِ ماست؛ لذا اگر در انتخاباتها و سازوکارها برنده شدیم، دموکراسی جاری شده؛ اما در مقابل، دیکتاتوری هم اسم مستعار طرف مقابل است! هرجا او پیروز شد، دیکتاتوری حاکم شده است!
🔹 به طور کلی عقلانیت انقلابی معتقد است که «جهت»، «کارآمدی»، «مقبولیت» و «ثبات»، ۴ رکن حکومتند که باید به هر چهار وجه آن توجه معقول و متوازن داشت؛ اما انسدادطلبان ظاهراً فقط به جهت فکر میکنند اما درواقع همین جهت را در برهههای مختلف به عقبنشینی مجبور میکنند و یا بعضیشان با ناامیدی، به ورطه انتحار شخصی میافتند، امثال مهدی نصیری و محمود احمدینژاد از این دستهاند.
🔹سادهسازان و رمانتیستها اما ریاکارانه معتقدند که به دلیل باور به «مقبولیت» بقیه ارکان را جدی نمیدانند. واقعیت منظور آنان از مقبولیت، پوپولیسم است؛ آنها همچنین منظور از مقبولیت را بیشتر در مقبولیت محفلی و گروهی جستوجو میکنند و به همین دلیل است که دموکراسی را هم اسم مستعار خود میخوانند. در متنهای آتی میتوان با جزئیات بیشتری به تمایزات و تفاوتهای این گروهها پرداخت