همای خبر:جامعهی ایرانی، در طول تاریخ، بیش از آنکه با نگاهی واقعگرایانه به وقایع بنگرد، با روحیهای حماسی به استقبال رویدادها رفته است.
در بسیاری از بزنگاهها، بهجای مواجههی مستقیم با واقعیتها، آنها را در لایههایی از «ماستمالی فرهنگی» پیچیدهایم؛ رفتاری که به مرور به یک هنجار نهادینهشده تبدیل شده و نوعی فرهنگ «همیشه پیروز» را در ذهن جمعی ما تثبیت کرده است. در جریان جنگ تحمیلی دوم با اسرائیل، ما با شکستها و پیروزیهایی روبهرو شدیم. اکنون، در دوران اولین آتشبس، آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، نگاهی متعادل و منصفانه به آنچه گذشته است. تنها از مسیر درک واقعیت، آنگونه که هست ـ نه آنگونه که میخواهیم باشد ـ میتوان راهبردی عقلانی و متناسب با وضعیت کنونی برای آینده طراحی کرد. چنین نگاهی نهتنها در تضاد با روحیهی حماسی نیست، بلکه اگر با عقلانیت و بهدور از هیاهوی تبلیغاتی همراه باشد، میتواند زمینهساز حماسهای اصیل، ریشهدار و ماندگار باشد. دشمن شاید ترجیح دهد ما در توهمی شیرین بمانیم؛ در دنیایی که در آن نقد را خیانت میدانیم، خطا را نمیپذیریم، و خود را همواره در موضع برتر تصور میکنیم. اما عقلانیت و آیندهنگری حکم میکند که با چشمی باز، ذهنی بیدار و زبانی صادق، به آنچه پشت سر گذاشتهایم و آنچه در پیش رو داریم بنگریم. در این میان، بازسازی توان امنیتی و نظامی کشور ـ متناسب با ضربههایی که خوردهایم و آن ضربههایی که در آینده باید وارد کنیم ـ ضرورتی انکارناپذیر است. بیتردید، طراحی هوشمندانه و بهروزِ قدرت سخت و نرم جمهوری اسلامی، تنها در بستری از صداقت، واقعگرایی و پذیرش کاستیها امکانپذیر خواهد بود.
چنانکه فردوسی بزرگ گفت:
خِرَد چشم جان است، چون بنگری
تو بیچشم، شادان جهان نسپری