همای گیلان: سالها پیش ، آن هنگام که لاهیجان “برای فرزندان معلولش مدرسه ( در مقطع راهنمائی و دبیرستان ) نداشت و بعد از تلاشهای بسیارمکه بی فرجام مانده بود ، نوشتم و نوشتم و نوشتم . فرستادم و فرستادم و فرستادم ، تا لاهیجان برای فرشتگانش مدرسه ائی درست کرد ، هر چند دیر ، اما اکنون مثالش را هر جائی میزنند از باب اثبات خواستن و توانستن. آن هنگام خیلی ها باورشان نمیشد که لاهیجانشان برای این فرشتگان مدرسه ندارد و صد البته خیلی ها هم دوست نداشتند که مردمان دیارشان این را بدانند حتی ، اما دلهائی بزرگ با دستانی توانمند یاورمان شدند ، اراده کردند ، خواستند و شد .
دیر سالی ست که در ایامی فیمابین اردیبهشت و خرداد ، در روزی خاص اما ، برای دیدن گلهای زیبا و خود روی سرزمین تاریخ ساز دیلمان از سویی و یادآوری یک روز تاریخ ساز از دهه های اخیر که در سایه ی سومین روز خرداد قرارگرفته اکنون ، به جائی خاص میرویم ، زیراندازی پهن میکنیم و … آنجا که هستی در ریزسالی میگفت “بوقلمون هایش آرایش میکنند” و هر از چند سالی ، پسرک لب شکرین مظلومی ، از خانه ی روبرو ، دور و برما میچرخید به امید شاید گرفتن عکسی ، یا نشستنی آرام در کنار ما و بازی با هستی و مهیار.
دو سه سالی او را ندیده بودیم ولی امسال باز آنجا بود با لب هایی عمل کرده که دیگر شکرش معلوم نمیشد ، با جثه ائی کوچکتر از انتظار ما و …. پدرش ، انگاری برای اینکه نمیدانم مثلا به ما بگوید که ….میگفت او چیزی نمی فهمد. کم کم به او که نه ، به پدرش نزدیک و نزدیک تر شدیم و از خودمان گفتیم ، از مهیار و بچه های کانون و خانواده ها و همت شان و پاسخ کوتاهش به همه ی آسمان ریسمانهایمان ، فقط یک کلمه بود ” دیلمان برای بچه های معلولش مدرسه ندارد ” و چقدر سخت بود دیگر بار شنیدن این جمله آن هم در مقطع حتی ابتدائی و پیش دبستانی . در دیلمانی که اکنون جولانگاه سرمایه ها شده با ویلاهای آنچنانی و من هر روز به تبع شغلم در این ور و آن ورش دنبال تامین برای آنهایم ، دیلمانی که این همه تاریخ دارد و ما گیلانیها برایمان افتخار است هر آنگاه از خودمان میگوییم ، دیلم را به آن اضافه نکنیم ، دیلمانی که سیاسیون این روزهای لاهیجان و سیاهکل رای مردمانش را سازنده میدانند ، دیلمانی که … ، دیلمانی که …، دیلمانی که …. حالا این دیلمان برای فرزندان معلولش مدرسه ندارد .. چند روزی خواستم بنویسم آنگونه که آن سالها برای لاهیجان کردم ، اما میانسالی این روزهایم شاید ، پیش از هر اقدامی رجوعم داد به متولیانش . به سراغ جناب دیانت رئیس آموزش و پرورش دیلمان رفتم ، بسیار راغب نشان داد ، به سراغ جناب بلوک اصلی ریاست محترم آموزش و پرورش استثنائی گیلان رفتم ، او نیز راغب تر بود و حتی به اظهار خود تلنگری برایش بود جهت عمارلو و اشکور و … و اما این تصویر امروز است . اینجا کتابخانه ی عمومی دیلمان و این بزرگواران همه هم اراده و هم قسم برای اینکه در مهر امسال ، زنگ اولین مدرسه ی افراد ویژه ( استثنائی ) دیلمان در این سرزمین تاریخ ساز شنیده شود . به این امید تا مهری دیگر . انشاء ا..
مرتضی پیله ورجاوید