همای گیلان: چند روز پیش بود که اعتراض یکی از وعاظ مشهور کشور به وضع حجاب در استان گیلان، فضای مجازی را پر کرد و بحث های پر دامنه ای را رقم زد. حجت الاسلام و المسلمین ناصر رفیعی از خطبای اهل تحقیق است که در مناسبت های مختلف، توسط مجامع فرهنگی و مذهبی به سراسر شهرهای ایران دعوت می شود. در یکی از همین سفرهای تبلیغی، ایشان به دعوت هیئت رزمندگان شهرستان انزلی در روز ارتحال امام خمینی (ره) به گیلان آمد، و در همین سفر مشاهدات او از وضع نامناسب پوشش، موجب اظهار تاسف و اعلام خطر توسط ایشان گشت. گرچه تعابیر استفاده شده و خصوصاً کلی گویی ایشان در مورد وضع حجاب در گیلان، اصلاً قابل دفاع نیست و موجب برداشت های منفی شده است، اما طیف شناسی منتقدان حجت الاسلام رفیعی در استان گیلان، بسیار جالب توجه و پرمعناست.
گذشته از اظهارنظرهای خیرخواهانه و انتقادهای برخی اساتید حوزه و دانشگاه، که با ادبیاتی بایسته و بسیار مودبانه ایراد شد، طیفی از سیاستمداران گیلانی تلاش کردند بر موج ایجاد شده سوار شده، از آب گل آلودی که به وجود آورده اند، ماهی خویش را بگیرند! با آنکه حجت الاسلام رفیعی شخصیتی سیاسی نیست، اما تعداد مشخصی از سیاسی ها به منظور موضع گیری در مقابل سخنان او صف کشیده اند! موضوع نوشتار حاضر مرور کارنامه فرهنگی برخی از منتقدان حجت الاسلام رفیعی در استان گیلان است.
نخست باید عرضه داشت که موضوعِ انتقاد حجت الاسلام رفیعی، نامناسب بودن وضع حجاب در گیلان است، نه «بدحجابی مردم گیلان». عدم توجه به این نکته ظریف، موجب مغالطه و موج سواری برخی از منتقدان بی انصاف شده است که بی انصافی را به بی تقوایی و بی ادبی در مواجه با یک استاد محترم حوزه و دانشگاه کشانده اند! کما اینکه ایشان در فردای روز سخنرانی جنجالی شان، در تبیین مراد خود بر این موضوع صحه می گذارد که مرادش از بیحجابها، نه مردم گیلان، بلکه آنهایی است که گیلان را به عنوان تفرجگاه خود برگزیده اند. حجت الاسلام رفیعی در روز ۲۱/۳/۱۳۹۵ در گفت و گو با خبرگزاری حوزه در توضیح سخنان چند روز پیش خود افزود: «قصد بنده توهین نبوده، بلکه مراد من برخی مسافران است که در ایام تعطیلات به این استان ها می روند و شئون اسلامی و دینی را رعایت نمی کنند.»
با توجه به مطالب پیشگفته، نکاتی در همین باب قابل توجه است:
۱٫ تذکر و وعظ، موضوعی دینی است که برای پیشرفت و تعالی اخلاقی، همواره مورد توصیه بزرگان و حضرات معصومین (ع) بوده است و از همین حیث، به واسطه شیطنت های مداوم ابلیس و اعوانش، از جن و انس ـ آنگونه که در قرآن کریم آمده است ـ نیاز به وعظ و تذکر اخلاقی، امری دائمی است. از این نظر، نمی توان و نباید به بهانه یک یا چند تعبیر مبهم که از آن برداشت منفی شده است، باب وعظ را بست!
به نظر می رسد، ایجاد جنجال عمومی و آشوب طلبی برخی از سیاست بازان گیلانی، پیش از آنکه اعتراض به یک واعظ باشد، شورش علیه اصلِ وعظ است! اینان برای آنکه تازیانه وعظ و تذکر و امر و نهی دینی را از بالای سر خویش بردارند، به دنبال فرصتی مناسب بودند برای شورش علیه وعظ. چه اینکه کرسی وعظ و خطابه بود که با تذکر مفاسد پردامنه پهلوی ها، انقلاب اسلامی را در میان توده های مردمی همه گیر کرد و قیام ۱۵ خرداد ۴۲ را رقم زد! و همین وعظ است که ضامن بقای اسلامیت و جمهوریت نظام اسلامی و عامل استیفای حقوق توده های مردم مستضعف و محروم است.
دلیل این شورش ناجوانمردانه و البته حساب شده علیه وعظ، را باید در عملکرد روحانیت بصیر گیلان در سالهای گذشته جست و جو کرد. چه اینکه وقتی پای اظهارنظر سیاسیون در هر موضوعی به میان می آید، نمی توان و نباید موضوعات سیاسی را نادیده گرفت!
جرم جامعه وعاظ از منظر برخی از سیاستمداران پر سر و صدای گیلانی چیست؟ شاید یکی از این موارد عملکرد اعتراضی روحانیت انقلابی گیلان در برابر یک کارناوال رقص بی شرمانه بود که از سوی مجامع مذهبی به عنوان «روز زشت» لقب گرفت. مجلسی که از یک سو مایه شرمساری مرد و زن غیور گیلانی شد و از طرف دیگر، موجب تشویق ضدانقلاب خارج نشین و رسانه های بیگانه گردید! حال باید از معدود سیاستمداران جنجال طلب این روزها پرسید، چه کسی روبان این مراسم بی شرمانه را قیچی زد؟ آیا کسی که عامل برگزاری یک جشن مختلط مفتضح در میدان شهدای ذهاب ـ میعادگاه و مصلای پیکر شهدا ـ است، صلاحیت دفاع از مرزهای عفاف مردم گیلان را داراست؟ کسی که هرگز از این اتفاق تلخ عذرخواهی نکرد و تا آخر پای آن ایستاد!
موضوعِ دیگری که موجبات اعتراض روحانیت گیلانی را ـ در خفا و بعضا آشکارـ به همراه داشت، عملکرد برخی از کاندیداهای انتخابات ۷ اسفند بود. صرف بودجه های میلیادری، تمسک به روش های غیرقانونی و غیراخلاقی برای کسب رای، تخریب اعتماد عمومی به واسطه عدول از ارزشهای سیاسی و همنوایی با جریان های سیاسی منحرف، و صدها موضوع دیگر که چون تیر در دل روحانیت انقلابی بود.
تجلیل و تقدیرهای حضرات آقایان از شخصیت های بدسابقه در سال ۹۴، یکی دیگر از موضوعات مورد اعتراض وعاظ بود. به راستی آیا مردم گیلان ناراحت نمی شوند که بدانند برخی از مسئولین شهرشان در مرگ آن نویسنده کمونیست و یا آن روحانی خلع لباس شده که سابقه جاسوسی برای ساواک را داشت، نوحه سرایی کرده اند؟ ابتذال سازمان یافته فرهنگی، وقتی فراگیرتر می گردد که افراد مسئله دار به عنوان نمادها و الگوهای فرهنگی شهر، توسط برخی از مسئولین انتخاب شوند و همزمان در مقابل فرهیختگان و مجتهدان پرتعداد و پرآوازه گیلانی، بیشترین موضع گیری را اتخاذ کنند.
نمونه های پرشمار از عملکرد ناصحیح معترضان بلندآوازه امروز، وجود دارد که مورد نقد روحانیت و ارباب وعظ بوده است و از این روی، اینان برای فرار از تازیانه وعظ، به بهانه اعتراض به یک واعظ، بر اصلِ وعظ شوریده اند! شورشی که صد البته جوانب پیدا و پنهان آن، گفتنی های بسیار دارد.
۲٫ کسانی که امروز از مدافعان حرم و شهدا نام می برند، آیا به آرمان این عزیزان وفادار مانده اند؟ آیا شهدای عزیز انقلاب و جنگ و شهدای مدافع حرم، از وضع حجاب در برخی مناطق گیلان و ایران راضی اند؟ مگر نخوانده اند وصیت نامه های شهدا را که توصیه مدام شان، حفظ عفاف و حجاب است؟
زهی! بی پروایی و گستاخی است که کسانی با تمسک به نام شهدا، از بی حجابی و بی عفافی دفاع کنند! دفاع از بی حجابی، آنهم با تمسک به نام مبارک شهدا، متناقض نمای تلخی است که در تاریخ ایران سابقه نداشته و ندارد! جالب آنکه برخی از حامیان بدحجابی و بی حجابی در سواحل گیلان، خود از نام شهیدان به نان و نوای سیاسی رسیده اند و گمان شان این است که مردم متدین اجازه می دهند که این بار در دفاع از بی عفتی از نام شهدا مایه بگذارند.
هنوز مرکب نامه اعتراضی شهید مدافع حرم سیداسماعیل سیرت نیا، به یکی از همین مسئولین خشک نشده است که او بار دیگر با سوء استفاده از نام شهیدان به دل خانوادههای شهدای مدافع حرم و کاروان آرزومندان شهادت، خون می کند.
۳٫ از مسئولین معترض این روزها می پرسیم، آیا با خانواده خود می توانند در سواحل گیلان چند ساعت را سپری کنند؟ آیا حاضر هستند یک دوربین بی طرف، مستندی از وضع حجاب در برخی خیابان ها و سواحل در گیلان تهیه و در فضای عمومی انتشار دهد؟ آیا بد بودن وضع حجاب در سایر استانها، و یا محجبه بودن بانوان عفیفه گیلان، بهانه خوبی است برای آنکه مسئولان، صورت مسئله ی بدحجابی و بی حجابی را پاک کنند؟ چرا عده ای خوشگذاران در همه مناسبتهای مذهبی ـ از دهه محرم تا فاطمیه تا رحلت امام راحل و… ـ از تغافل و تسامح فرهنگی مسئولان سوءاستفاده می کنند و با بدترین نوع پوشش در انظار عمومی گیلان ظاهر می شوند و موجب وهن مردم عفیف و غیورمان را فراهم می آورند؟ به راستی این آقایان چه برنامه ای برای موضوع مهم عفاف و حجاب داشته اند؟ چه همکاری چشم گیری با گروه های فرهنگی-تبلیغی طلبگی و دانشجویی داشته اند؟ چه برنامه ای برای آینده فرهنگی گیلان در نظر دارند؟
امروز روزی است که اذهان گیلانیان متوجه کارنامه مسئولان سیاسی و مذهبی این استان است. مطمئنا برخی از این سینه درانی ها، نه برای دفاع از حریم گیلانیان که برای سرپوش گذاشتن بر بی کفایتی ها و انحرافات فرافرهنگی برخی از همین مسئولین محترم است. خوب است به جای جار و جنجال رسانه ای، کارنامه و عملکرد خود را در موضوعات فرهنگی، در منظر همگان گزارش دهند. صد البته که بانیان جشنهای مختلط در میادین اصلی شهرها و بانیان استفاده از موسیقی و تئاترهای دور از شأن، برای مناسبت های مذهبی ـ مانند نیمه شعبان ـ کارنامه فرهنگی شان برای مردم عیان است! بدیهی است که بانیان مفاسد فرهنگی سازمان یافته، صلاحیت دفاع از مردم نجیب و متدین رشت را ندارند و نباید در این بلواهای خودساخته، جای متهم و شاکی عوض شود.
۴٫ استفاده از ادبیات خشن و به دور از اخلاق و آداب سیاسی توسط برخی سیاستمداران گیلانی از جمله مسائل تاسف برانگیز در جنجال اخیر است. آنها مردم گیلان را به آشوب و فتنه انگیزی و بحران آفرینی دعوت کرده و به عنوان الگو، بحران بزرگی که چند ماه پیش در استانهای آذربایجان شرقی و غربی و تمام استانهای شریف ترک زبان، به خاطر توهین به این مردم به وجود آمده بود را به مردم گیلان معرفی کرده و پیش پای آنها قرار می دهد و تذکر جدی می دهد که باید مردم گیلان نیز همان راه را بپیمایند! در واقع به صورت جدی و رسمی، دعوت به آشوب و بلوا علیه انقلاب اسلامی می کنند!
البته این ادبیات برای مردم بابصیرت گیلان آشناست و پیش تر نمونه های زیادی از این نوع ادبیات تند را در صحنه سیاسی ایران مشاهده کرده اند. این ادبیات بسیار شبیه به ادبیات آقای هاشمی رفسنجانی در فتنه ۸۸ است. هاشمی رفسنجانی در نامه بدون سلام و والسلامش، رهبری را تهدید به آشوب و فتنه خیابانی کرد و چنین گفت: «بیشک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمیتابند و آتشفشانهایی که از درون سینههای سوزان تغذیه میشوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونههای آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاهها مشاهده میکنیم.» مردم گیلان در چنین عرصه هایی، بصیرت و فراست و هوش بالای خود را به خوبی به نمایش گذاشته و هرگز فریب چنین سخنان بحران آفرینی را نمی خورند و نخوردند.
آیا شخص مسئولی که با رای و اعتماد مردم شریف گیلان به مسئولیت رسیده است، در چنین اوضاعی که زمینه های بحران اجتماعی وجود دارد، نباید به سمت آرام کردن اوضاع و حل منطقی بحران برود و سایر مردم را نیز به این سو هدایت کند؟
۵٫ متاسفانه در استان فرهنگ خیز و فرهیخته پرور گیلان، گاه شخصیت هائی به مسئولیت سیاسی-اجتماعی می رسند که در طراز مردم گیلان نبوده، به جای کار اثباتی و ایجابی و به جای تعالی تمدنی و فرهنگی و عمرانی گیلان، مدام به دنبال تخریب و بلوا و آشوب اند. آدم هایی که به جز جنجال آفرینی و برخورد سلبی، هیچ حرف و توان دیگری ندارند، تنها توانایی که از آن برخودارند این است که در فضایی که جریان مخالف، بر سر کار است به جنجال و انتقاد و توهین بپردازند و وقتی خود بر اریکه قدرت سوار می شوند، نشان می دهند که توانایی کار ایجابی را نداشته و بعد از مدت کوتاهی معلوم می گردد که هیچ حرفی برای گفتن ندارند. حیات این افراد در آشوب آفرینی است چه اینکه با این کار می توانند به واسطه تمرکز بر موضوعات کوچک، به بزرگنمایی آنها پرداخته و انرژی تخریبی خود را علیه آن به کار گیرند.
به این عزیزان توصیه می شود، به جای استفاده ناصواب از انژی خود، از فرصت خدمت که امروز در جهت حمایت از فتنه ۸۸ و تخریب روحانیت انقلابی و تضعیف مجامع ولائی استان هزینه می گردد، بر حل مسائل و مصائب عمومی همت گمارند. نخستین نشانه از حسن نیت ایشان، دعوت از نخبگان گیلانی و استفاده از ظرفیت نامحدود حوزه و دانشگاه در حل مسائل جاری استان است. خوب است تک روی و واکنش های احساسی و سلیقه ای از سپهر سیاست گیلان و ایران، رخت بر بندد و منادیان شعار اعتدال، از تخریب بی رویه و افراطیِ نصیحت گویان، دست برداشته، به طور واقعی اعتدال پیشه کنند و از یاد نبرند که مردم ولی نعمت ایشان هستند و فرصت خدمت به مردم دائمی نیست.
حسن مقدمی شهیدانی