اختصاصی همای گیلان:جنگ همه علیه همه (Bellum omnium contra omnes) عبارتی است که توماس هابز فیلسوف واندیشمند مهم انگلیسی در آثارسیاسی خویش از جمله کتاب لویاتان Leviathan که در سال ۱۶۵۱ میلادی نوشته، به کار برده است.
بنابراین از نگاه هابز، انسان، گرگ انسان است این جمله کلیدی هابز درحوزه سیاست واجتماع است ، ازاینرو، خشونت و ستیز ذاتی اوویژگی بارز اوست. قبل از توماس هابز، پلوتس نیز به «انسان، گرگ انسان است» اشاره کرده بود. توماس هابز میگوید: زیادهخواهی و خودخواهی آدمیان، به «جنگ همه علیه همه» خواهد کشید و برای پیشگیری از آن چاره ای جز قرارداد اجتماعی و دولت مقتدر نیست. به «جنگ همه علیه همه» کارل مارکس هم در «مسئله یهود» و نیز در نامه ای که ۱۸ ژوئن ۱۸۶۲ برای فردریک انگلس نوشته، (ضمن یادآوری آراء داروین) اشاره میکند. انگلس نیز، در نوامبر ۱۸۷۵ نامه ای برای «پیوتر لاوروویچ لاوروف » نوشته و با یادآوری تکامل انواع، (در بند ششم نامه)، گوشه ای به ایده توماس هابز بللوُم اُمنیوم کُنترا اُمنِس، و جنگ همه علیه همه، میزند.نیچه هم در کتاب Über Wahrheit und Lüge im außermoralischen Sinn به «انسان، گرگ انسان است»، میپردازد.
بااین تفاسیر مسئله بحران خشونت وکشتاردر نیمه دوم سال ۲۰۱۶ خاورمیانه را جنگ همه برهم دانست .بااین وجود و به صورت اختصارمی توان گفت «جنگ همه با همه» در خاورمیانه ،بتدریج سمت و سوی مشخصی می یابد. بنظر می رسد که سه بازیگر اصلی منطقه ترکیه، ایران و روسیه ؛ بر سر بحران منطقه به تفاهمی دست یافته باشند. حمایت از اسد ، بر هم زدن تشکیل کردستان بزرگ ، توافق بر سر تمامیت ارضی سوریه ؛وصل نشدن دو منطقه کردی اطراف شهر جرابلس ؛ حمله ارتش سوریه به حسکه و حمله نیروهای ترکیه به شهر جرابلس نشان از چنین تفاهمی دارد. این درست مخالف سیاست غرب برای تقویت کردها بعنوان اتئلاف ضد داعش می باشد.
اصولا به طور کلی هفت نکته ازاین تحولات منطقه بی ثبات خاورمیانه استنباط واستخراج میشود: ۱.برخلاف سیگنال غلطی که «بهار عربی » به جهان مخابره کرده بود ،چالش اصلی در منطقه ما نه تنها دیگر دمکراسی نیست بلکه سکولاریسم هم در این برهه زمانی مطرح نیست، مهمترین نگرانی مردمان خاورمیانه مسئله نا امنی و جنگ های داخلی که به دخالت کشورهای خارجی وحمایت ان کشورها ازبحران به وجودامده می شود. با این وجود در گیری و جنگ اصلی در منطقه ما؛ رنگ مذهبی، ملی، وتضادی ایدئولوژیکی یافته است ۲.«جنگ همه با همه» در خاورمیانه ،بتدریج سمت و سوی مشخصی می یابد. بنظر می رسد که ترکیه، ایران و روسیه ؛ بر سر بحران منطقه به تفاهمی دست یافته باشند. حمایت از اسد ، بر هم زدن تشکیل کردستان بزرگ ، توافق بر سر تمامیت ارضی سوریه ؛وصل نشدن دو منطقه کردی اطراف شهر جرابلس ؛ حمله ارتش سوریه به حسکه و حمله نیروهای ترکیه به شهر جرابلس نشان از چنین تفاهمی دارد. این درست مخالف سیاست غرب برای تقویت کردها بعنوان اتئلاف ضد داعش می باشد.
۳. پس از ۱۱ سپتامبر این غرب بود با تجاوز نظامی ثبات منطقه خاورمیانه را برای استفاده ازدکترین بحران مدیریت تهدیدوفرصت سازی آن برای خود هم زده است(دکترین بر ما با ما) وامریکا بدون بر قراری نظم جدید درخاورمیانه بزرگ؛ امنیت منطقه را برهم زد و توازان قوا را به سود دشمنانش تغییر داد(تقویت ایران و ظهور داعش )،ازاینرو بودکه، با روی کار آمدن بارک حسین اوباما؛ غرب تقریبا نیروی عمده نظامی خود را از افغانستان و عراق خارج ساخت تابه دکترین مونئرو وانزوا گرایی گرایش پیداکند، بدون اینکه پی آمدهای بحرانهارا را درخاورمیانه در نظر بگیرد. از این رو کشورهای منطقه تصمیم دارند که امنیت منطقه را خود به عهده بگیرند. ۴.بر خلاف نظرعمومی، اردوغان خطر عمده و اصلی نیست بلکه داعش همچنان خطر اصلی محسوب می شود. ۵.برای شکست افراط گرایی اسلامی ؛ خاورمیانه نیازمند یک نوع اسلام گرایی میانه رو و نیمه دمکرات می باشد. اخوانی ها در مصر، اردوغان در ترکیه و اصلاح طلبان در ایران می تواند درایزوله سازی اسلام گرایی از نوع امریکایی و داعش بعنوان آلترناتیو عمل نمایند. با روی کار آمدن اوباما ، غرب چند سالی از سیاست حمایت از اسلام سیاسی میانه رو حمایت کرد . پس از کودتای جنرال السیسی در مصر؛ این سیاست متوقف شد.استراتژی غرب در حالا حاضر مبارزه منفعل با داعش ، تقویت کردها در منطقه می باشدتا بطورکامل امنیت اسراییل را تامین کند.
۶. پروژه کردستان بزرگ که از سوی اسرائیل ،عربستان و محافلی درغرب پی گرفته می شودتا هرم فشاری برروی جمهوری اسلامی ایران باشدتابحثهای تجزیه طلبی رادرایران مثل دهه۱۳۲۰مطرح نمایدوپی گیری کند،اما با این بلوک بندی جدید در منطقه ؛شانس موفقیت ندارد.۸. .دغدغه اصلی اروپا جلو گیری از ورود مهاجران است، امریکا هم مشغول در گیری های داخلی ریاست جمهوری است. با این وجود غرب مصمم به سرکوب داعش به ظاهر می باشد .تلاش غرب بدون همراهی و همکاری با بلوک جدید منطقه ای محکوم به شکست است.