- پایگاه خبری و تحلیلی همای خبر - https://homaykhabar.ir -

بررسی هویت دینی ایرانیان باستان / علی غلامرضایی

اختصاصی همای گیلان: چکیده: تاریخ گواهی می دهد که ایرانیان عصر باستان در کنار توجه به مسائل اجتماعی ، به آیین ها و آداب و رسوم مذهبی اهتمام ویژه ای داشته و با افکار و انگیزه های دینی زیسته اند و جلوه های درخشان فرهنگ و تمدن ایران پیش از اسلام در نتیجه امتزاج با آموزه های دینی و دین مداری مردم حاصل شده است.

دین باوری و اعتقاد به خداوند حاضر و ناظر، در بیشتر دوران های تاریخی با فرهنگ ایرانی همراه بوده و حضور گسترده و همه جانبه دین در تمام عرصه های زندگی فردی و اجتماعی ایرانیان امری ثابت شده است . افراد در مهم ترین وقایع زندگانی خویش مانند تولد، ازدواج و مرگ، مراسم مذهبی خاصی برگزار می کنند . در ایران باستان سپاهیان نیز تفکرات دینی خود را در میدان جنگ اجرا می کردند.

00002

برگزاری جشن ها و اعیاد سالیانه مردمی در قالب تشریفات مذهبی نیز از نفوذ دین در بطن جامعه حکایت داشت. آنچه بیانگر هویت دینی ایرانیان عصر باستان است – همانگونه که در ادامهمقاله خواهد آمد – برمدار خداباوری و یکتا پرستی شکل می پذیرد.

واژگان کلیدی:دین ، هویت ،زرتشت ،موبدان،ایران

مقدمه:

دین چه پیش از اسلام و چه پس از ورود اسلام به ایران، تا امروز عاملی هویت بخش و وحدت آفرین برای ایرانیان بوده است . پیشینه ی ایران وایرانی با دین و هویت دینی پیوندی نا گسستنی دارد . درطول تاریخ،عمده تمدن های بشری زیرساخت دینی داشته اند.دین همواره در تمدن بشری و هویت بخشی به جامعه ،نقش اساسی داشته است.دین نیز همچون زبان ، شاخه ای از فرهنگ است،ولی می توان آن را نخستین منبع هویت بخش جامعه محسوب کرد.براین اساس ،در میان عناصری که هویت جامعه ای را از جوامع دیگر تمایز می بخشد،دین از مهم ترین عناصراست .برخورداری از دین و مذهب مشترک،پایبندی و وفاداری به آن،اعتقاد و تمایل به مناسک و آئین های مذهبی فراگیر،مهم ترین عامل شکل گیری هویت دینی است.در ادامه این مقاله به بررسی هویت دینی ایران باستان در دوره های مختلف موردبررسی قرار خواهدگرفت.

قوم آریایی

از آنجا که بسیاری از ایرانیان از نژاد آریایی هستند ، در آغاز لازم است نگاهی به قوم آریایی، مهاجرت و باورهای آنها داشته باشیم . نخستین اشاره ها درباره اقوام آریایی در منابع آشوری دیده می شود (قدیانی،۱۳۷۴ :۶۴). هنوز محدوده سکونت اولیه و همچنین تاریخ مهاجرت آریایی ها به وضوح معلوم نگشته است اما در نظر بسیاری پژوهشگران موطن اقوام آریایی در در جنوب روسیه بوده که به صورت قبیله ای و در چند مرحله به سرزمین های ایران ، هندوستان و برخی نقاط اروپا مهاجرت کرده اند(پیرنیا،۱۳۷۳ : ۱۵۶) .

با ورود قبایل آریایی به سرزمین پهناور ایران به تدریج مظاهر زندگی مردمان این دیار تغییر یافت . آریایی ها با اختلاط قومی و فرهنگی با عمده اقوام ایرانی فرهنگ و تمدن آنها را در خود مستحیل ساختند و فرهنگ و تمدن آریایی را بر این سرزمین حاکم کردند . کهن ترین یادگار این دوران آموزشها و سرودهای دینی است که در آنها ایرانیان خود را ” آریا ” یعنی نجیب و آزاده می دانستند و سرزمین خود را ” ایران ویج” یعنی سرزمین نیکان و آزادگان نام نهاده بودند(همان ،۱۵۷).

آریایی ها مانند بسیاری از قبایل بیابانگرد، آیین و تشکیلات مذهبی مشخصی نداشتند و به مذهب واحدی معتقد نبودند . باور های مذهبی آنان بسیار ساده و بی آلایش و مبتنی بر پرستش مظاهر طبیعت بود . آنان قوای طبیعی ( آب ، خاک، باد و…) را -که به زندگیشان رونق می بخشید –می پرستیدند و در کنار احترام به آنها به موجودات زیان بخش در طبیعت اعتقاد داشتند که مظاهر آنها تاریکی، قحطی و خشکسالی بود . آریایی ها این موجودات را به عنوان اهریمن می شناختند(معین ،۱۳۵۵ : ۱۶۴) .

به اشاره برخی منابع قبل از تشکیل سلطنت ماد در میان ایرانیان دینی معمول بوده که به آن ” آیین مغان ” می گفتند(هرودت ،بی تا:۷۰ ) . مغان یا روحانیون مذهبی در جامعه نفوذ فراوان داشتند و به مثابه اشاعه دهندگان مذهب، در راس طبقات اجتماعی بودند. در اینکه مغ ها چه مذهبی و آیینی داشتند به قطعیت نمی توان نظر داد ،اما اجرای آداب مذهبی همچون مراسم قربانی از وظایف این طبقه بود(فرای ،۱۳۸۰ :۱۳۴) .

دیگر از آیین های کهن، “مهرپرستی” یا پرستش “میترا”است(حکمت ،بی تا : ۱۵۰). پرستش میترا (خدای خورشید ) چنانم در بین آریاییان رواج یافت که در عصر اشکانیان، از سرزمین هند تا ارروپا را فرا گرفت. در باور ایرانیان باستان میترا دارای پایگاه برجسته ای بود . آنان برای نور، آتش، خورشید و ستارگان –که میترا خدای آنها بود – احترام بسیار قائل بودند. شاید قداست و مقام نور و آتش در دیانت زرتشتی، ناشی از اشاعه این تفکر مذهبی در جامعه ایرانی باستان باشد.

از دیدگاه اسلام، بشر از ابتدا معتقد به توحید بود ولی به تدریج در نتیجه انحرافاتی که در بین انسانها رخ داد اعتقادات آنها هم دستخوش تغییر گشت . آریایی ها هم چنین سرنوشتی داشتند ولی باز تغییر منش دادند .پرستش مظاهر طبیعت پس از چندی در قالب مزدا پرستی و اعتقاد به قدرتی برتر به نام اهورا مزدا جلوه گر شد که موجب تحول اساسی اعتقادات ایرانیان و پاگرفتن یکتا پرستی در ایران شد(بیات ، ۱۳۶۸ : ۱۵۸) . به نوشته بسیاری از مورخان ایرانیان پیش از زرتشت هیچ گاه به دست خود از چوب و سنگ، بت نساخته و در هیچ زمانی بت پرست نبودند. آنان در تکاپوی تعلقات دینی خود به یکتا پرستی متمایل شدند . تراوش همین تفکر، هویت فرهنگی –مذهبی ایرانیان را از بسیاری از اقوام همسایه و مردمان ممالک همجوار –که سالیان دراز به تعدد خدایان گرایش داشتند-متمایز می سازد .

زرتشت و دین زرتشتی:

آگاهی های موجود درباره زرتشت و شخصیت وی ، بسیار مبهم است . درباره زمان ومکان تولد و ظهور وی نیز در میان دانشمندان وحدت نظری وجود ندارد. از منابع و آثار باقیمانده چنین بر می آید که زرتشت حدود هفتصد سال پیش از میلاد مسیح ، در منطقه شمال غربی ایران ( آذربایجان) متولد گردیده است(حکمت ،بی تا : ۵۷) . در ادبیات و روایات اوستایی آمده است زرتشت پس از دوران جوانی و هنگامی که به سبب کنجکاوی اش بسیاری از دانشهای زمان را فرا می گرفت باورهای مردم را درباره پرستش خدایان متعدد ، پنداری نادرست می دانست.او مدتها در دل طبیعت اندیشید و آنگاه که به عمق آگاهی رسید از جانب خدا ماموریت یافت دیگران را هدایت کند و پیام رسانی خود را – از حدود سی سالگی – آغاز کرد.

 زرتشت تلاش فراوانی برای اشاعه مذهب خویش کرد و حتی در این راه به ستیز با بی دینان پرداخت که شرح آن در اوستا آمده است(هوار ،۱۳۶۳ : ۱۶۶) . با وجود ناکامی های اولیه با گرایش گشتاسب ( پادشاه ایران ) به دین زرتشتی، به تدریج پیروی از این دین، رو به فزونی گرفت .زرتشت با تلاش خستگی ناپذیر و سخنان شیوای خود آیین راستی را به مردم آموخت تا آنان را از گمراهی، خرافات و نادانی رهایی بخشید. دین زرتشتی به تدریج گسترش یافت و با نفوذ در بطن جامعه به دین بیشتر ایرانیان عصر باستان بدل گردید. بر اثر تعلیمات زرتشت ، آیینی ظهور کرد که به جای ایمان به خدایان متععد و گوناگون یکتا پرستی را تبلیغ می کرد و با تاکید بر یگانگی خداوند، همگان را تنها به پرستش یک خدا ( اهورا مزدا ) دعوت می کرد. زرتشت آیین های را از جمله دین مغان که بر پایه موهومات و خرافات بود اصلاح کرد و سبب افول پرستش خدایان اساطیری شد.

تبیین آموزه ها و عقاید دین زرتشتی از حوصله این نوشتار خارج است . در این مقاله تنها مختصری در خصوص اوستا آتشکده و جایگاه موبدان زرتشتی بیان می گردد.

 

اوستا

اوستا کتاب مذهبی زرتشتیان و از قدیمی ترین آثار مکتوب ایرانیان بشمار می آید . در اوستا ساکنان ایران ” آریا” نام دارد و به مملکت آنان خاک آریا اطلاق می شود .اوستا مانند بسیاری از متون دینی مدتها پراکنده بود، تا آنکه در دوره اشکانیان و در زمان پادشاهی بلاش اول و سپس در دوره ساسانیان در زمان اردشیر با تلاش تنسر ( موبد موبدان) گردآوری و تدوین شد(مطهری ،۱۳۷۹: ۲۰۷). اوستا شامل ۶ قسمت عمده است : گاهان(سروده های زرتشت) , یسنا,ویسپرد,یشتها,وندیداد, و خرده اوستا . بخشهای اوستا ، نیایش اهورا مزدا و موضوعات اخلاقی دینی داستانهای ملی و… را در بر می گیرد.

آتشکده

در دین زرتشتی، نیایش به صورت فردی یا گروهی در ۵ نوبت در شبانه روز ادا می شود . محل عبادت زرتشتیان ، آتشکده است که اهورا مزدا را رو به سوی روشنایی آتش (نمادمهر وگرمی) می ستایند.

موبد آتشبان – که در قدیم به او هیربد می گفتند – مسئول روشن نگه داشتن آتش است . نخستین آتشکده ها در دامنه کوهها و محل جوشش چشمه ها ساخته شد. در کنار آتشکده ها، خانه ها و مراکز آموزشی بنا می گردید.

آتشکده های آذز فرنبع ( مخصوص طبقه روحانی )  واقع در فارس , آذر گشنسب ( مخصوص طبقه جنگاوران و اشراف ) در شیز واقع در آذربایجان غربی و آذر برزین مهر ( مخصوص طبقه کشاورز و مردم عادی) در خراسان، مهم ترین آتشکده های عصر ساسانیان است(کریستین سن،۱۳۷۵: ۲۳۹) . این آتشکده ها زینتی ها و ثروت بسیار داشتند.

موبدان زرتشتی

موبدان ، متولی امور مذهبی و برگزاری آیین های زرتشتی بودند . این گروه شان والایی داشت و در دوره های مختلف تاریخ ایران باستان ، همواره از بانفوذ ترین طبقات اجتماعی محسوب می شد.

شغل موبدان، موروثی بود . موبدان ضمن اقامه تمام امور مذهبی جامعه، برخی از فعالیتهای اجتماعی ، مانند تعلیم و تربیت ، تعبیر خواب و مداوای بیماران را انجام می دادند و در تمام جوانب زندگی مردم دخالت داشتند.

تربیت شاهزادگان ،برگزاری جشن ها و اعیاد مذهبی ، از دیگر موارد فعالیت موبدان زرتشتی بود که جلوه ای سیاسی به این طبقه می بخشید(صدیق ،۱۳۴۷ :۶۵).از آنجا که قوانین مملکتی در اندیشه های دینی ریشه داشت و متون مذهبی مبنای احکام قضایی به حساب می آمد،موبدان،واضح و مجری قوانین بودند و علم قضاوت در اختیار این طبقه بود(مسعودی ،۱۳۶۰: ۲۴۰).

اوج نفوذ موبدان ، در عصر ساسانیان بود.آنان، در این دوره در رهبری سیاسی کشور حضور موثر داشتند و مقامات عالی دربار معمولا از موبدان عالی رتبه برگزیده می شد. گستره قدرت موبدان به حدی بود که می توان گفت موبدان، دولتی مستقل، داخل امپراتوری به شمار می آمدند(بیات ،۱۳۶۸: ۲۱۲)).

ایرانیان، سرزمین ایران را مکان متبرک و برگزیده خدایان خویش می پنداشتند و برای آن، به نوعی تقدس قائل بودند. آنان عقیده داشتند که پادشاهان نیز به عنوان حافظان و نگاهبانان این سرزمین، مقامی والا و مقدس دارند. بر این اساس،مقام پادشاهی نزد ایرانیان عصر باستان، موهبتی الهی بود. تقدس این مقام، مبتنی بر نظریه خاستگاه الهی و خصیصه مهم فره ایزدی بود که در نتیجه آن، فرمانروایان، نایبان و نمایندگان خداوند، و حکومت آنان مظهر سلطنت آسمانی و پرتو آن قلمداد می شد. بنابراین نظریه، اطاعت از پادشاه لایق، واجب و جز وظایف دینی هر فرد بود و این همان چیزی بود که به حکومت پادشاهان مشروعیت می بخشید( میر ،۱۳۸۰ :۶۷).

با نگاهی تحلیلی به تاریخ کهن ایران باستان، در می یابیم که در ایران، عمده حکومت ها منشا دینی داشتند؛ در نتیجه، حاکمیت  و دیانت، قرین هم گشته و پیوندمستحکمی میان دین و دولت شکل گرفته بود. پادشاهان و فرمانروایان برای اداره و حفظ نظام اجتماعی کشور، نیازمند حمایت معنوی روحانیون بودند و به همین جهت، به باورهای مذهبی جامعه و عنصر دین بها می دادند. از این رو، از ابتدای تکوین حکومت در ایران زمین، روح مذهبی در دولت ها متبلور بوده است. دولتمردان ایرانی بر خلاف بسیاری ممالک همجوارخود (مثل یونانیان) که دین را جدی تلقی نمی کردند، به باورها و عقاید دینی احترام قائل بودند.

عقاید مذهبی ایرانیان در حکومت مادها

مادها جزء سه قوم بزرگ آریایی بودند که در سال ۷۰۱ ق م   اولین سلسله تاریخی در ایران را بنا نهادند. درباره باورهای دینی در عصر ماد اطلاعات موثقی در دست نیست چون نه سنگ نوشته ای از آن عصر یافت شده ، نه گزارش مکتوبی بدست آمده است.

بر پایه کاوش باستان شناسان، مذهب دوره ماد آمیختهای از عقاید آریایی و اهالی بومی ایران که از عقاید اقوام و ملل همجوار مانند ایلامیها، آشوریها متأثر شده بود.در نتیجه همجواری با این ملل ، مذهب دوره ماد به سحر و جادو و این گونه امور درآمیخت(دیاکونف ، ۲۵۳۷ :۳۴۳). به گمان قوی، اعتقاد به وجودهای خیر و شر و ستایش قوای سودمند طبیعت ، مذهب رایج در این دوره بوده است.

گویا در عصر مادها، آیین و مذهب واحدی بر جامعه حاکم نبوده اما آثار برجا مانده از آن دوران حاکی از توجه و گرایش عمیق مردم به باورهای مذهبی است.

اوضاع مذهبی دوره هخامنشیان

بی شک، به لحاظ سیاسی ، ایران عصرهخامنشی را باید قدرتمندترین سلسله تاریخی ایران قلمداد نمود؛ چون هیچ سلسله ای در تاریخ ایران نتوانست به وسعتی همچون قلمرو این امپراتوری دست یابد.

در دولت هخامنشیان، مانند همه دولتهای باستانی شرقی مذهب نقش مهمی ایفا مینمود(بیات،۱۳۶۸ : ۸۲). کتیبهها و سنگ نوشتههای باقی مانده ، در بردارنده اطلاعات ارزشمندی درباره مسائل دینی آن دوره است .اما هنوز ابهام های فراوانی در این خصوص در میان است از جمله پادشاهان هخامنشی و ایرانیان این دوران چه مذهبی داشتند؟ آنچه مسلم است این که ایرانیان عصر هخامنشی معتقد به خدای واحد و بزرگی بودند که او را اهورا مزدا می نامیدند و اطاعت از وی را واجب میشمردند. هنوز پذیرش اینکه هخامنشیان دین زرتشتی را به عنوان مذهب رسمی دولت خویش پذیرفته باشند جای تردید است(دورانت ، ۱۳۶۵ :۴۳۰). بر خلاف نظر ویل دورانت، تصویری که هردو ت یکی از قدیمیترین منابع از دین هخامنشیان به دست میدهد با آیین زرتشتی مغایرت دارد و هماهنگ با آیین قدیم آریایی هاست(هرودوت ، بی تا: ۷۴). در مجموع به نظر بیشتر محققان دستگاه مذهبی در این دوره جایگاه والایی داشت. دستگاه حاکم که قدرت مشروعیت خود را از خداوند میدانست ،اهمیت فوق العاده ای برای باورهای مذهبی قائل بود(گیریشمن،۱۳۷۹ :۱۴۹). پیروان سایر ادیان نیز در اثر سیاست مذهبی پادشاهان هخامنشی که بر آزادی مذهبی مبتنی بود آزادانه فعالیت میکردند و مورد احترام دولتمردان حکومتی بودند(احتشام ،۲۵۳۵ :۲۱۹).

 

نفوذ اندیشه های هلنی در دوره سلوکیان

با سقوط امپراتوری هخامنشی به دست اسکندر، سلسله سلوکیان به مدت ۸۰سال زمام قدرت را در ایران به دست گرفتند . از آنجایی که این حکومت ماهیتی غیر ایرانی داشت، در آثار مورخان ایرانی چندان بدان توجه نشده و تاریخ این دوره به طور کامل ثبت نشده است .

تهاجم اسکندر مقدونی به ایران، اگر چه به سقوط امپراتوری هخامنشی منجر شد، اما با خود فرهنگ و تمدن یونانی را وارد ایرا ن کرد که بی شک زمینه های پویایی و بالندگی بیشتر تمدن ایرانی را فراهم ساخت به بیان دیگر ایران فرصتی یافت تا از این سرچشمه فرهنگ و تمدن جهان معاصر خود نیز بهره ببرد .

در عصر سلوکیان، پادشاهان یونانی تبار این سلسله، در پی اشاعه هلنیسم و ترویج فرهنگ و تمدن یونانی  در ایران بر آمدند . آنان در این زمینه در برخی موارد موفقیت های مهم کسب کردند . گزارش های تاریخی نشان می دهد که در این دوران دست کم بخشی از ایرانیان جذب فرهنگ و تمدن یونانی شدند. ولی تاثیر آن پایدار و فراگیر نبود . به تدریج فرهنگ و تمدن یونانی در فرهنگ ایرانی هضم و بومی شد . به طوری که امروزه بازشناسی عناصر و اجزای آن سخت و دشوار است .

تاریخ بیانگر آن است که در طول دوره سلوکیان ،عمده مردم ایران باورهای مذهبی خویش را حفظ کردند و بر آن استوار ماندند(گریشمن ،۱۳۷۹: ۲۳۴). یونانیان با وجود آنکه در برخی نقاط مثل بین النهرین و مصر موفق بودند در ایران نتوانستند ادیان یونانی را در بین عامه مردم رسوخ دهند و این خود گواه روشنی بر پایبندی ایرانیان بر هویت دینی و فرهنگی خویش است استقامت توده ملت در مقابل یونانیان به باور های مردم باز می گشت چون آنان نمی توانستند با عقاید یونانیان که در نبود خدای واحد در عالم هستی تاکید می کرد و با ایده ها وافکار ایرانیان تضاد داشت کنار بیایند بدین ترتیب در کسوت دین مقاومت و پایداری شدیدی علیه یونانیان شکل گرفت که نتیجه آن فروپاشی قدرت یونانیان در ایران بود .

عقاید مذهبی در دوره اشکانیان

پارتها دسته دیگری از اقوام آریایی بودند که با قیام علیه سلوکیان ،  قدرت سیاسی را در ایران بدست گرفتند چون نام سرسلسله آنها ارشک بوده، سایر پادشاهان این سلسله برای افتخار خود و جاودان کردن نام ارشک این نام برسر اسم خود می افزودند، این سلسله موسوم به ارشکیان گردید و در قرون بعد اشکانیان خوانده شد(پیرنیا،۱۳۸۰ :۱۴۲).

سکوت تاریخنگاران در باره تاریخ دوره اشکانی، مذهب و عقاید دینی این دوره را در هاله ای از ابهام نگاه داشته است. تعدد و تنوع عقاید، زمینه ایجاد وحدت مذهبی را در آن دوره از میان برده بود آزادی عقیدتی بر جامعه حاکمیت داشت. جریان مذهبی مهمی که در این عصر رونق یافت میترا پرستی بود . این آیین چنان گسترش یافت که به سرزمین روم رسوخ یافت و تا حد رسمیت یافتن در آنجا پیش رفت .

دین زرتشتی نیز در این عصر مورد توجه بود در عصر بلاش اول با جمع آوری اوستا، تجدید حیات مذهبی در دین  زرتشتی پدید آمد و این مذهب تا آنسوی مرزهای ایران اشاعه یافت .

در عهد اشکانیان، بیشتر مذاهب به صورت ترکیبی فعالیت داشتند، میان دین و حاکمیت سیاسی ،ارتباط استواری نبود و با توجه به سیاست تسامح مذهبی پادشاهان پارتی، روحانیون قدرتمندی مانند دوران هخامنشی و ساسانی نداشتند.

اشکانیان، بر خلاف ساسانیان که روحیه ای دینی- مذهبی داشتند، بیشتر دارای طرفدار ملی گرایی بودند و با توسل بر ترغیب همین روحیه، به بیرون راندن بیگانگان و حفظ استقلال کشور همت گماشتند. آنان مبنای فعالیت خود را  استقلال ملی قرار دادند و از آنجا که در این دوره سرزمین ایران از هر سو در تهاجم دشمنان گوناگون بود، به ناچار بیشتر به دفاع از مرزهاوافزایش توان نظامی کشورهمت می گماشتند و همین امر سبب شد هویت دینی جامعه دچار چالش شود .

 

بنیاد گرایی مذهبی در دوره ساسانیان

ساسانیان آخرین سلسله تاریخی ایران باستان بودند که با غلبه بر اشکانیان حکومت قدرتمند در ایران زمین بنیان نهادند. شالوده امپراتوری ساسانی، بر آموزه های دینی استوار بود. بر همین اساس، دوران امپراتوری ساسانی به لحاظ تاریخ مذهبی، مهمترین دوره ایران به شمار می آید . بنیان گذار این سلسله اردشیر بابکان با اتکا به قدرت موبدان زرتشتی اقدام به بازسازی نوین دینی در کشور کرد و مذهب زرتشتی را که در دوره اشکانی تا حدودی دچار بی رونقی شده بود پس از ساماندهی، کیش رسمی جامعه قرار داد . وی دستور داد کتاب اوستا را جمع آوری کنند و قوانین مذهبی و مبانی حقوقی را بر اساس آن باز تدوین کنند (کریستین سن،۱۳۷۵: ۱۷۹)

ساسانیان، سیاست کشور داری خود را بر مذهب زرتشتی بنیان نهادند و به روحانیون، به عنوان پیشوایان دینی جامعه قدرت فوق العاده ای بخشیدند. در “نامه تنسر” که حاوی مهمترین دسته بندی طبقات اجتماعی عصر ساسانی است “اصحاب دین ” در مرتبه اول قرار دارند. در این دوره، روحانیون سازمانی یکپارچه ایجاد کردند. اینان در تمام امور زندگی مردم مداخله و نفوذ داشتند و امور عموم جامعه بر اساس نظر آنها ترتیب می یافت(زرین کوب،۱۳۶۲: ۱۶۴) .موبدان با گسترش فعالیتشان، به تدریج صاحب اموال بسیار شدند و به گروه بهره کش جامعه بدل شدند . جاه طلبی، بدعتهای دینی و همراهی با اشراف در چپاول اموال عمومی توده مردم را به مرور از دین و طبقه موبدان بیزار ساخت و موجب پیدایش تعارضی سخت میان مردم با این طبقه گردید(همان،۱۹۰). موبدان زرتشتی که از دین به عنوان دستمایه ای برای خود کامگی وتوسعه طلبی های خویش بهره می بردند به مرور اصول و عقاید دین ساده و بی پیرایه زرتشتی را دستخوش تحریف و تباهی کردند و آن را در سراشیبی سقوط قرار دادند در نتیجه دوری موبدان از اصول و ارزشهای دینی و رخنه فساد و اختلاف میان آنها مذهب زرتشتی از درون رو به ضعف نهاد و بنای پوسیده ساسانی-موبدی به دست اعراب فرو ریخت و بخش عظیمی از پیروان کیش زرتشتی به دین جدید اسلام روی آوردند.

 

نتیجه:

در طول تاریخ،عمده تمدن ها بشری زیر ساخت دینی داشته اند. دین همواره درتمدن بشری و هویت بخشی به جامعه ،نقش اساسی داشته است.تاریخ ایران و ایرانی با دین و هویت دینی پیوندی ناگسستنی دارد.طبق نوشته های مورخین ،ایرانیان عصر باستان در کنار توجه به مسائل اجتماعی ،به آئین ها و آداب و رسوم مذهبی اهتمام ویژه داشته و با افکار و انگیزه های دینی زیسته اندوجلوه های درخشان فرهنگ و تمدن ایران پیش از اسلام،در نتیجه امتزاج با آموزه های دینی و دین مداری مردم حاصل شده است. اکثرمورخان جهان بر این باورند که قسمت اعظم پیشرفت های علوم و تمدن بشری مدیون تمدن ایرانی است. ایران از ابتدا سرچشمه نیکی ، قدرت ، زیبایی ، فضیلت و خداپرستی بوده است. در ایران باستان،افراددرمهم ترین وقایع زندگانی خویش ،مانندتولد،ازدواج ومرگ،مراسم مذهبی خاصی برگزار می کردند. سپاهیان نیز در ایران باستان ،تفکرات دینی خود را در میدان جنگ اجرا می کردند.به نوشته بسیاری از تاریخ نگاران ،ایرانیان حتی پیش از زرتشت هیچ گاه به دست خود از چوب وسنگ ،بت نساخته ودر هیچ زمانی بت پرست نبوده اند.آنان در تکاپوی تعلقات دینی خود به یکتاپرستی متمایل شدند.تراوش همین تفکر هویت دینی ایرانیان را از بسیاری اقوام همسایه متمایز می سازد.

 

منابع:

۱-احتشام ،مرتضی ،ایران در زمان هخامنشیان ،تهران :شرکت سهامی کتابهای جیبی ،۲۵۳۵.

۲-اشپولر،برتولد، تاریخ ایران ،ترجمه جوادفلاطوری ،تهران:علمی و فرهنگی ،۲۵۳۵.

۳- بیات، عزیزالله ،کلیات تاریخ وتمدن ایران ،تهران :دانشگاه شهید بهشتی ،۱۳۶۸

۴- پیرنیا،حسن و اقبال آشتیانی ،عباس ، تاریخ ایران ،تهران :۱۳۸۰ .

۵-پیرنیا،حسن ،ایران باستان ،تهران :اساطیر،۱۳۷۶.

۶- حقیقت ،عبدالرفیع ،تاریخ نهضتهای فکری ایرانیان،تهران :شرکت مولفان ،۲۵۳۶ .

۷-حکمت،علی اصغر،تاریخ ادیان،تهران:ابن سینا،بی تا.

۸-دورانت،ویل،تاریخ تمدن،جلداول،ترجمه احمد آرام،تهران:سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی،۱۳۶۵

۹-دیاکونوف،میخائیل،تاریخ ماد،ترجمه کریم کشاورز،تهران،پیام،۲۵۳۷.

۱۰-زرین کوب،عبدالحسین ،تاریخ ایران بعد از اسلام،تهران:امیرکبیر،۱۳۶۲.

۱۱-صدیق،عیسی،تاریخ فرهنگ ایران،تهران:دانشگاه تهران،۱۳۴۷.

۱۲-فرای،ریچارد،تاریخ باستانی ایران،ترجمه مسعود رجب نیا،تهران:شرکت انتشارات علمی،۱۳۷۳.

۱۳-قدیانی ،عباس،تاریخ ادیان و مذاهب در ایران،تهران:انیس،۱۳۷۴.

۱۴-کریستین سن،آرتور،ایران در زمان ساسانیان،ترجمه رشید یاسمی،تهران:دنیای کتاب،۱۳۷۵.

۱۵-گیرشمن،رومن،تاریخ ایران از آغاز تا اسلام،ترجمه محمودبهفروزی،تهران:جام،۱۳۷۹.

۱۶-مسعودی،ابوالحسن علی بن حسین،مروج الذهب ومعادن الجوهر،تهران:بنگاه ترجمه و نشر کتاب،۱۳۶۰.

۱۷-مطهری،مرتضی،خدمات متقابل اسلام وایران،صدرا،۱۳۷۹.

۱۸-معین،محمد،مزدیسناوادب پارسی،تهران:دانشگاه تهران،۱۳۵۵.

۱۹-میر،ایرج،رابطه دین وسیاست،تهران:نشرنی،۱۳۸۰.

۲۰-هردوت،تواریخ ،ترجمه وحید مازندرانی،بی جا، چاپخانه وزارت فرهنگ و هنر،بی تا.

۲۱-هوار،کلمان،ایران و تمدن ایرانی،ترجمه حسن انوشه،تهران:انتشارات امیرکبیر،۱۳۶۳.

//علی غلامرضایی