اختصاصی همای گیلان:با نگاهی به جدول ذیل( مرکز آمار ایران – زمستان ۱۳۹۴) به دریافت هایی خواهیم رسید؛
۱ – اولا سن اشتغال از ده سال و بالاتر است که از نظر بین المللی سن اشتغال ۱۵ تا ۶۵ سال می باشد .زیر ۱۵سال را کودک و نوجوان و بالای ۶۵ سال را نیز بازنشسته می دانند! طبق جدول بالا مشارکت مردان و زنان ۳۸ درصد می باشد.
یعنی حدود ۲۳ میلیون نفر (نماگر های اقتصادی ۱۳۹۴) در کشور ( ۱۰سال و بالاتر ) هستند. سوال بنیادین این است که ۶۲ درصد دیگر که ( ۱۰ سال و بالاتر ند ) کجایند؟! طبق آمار رسمی سه میلیون از این بیست و سه میلیون نفر بیکارند و جویای کار. جمعیت کشور در مرز « هشتاد میلیون نفر » می باشد و « بیست میلیون نفر هم شاغل هستند » و تعداد افراد موجود در یک خانوار در ایران تقریبا ۴ نفر می باشد یعنی بطور متوسط در ایران یک نفر کار می کند و چهار نفر می خورند! د ر سطح جهان این رقم دو و نیم می باشد! پس یک نتیجه دیگر هم می گیریم که در این وانفسای تورم و بیکاری شدید سرپرستان خانوارها چه فشار مضاعفی را تحمل می کنند. ازاین بیست میلیون نفری که اشتغال دارند سهم « زنان» فقط و فقط “سیزده درصد ” می باشد! به زبان دقیق تر در گستره ایران زمین فقط و فقط دو میلیون و ششصد هزار زن اشتغال دارند.
به دیگر سخن زنان تحصیل کرده که قطعا نیمی از فضای دانشگاه ها را پر کرده اند و سالانه یک میلیون دانش آموخته دانشگاه { براساس گفته معاون اول رئیس جمهور در اسفند ماه ۱۳۹۴ } روانه بازار کار می شوند و شغلی موجود نیست تا چند سال دیگر، لشکر بیکاران تقریبا ” زنانه ” خواهد شد! در جمعیت مشارکت ( ۱۰ سال و بالاتر ) میزان مشارکت شهری و روستایی تقریبا یکسان است (۳۸ در صد). این امر نمایانگر گستردگی بخش کشاورزی و دامداری در روستاهای ایران است. در صورتی که در حال حاضر جمعیت روستایی بیست میلیون نفر و جمعیت شهری پنجاه و نه میلیون نفر می باشد. بعبارتی دقیق تر، افراد بساری در شهرهای ایران فاقد کارند! ردیف دوم، یک میانگین کلی است و ارزش بحث هم ندارد! ردیف سوم در شکم ردیف چهارم است. در سنین ۲۹-۱۵ بیست و یک درصد مردان و چهل و یک در صد زنان بیکارند .
در این دوره سنی پانزده تا بیست ونه ساله شهر و روستا، فقط فرقی پنج درصدی دارند و علت آن است که اینان دانش آموختگان این آب و خاکند ولی بی آب و نان.
شانزده درصد مردمان ایران در بخش کشاورزی، روزگارشان را می گذرانند! که چهل و هفت درصد این شانزده درصد، ساکن آبادی ها و کمرکش کوه ها و در حاشیه ساحل ها مرغ و ماست و ماهی و برنج و چای و جو و گندم و ارزن تولید می کنند! خود می خورند و مابقی را با اسب و استر و خود رو راهی شهر ها کرده تا گرسنگان شهری را سیر و تشنگان را سیراب کنند! و بگو یند: «ما کاشتیم و دیگران خوردند !» اشتغال صنعت، سی و دو درصد است یعنی حدود هفت میلیون نفر از بیست میلیون نفر شاغل در صنعت هستند. در تولید خودرو و مترو و سنگ و فشنگ. بخش خدمات پنجاه و دو درصد است یعنی ده میلیون نفر شاغل هستند! مانند: راننده و خواننده، سرباز و سردار، تاجر و ناظر، نگهبان و قایقران، بنگاه دار و کفشدار، وکیل و وزیر، میدان دار و چوبدار، دبیر و سفیر، پزشک و پرستار.
همه این ها خدماتی هستند! چرا ؟! چون هیچ یک از اینان کالایی تولید نمی کنند بلکه تولید خدمت، می کنند ! کالا را جابجا می کنند یا پیامی می برند یا آموزش و مشاوره می دهند! یا کالاها را از مصرف دور می کنند و مخفی در انبار و آشکار می سازند در وقت انتظار تا بر قیمت بیفزایند و سود برند بسیار! در ژاپن اشتغال خدمات ۷۵ درصد و در ایران ۵۲ درصد! چرا آن خوبست و این بد ؟! ژاپن کالاهایش را که تولید می کند با قطار و خودروی بسیار می فروشد در گوشه و کنار!!! سپس موبایل و تلویزیون و کشتی می سازد و کالاهایش و مهندسین خود را روانه در دیگر کشور ها! جمع آمد و رفت آنان می شود خدمات! از چین و هند و غرب و شرق کالاها روانند با مهندس چینی و خلبان روسی و ملوان کره ای و دلالان ایرانی و سوداگران وطنی در ایران ! این هم خدمات ما. رانندگان ترکیه از آنکارا تا آستارا. این هم خدمات ما.
میان ماه من تا ماه گردون ☆
تفاوت از زمین تا آسمان است ☆
می دانید در ایران چه کسی شاغل است؟ « اگر فردی در هفته گذشته فقط ” یک ساعت ” کارکرده باشد، شاغل است. »
{ یک ساعت کار ؛ یک وعده صبحانه می شود!}