?پیشگفتار :
اختصاصی همای گیلان: می توانستم نام این یادداشت خود را «ساسکوآچ های عالم سیاست» بگذارم ( ساسکوآچ همان گوریل خیالی پاگنده در امریکالی شمالی وکنار کوههای راکی است) ولی چون در این یادداشت، قلم در دستم به بمثابه پتکی است ،ترجیح می دهم با امانت گرفتن عنوان « پاگنده های کله کوچیک» از یکی از سیاست ورزان جوان گیلانی طعنه ای بزنم به نوع کنشگری سیاسی در استان نخبه خیزمان گیلان.پس اگر دنبال معنای « پاگنده » می گردید لازم نیست ذهنتان را به سراغ باد اسپنسر ( کارلو پدرسولی؛ بازیگر ایتالیائی ) بفرستید،این یادداشت را بخوانید.
میرزاکوچک جنگلی ،ابراهیم حشمت ،علی اکبرصفایی فراهانی ، خسرو گلسرخی و بسیاری نامهای دیگر در سپهر سیاسی ایران نامهای کم فروغی نیستند وهر کدام جریان ساز تحولات بسیاری شده اند.و من مفتخرم ،مباهی ام ومبتهجم که در چنین اقلیم نخبه پروری ( گیلان را می گویم) ودرچنین زیست _ سیاستی، قلم فرسایی می نمایم.
ولی این خاک مدتهاست که دیگر نخبه پروری نمی کند.زمانی تنها از یک ولایت کوچکی مانند « لشت نشاء» در حوالی رشت نامهای بزرگی به عالم سیاست معرفی می شدند ، خاکی که تو گویی بواسطه حضور محسن خان امین الدوله،سیاستمدار صدیق قاجاری ( نوه علی امین الدوله و داماد مظفرالدین شاه و پدر علی امینی نخست وزیر پهلوی دوم) نخبه خیز و سیاست پرور شده بود.
ولی حالا از این خاک ( لشت نشاء) تنها نامی که در عالم سیاست همچنان درخششی دارد دکتر محمدباقر نوبخت و برادرش علی نوبخت است که صدالبته گرایش سیاسی او هنوز هم که هنوزه برای این حقیرمبهم است.
بله ! سرزمینی که روزگاری به برنج های مرغوب و سیاستمداران خوش آتیه اش معروف بود ، حالا دچار قحط الرجال شده است.این معضل شامل لشت نشاء هم نیست و در استان زرخیر ما ،دیگر سیاست ورزی شده است شارلاتانیسم یا که باد به پرچم بودن.
زمین و آسمان این استان می لرزد به زیر گامهای پاگنده های ،پاچه ورمالیده ای که به واسطه « کباب به عرض یک وجب » ( امانت از سخنان دو آتشه شیخ سلیم نامی در عهد مشروطه که به مردم می گفت :« اگر مشروطه بشود شما کباب خواهید خورد به عرض یک وجب ) یک شبه اصلاح طلب دو آتشه می شوند .
از شخصی نام نمی برم که آن رسانه مظلومی که مکتوبه حقیر مرا منتشر می کند ،مبادا مورد تعقیب و شکایت این به اصطلاح « مؤلفه القلوب های اصلاح طلبی » قرار گیرد، ولی همه ما آن فردی را می شناسیم که یک شبه از منتهی علیه جناح راست بدون انکه چراغی بزند به منتهی علیه جناح چپ متمایل شده و سر لیست اصلاح طلبان استان در انتخابات دوره پیشین مجلس شورای اسلامی قرار گرفت و وقتی همکه سر از مجلس در آورد بواسطه همین هیجان انگیزی ،آتش بر کمیسیون امید زد و با محمدرضا عارف و اصلاح طلبان در پیچید.
زمانی به من اشکال می کردند و اتهام می بستند که چرا بعنوان یک عضو کوچک خانواده اصلاح طلبی از جبار کوچکی نژاد حمایت می کنم .
پاسخ من اما مشخص بود ،کوچکی نژاد هر چه که باشد همانی است که ادعا می کند ،یک اصولگرای صاحب نفوذ و با خط مشی مشخص ،ولی مابقی گزینه ها چطور؟ ( البته بحث من در مورد شهرستان رشت است در این مورد بخصوص)
خب ! آن انتخابات همتمام شد و برخلاف تهمت هایی که به این حقیر زدند بنده نه از قبل آن حمایت نیم بند، پستی گرفتم و نه بر مقامات و فضایلم افزوده شد ،ولی اقلا این شهرستان یک نماینده مجلسی پیدا کرد که حرف وعملش یکی است.
این تنها دورگه سازی یا هیبریداسیون سیاسی در گیلان ما نیست ، ما در همین جبهه اصلاح طلبی خودمان پاگنده هایی را داریم که علی رغم کارنامه سیاسی خاص ،ولی چنان در گیرودار روزمره گی ها ،زد وبندها و بی برنامه گی ها گرفتار آمده اند که تنها نتیجه حضور سایه سنگین شان در سپهر سیاسی این استان و شهر رشت ،انتخاب یک شهردار غیر اصلاح طلب غیر بومی است و ایضأ همین روزهاست که از پس این باری بهرجهتی ها و خودنمایی ها فردای دیگری بیاید و استاندار ما هم غیربومی باشد .
دردها بسیارند ومن مدتهاست ترجیح می دهم در عالم سیاست چنین اظهار نظرهای صریحی ننمایم ،ولی تا زمانی که سیاست ورزی در این استان قائده مند نشده و انواع زد وبندهای سیاسی جای خود را به شفافیت ،صداقت وپایمردی والبته کار حزبی ندهند ،ما باید منتظر حضور« پاگنده های کله کوچیک» در سپهر سیاسی این استان باشیم.
علی دادخواه