همای گیلان:کیومرث صابری فومنی (شهریور ۱۳۲۰ تا ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۳)، معروف به گل آقا، پایهگذار مؤسسه گل آقا، نویسنده، طنزنویس، و معلم ایرانی بود.
صابری پس از انقلاب در دولت موقت مهندس مهدی بازرگان به عنوان مدیر کل بازرگانی وزارت آموزش و پرورش مشغول به کار شد و با تشکیل اولین دولت، به عنوان مشاور فرهنگی نخستوزیر محمد علی رجایی به کار مشغول شد.
وی در سال ۱۳۶۲، در حالی که شانس به دست آوردن پست وزارت را نیز داشت، ناگهان از همهٔ مسئولیتهای دولتی خود کناره گرفت و پس از مدتی، از روز ۲۳ دی سال ۱۳۶۳ شروع به نوشتن یادداشتهای روزانهٔ طنز با نام مستعار «گل آقا» و تحت عنوان «دو کلمه حرف حساب» با محتوای انتقاد از دستگاههای دولتی و مشکلات موجود جامعه در صفحهٔ سوم روزنامه اطلاعات کرد، که نقطه عطفی در طنز نویسی ایران و احیاگر طنز مطبوعاتی بعد از انقلاب بود.
یادداشتهای «دو کلمه حرف حساب» به خاطر شرایط سال ۱۳۶۳ که متأثر از جنگ و بحثهای ایدئولوژیک و خشونت بود توانست با زبان طنز نوین خود و بهره گرفتن از شخصیتهای خیالی نظیر «شاغلام»، «غضنفر»، «ممصادق»، و «کمینه عیال ممصادق»، تحولی در جامعه ایجاد سازد که با توجه به جو محدود آن سالها، این کار فقط از گل آقا بر میآمد.
هفتهنامهٔ گل آقا
پس از گذشت شش سال از نوشتن یادداشتهای دو کلمه حرف حساب، صابری تصمیم گرفت که اولین هفتهنامهٔ طنز پس از انقلاب را منتشر سازد. وی با هدف تیراژ صد هزار نسخه، در ۱ آبان سال ۱۳۶۹ اولین نسخهٔ هفتهنامهٔ گل آقا را به قیمت ۱۵ تومان منتشر کرد که با نایاب شدن نسخههای اولیه مجبور به تجدید چاپ شد. از همکاران او در روزهای نخست میتوان از مرتضی فرجیان، سید ابراهیم نبوی، محمد رفیع ضیای، احمد عربانی، ناصر پاکشیر و در این اواخر منوچهر احترامی، ابولفضل زرویی نصرآباد، رضا ت رفیع و بزرگمهر حسین پور نام برد.
فعالیتهای گل آقا منحصر به هفتهنامه باقی نماند. ماهنامهٔ گل آقا، سالنامهٔ گل آقا، هفتهنامهٔ «بچهها…گل آقا»، انتشارات گل آقا برای انتشار کتب طنز و کاریکاتور، و سرانجام خانهٔ طنز ایران جهت پرورش طنزنویسان جوان، از دیگر فعالیتهای کیومرث صابری بود
زندگینامه گل آقای مردم ایران
کیومرث صابری فومنی (گلآقا) ادیب و طنزپرداز معاصر، هفتم شهریور ۱۳۲۰، زمان حضور ارتش متفقین جنگ دوم جهانی در ایران، در صومعهسرا ـ یکی از شهرهای استان گیلان در شمال ایران ـ به دنیا آمد.
پدرش که کارمند دونپایه وزارت دارایی و اصلاً اهل رشت بود، در سال ۱۳۱۷ به اداره دارایی صومعهسرا منتقل شد. در سال ۱۳۲۱ به اداره دارایی فومن انتقال یافت و چند ماه بعد در همان شهر درگذشت.
خانواده او بسیار فقیر بودند. مادر صابری فرزند یک روحانی از سادات ترک و مورد احترام مردم بود اما این احترام که سادات عمدتاً از آن برخوردار بودند، جنبه معنوی داشت و آنها همچنان در فقر و ناداری به سرمیبردند.
مادر صابری که از معدود زنان باسواد شهر بود، در مکتبخانه قرآن تدریس میکرد و اینکه تنها ممر معاش خانواده پس از مرگ پدر بود، تکافوی زندگیشان را نمیداد. پس، برادرش که در آن زمان ۱۵ ساله بود، تحصیل را رها کرد تا با کار خود، به معیشت خانواده کمک کند.
صابری تحصیلات دبستانی خود را در شهر فومن گذراند. برادر بزرگ او که چهارده سال از او بزرگتر بود، به سختی میتوانست مخارج خانواده را تأمین کند. به همین جهت، ادامه تحصیل برای صابری دشوار شد.
او پس از پایان تحصیلات ابتدایی، به شاگردی در یک مغازه خیاطی پرداخت ولی در اواخر مهرماه همان سال، به اصرارِ مادر و دوستانش، تحصیل در دبیرستان را آغاز کرد، به دلیل فقرِ مادی، بعد از اتمام دوره اول دبیرستان (۹ سال تحصیل)، مجدداً به مغازه خیاطی رفت و آنطور که خودش میگفت، پیشرفتهایی هم در این رشته داشت. ناگفته نماند که او در طول تحصیلات ابتدایی و متوسطه در مغازه برادرش که تعمیرکار دوچرخه بود، شاگردی میکرد.
در شانزده سالگی (۱۳۲۶) در امتحان ورودی دانشسرای کشاورزی ساری که از شهرستان فومن فقط یک نفر را میپذیرفت، قبول شد. دو سال در آنجا ـ که شبانهروزی هم بود تحصیل کرد و پس از قبولی در امتحانات، در سن هجده سالگی (۱۳۳۸) به عنوان معلم یک دبستان روستایی، به «کَسما» از توابع صومعهسرا رفت و یک سال در آنجا معلم بود. سال بعد از آن (۱۳۳۹) به دهی به نام «کوچه چال» از توابع «ماکلوان» در نزدیکی فومن منتقل شد. او مدت یک سال، مدرسه چهار کلاسه آنجا را به تنهایی اداره میکرد.
در بیست سالگی (۱۳۴۰) در رشته ادبی، به طور متفرقه امتحان داد و دیپلم گرفت. همان سال، در کنکور رشته سیاسی دانشکده حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد و همزمان با تدریس در دبستان و دبیرستان، به تحصیل پرداخت.
او جز چند ماهی در سال اول تحصیل که با دستگیری او در تظاهرات سیاسی دانشگاه تهران مقارن بود، در کلاس درس حاضر نشد و فقط موقع امتحانات به دانشگاه میرفت. با این حال پس از چهار سال (۱۳۴۴) توانست لیسانس حقوق سیاسی خود را از دانشکده مذکور، دریافت دارد و این در شرایطی بود که در سال ۱۳۴۱ پس از یک دوره برکناری از کار معلمی، مجدداً و پس از محاکمه اداری، به کار معلمی برگشت و در دبستانی در شهرستان فومن به تدریس پرداخت. او هر ماه یک بار به مدت دو روز به دانشکده میآمد تا جزوههای درسی را از دانشجویان دیگر بگیرد و از روی آن نسخه بردارد.
اولین سروده گل آقای ملت ایران
صابری اولین شعرش را در چهارده سالگی هنگامیکه کلاس هشتم دبیرستان بود، برای درج در روزنامه دیواری مدرسهشان سرود که یک غزل هشت بیتی با عنوان یتیم بود. علت این نامگذاری کاملاً مشخص بود. او میگفت: «از چهارده سالگی تا شانزده سالگی جمعاً نه شعر سرودم که تمام آنها یا عنوان یتیم داشت یا درباره یتیم بود!»
اولین نوشته صابری، بین سالهای ۱۳۳۹ـ۱۳۳۶ در مجله امید ایران چاپ شد. عنوان آن شعر هم یتیم بود!
دستگیری گل آقای ملت ایران توسط رژیم شاهنشاهی
صابری در اولین سال تحصیل در دانشکده (۱۳۴۰) در تظاهرات دانشجویی شرکت کرد و مضروب و دستگیر شد,گردن او از ضربات باتوم به شدت آسیب دیده بود. او شعری به طنز و سیاسی سرود و با امضای «گردن شکسته فومنی» برای توفیق ارسال کرد.
پس از چاپ این شعر در چند شماره بعد توفیق، صابری به طنزنویسی کشیده شد و او تا سال ۱۳۴۵ گهگاه اشعاری برای توفیق میفرستاد, سال ۱۳۴۵ با کمک «حسین توفیق» به تهران منتقل شد و در یکی از دبیرستانهای تهران به تدریس پرداخت, او عصرها، همکار ثابت توفیق بود و پس از مدت زمانی کوتاه، به معاونت حسین توفیق که سردبیری توفیق را به عهده داشت، رسید.
او در کنار این کار، صفحهبندی و بعضاً اصلاح و آماده چاپ کردن مطالب اعضای هیأت تحریریه را نیز برعهده داشت. خود او بعدها ستون ثابتی را با عنوان «هشت روز هفته» مینوشت و تا زمان توقیف توفیق (۱۳۵۰) همکار ثابت آن بود. امضاهای او در توفیق، عبارت بودند از: میرزاگل، عبدالفانوس، ریش سفید، لوده، گردن شکسته فومنی.
پس از تعطیلی توفیق، صابری به تدریس ادامه داد. او گهگاه اشعار جدی میسرود که جز به ندرت، چاپ نمیکرد. او بعدها مجموعه اشعار جدیاش را از بین برد چراکه معتقد بود شاعر متوسطی است. او متوسط بودن را دوست نداشت.
صابری بعدها در هنرستان صنعتی کارآموز تهران، با محمدعلی رجایی که بعد از انقلاب اسلامی به نخستوزیری و ریاستجمهوری رسید، آشنا شد. این آشنایی به دوستی صمیمانه این دو انجامید و تا زمان شهادت محمدعلی رجایی درهشتم شهریور ماه ۱۳۶۰ ادامه یافت.
برداشتی از فرمان امام علی(ع) به مالک اشتر، عنوان پایاننامه مقطع لیسانس صابری است که آن را بین سالهای ۱۳۴۴ـ۱۳۴۳ نوشته است. به پیشنهاد شهید رجایی، این پایاننامه به صورت کتابی درآمد و اوایل سال ۱۳۵۷ به چاپ رسید.
صابری در دهه پنجاه، بیشتر وقت خود را صرف مطالعه و تدریس کرد و در سال ۱۳۵۷ موفق به اخذ فوق لیسانس ادبیات تطبیقی از دانشگاه تهران شد.
پس از انقلاب در زمان نخستوزیری شهید رجایی به مقام مشاورت فرهنگی و مطبوعاتی نخستوزیر منصوب شد و در زمان ریاستجمهوری شهید رجایی به مشاورت فرهنگی رئیسجمهور رسید و تا زمان شهادت رجایی در این سمت باقی بود و هنگام ریاستجمهوری مقام معظم رهبری در همان سمت ابقا شد.
عضو هیئت مؤسس انجمن موسیقی، مشاور وزیر مسکن و شهرسازی، مدیرکلی دفتر آموزش بازرگانی و حرفهای وزارت آموزش و پرورش، تدریس در دانشگاه، همکاری با معاونت امور بینالملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سمت مشاور افتخاری، عضو منتخب شورای عالی انقلاب فرهنگی در کمیته نامگذاری و عضو هیئت ایرانی در کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد از جمله سوابف اجرایی صابری فومنی پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.
او همچنین به هند، شوروی سابق، الجزایر، سوریه، ایتالیا، فرانسه، سوئیس، تایلند، ترکیه، اتریش، مالزی، سنگاپور، کنیا و آلمان سفر کرده و سه بار (۱۳۷۴ و ۱۳۶۴ و ۱۳۶۳) به زیارت خانه خدا مشرف شده بود.
مشاغل سیاسی نمیتوانست صابری را ارضاء کند، به همین علت به تدریج از مشاغل سیاسی کناره گرفت و بُعد فرهنگی کار خود را وسعت بخشید.
او که مسئولیت مجله رشد ادب فارسی را برعهده داشت، گهگاه مطالبی برای روزنامه اطلاعات مینوشت و سفرنامه شوروی او که بعداً با عنوان «دیدار از شوروی» به صورت کتاب منتشر شد، از این دست مطالب بود.
او مدتها طرح ایجاد یک ستون طنز سیاسی را در خاطر داشت. صابری در سال ۱۳۶۳ به حج مشرف شد. در بعثه امام خمینی ـ رضوانالله تعالی علیه ـ روزانه، بولتنی برای صد و پنجاه هزار حاجی ایرانی منتشر میشد که شامل بیان مناسک و اخبار ایران و جهان و مکه و مدینه بود.
او برای خواندنیتر کردن این بولتن، ابتدا در مدینه و سپس در مکه، هر روز ستونی به طنز با عنوان «داستانهای جعفرآقا» در خبرنامه مینوشت که در میان حجاج ایرانی هواداران بسیار پیدا کرده بود.
صابری هنگام نقل خاطرات حج، میگفت: «در مکه، به کعبه رفتم و در جوار کعبه، قلمم را درآوردم و رو به کعبه کردم و گفتم: من این قلم را در خانه خدا، با خدا معامله کردم. خدایا تو شاهد باش که من در راه اعتلای دین تو و کشورم گام برمیدارم. مرا از لغزشها مصون بدار و قلمم را از انحرافات حفظ کن.»
او پس از بازگشت از حج، مدتی روی طرح ستون طنز خود کار کرد. از میان چند عنوان، نام «دو کلمه حرف حساب» را برگزید و همچنین با نظر داشتن به یکی از اسامی مستعار خود در توفیق (میرزاگل) اسم مستعار «گلآقا» را برای خود انتخاب کرد.
اولین دو کلمه حرف حساب گلآقا، بیست و سوم دی ماه ۱۳۶۳ در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید. طنز سیاسی که تقریباً از سال ۱۳۵۹ به این سو تعطیل شده بود، با شکلگیری این ستون طنز، دوباره به بار نشست و جان تازهای گرفت.
با گذشت مدت زمانی کوتاه از آغاز انتشار «دو کلمه حرف حساب»، صابری به عنوان مهمترین منتقد حکومت در داخل کشور، مطرح شد. قدرت قلم و جسارت صابری در بیان واقعیتهای سیاسی و اجتماعی، موجب شده بود که او را سوپاپ دولت قلمداد کنند، ولی صابری بدون توجه به نظرات دلسردکنندهای که برخی عنوان میکردند، به کار خود ادامه داد و ظرف مدت کوتاهی، توانست توجه بسیاری از مردم، مقامات، ادبا، نویسندگان و رسانههای داخلی و خارجی را به خود جلب کند. استاد محمدعلی جمالزاده از اولین کسانی بود که با ارسال چندین نامه، صابری را به ادامه راه تشویق کرد و طنز صابری را ستود.
صابری با اینکه مقام بالایی در نظام سیاسی احراز کرده بود، کار طنز سیاسی را بیشتر جدی گرفت و بدون اعتنا به سختیهای کار، به راه خود ادامه داد.
پس از گذشت نزدیک به شش سال از انتشار اولین دو کلمه حرف حساب، صابری که پیش از آن تقاضای انتشار یک هفتهنامه جدی به نام «فصل جدید» کرده و امتیازش را نیز گرفته بود، به دلایلی از انتشار آن منصرف شد و تقاضای امتیاز هفتهنامه طنز با نام «گلآقا» را کرد و توانست در آبان ماه ۱۳۶۹ اولین شماره هفتهنامه گلآقا را منتشر کند. استقبال مردم از این مجله، غیرقابل تصور بود. تمامی نسخههای اولین شماره هفتهنامه گلآقا، در سراسر تهران ظرف کمتر از نیمساعت به فروش رفت (شمارههای سال اول گلآقا بعداً در تیراژ وسیع تجدید چاپ شد).
صابری بعد از آن، امتیاز انتشار دو نشریه دیگر را هم گرفت. انتشار اولین شماره ماهنامه گلآقا در مردادماه ۱۳۷۰ و همچنین انتشار اولین سالنامه گلآقا در اواخر همان سال، نشان داد که صابری با چنتهای پُر، پا به عرصه طنز کشور گذاشته است و مردم ایران نیز با استقبال کمنظیر خود، مشوق او در این راه شدند.
مشکلات انتشار هفتهنامه، ماهنامه، سالنامه و کتابهای گلآقا، از فعالیت صابری در اطلاعات کاست و نهایتاً در سال ۱۳۷۲و پس از ن۹ سال به تعطیلی موقت ستون دو کلمه حرف حساب در اطلاعات انجامید.
آشنایی علمی و توأم کیومرث صابری با سیاست و ادبیات، موجب شد که نوشتههای او، هم از حیث قالب و هم از حیث محتوا، غنی و درخور تأمل باشد. او نویسندهای فرمگرا و در نظیرهسازی از منابع غنی ادبیات فارسی، فوقالعاده توانا بود. شیوه نگارش صابری، سهل و ممتنع و غیرقابل تقلید بود.
صابری در سال ۱۳۴۵ ازدواج کرد و ثمره این ازدواج، یک پسر و یک دختر بود. پسرش آرش در سال ۱۳۶۴، بر اثر یک سانحه اتومبیل درگذشت.
درگذشت او که سال دوم دانشگاه را میگذراند، بر قلب صابری داغی جانکاه گذاشت، اما باعث نشد که او از هدفش که شادیآفرینی و مقابله با مفاسد بود، دست بردارد.
کیومرث صابری توانست با سرمایهگذاری روی جوانان، نسل آینده طنز کشور را تربیت کند. او بیشک تأثیرگذارترین طنزنویس کشور بر دیدگاههای طنز است.
طنز گلآقایی، آمیزهای است از انتقاد، تجاهل، شفقت، انصاف، ادب، تدین، ایجاز، رندی حافظانه، امیدبخشی و شادیآفرینی بود و شخصیت گلآقا در «دو کلمه حرف حساب» شخصیتی بود دانا به امور، یک دنده، مستبد، جدی و مدیر که همیشه حرف اول را میزد و گوشش به حرف هیچکس بدهکار نبود. عینک و عصا و قلم، از ملزومات شخص گلآقا بود.
شخصیت جدی و معنوی کیومرث صابری، به مراتب از شخصیت طنز او والاتر و درخور ستایشتر بود. کمکهای او به مطبوعات، مدارس، افراد بیبضاعت، آسایشگاههای معلولین و سالمندان، بیماران کلیوی و تالاسمی، آوارگان عراقی، ستمدیدگان بوسنی و هرزگوین و… درخور تأمل و قابل ملاحظه بود.
برداشتی از فرمان حضرت علی (ع) به مالک اشتر، تحلیل داستان ضحاک و کاوه آهنگر، مکاتبات شهید رجایی و بنیصدر، اولین استیضاح در جمهوری اسلامی ایران و دیدار از شوروی، گزیده دو کلمه حرف حسابدر چهار جلد از جمله تألیفات صابری فومنی است.
صابری در آبان ماه ۱۳۸۱ و همزمان با آغاز سیزدهمین سال انتشار هفتهنامه گلآقا، انتشار آن را متوقف ساخت. وی که علت این توقف ناگهانی را دلایل شخصی ذکر کرد، تا آخرین لحظه روزه سکوت خود را در اینباره نگشود.
گلآقای ملت ایران سرانجام در صبح روز جمعه یازدهم اردیبهشت ماه ۱۳۸۳ پس از طی یک دوره بیماری به ملکوت اعلی پیوست.
پاسخ مقام معظم رهبری به نامه گل آقا
حضرت آیتالله خامنهای در پاسخ به نامه آقای کیومرث صابری فومنی مدیر مسئول مجلهی «گل آقا» فرمودند: ادعا نمیکنم که کار شما کامل و بیعیب است؛ اما با ملاحظه اجمالی شمارههای «گلآقا»، امید هرچه بهتر شدن و کاملتر شدن آن را دارم.
متن کامل نامه رهبر انقلاب اسلامی به مدیر مسئول «گلآقا» به شرح زیر است:
بسماللهالرّحمنالرّحیم
خدا را شکر که این طنز شیرین و پُرمغز، به دورهی جلد شدهی یکساله رسید و آزمونی از یک اقدام موفق در یک خلأ فرهنگی و هنری را در برابر چشم همهی کسانی که برای شروع کارهای لازم، تردیدها را بر تصمیمها غلبه میدهند، گذاشت. ادعا نمیکنم که کار شما کامل و بیعیب است؛ اما با ملاحظه اجمالی شمارههای «گلآقا»، امید هرچه بهتر شدن و کاملتر شدن آن را دارم.
طنز صادق و دلسوزانه باید همهی نقاط معیوب، بخصوص آنها را که کمتر به چشم میآیند و آنها که بیشتر به علم و اطلاع همگان از آن نیاز هست، هنرمندانه ببیند و بنمایاند. امروز جامعه و نظام انقلابی ما با دشمنانی روبهروست که همهی ابزارهای محسوس و نامحسوس را برای ضربه زدن و جریحهدار کردن مردم و نظام و انقلاب به کار میبرند. برای آگاه کردن ذهن مردم از خدعهی دشمن، چه وسیلهیی از طنز هنرمندانه و شیرین و زیرکانه، بهتر و کاریتر؟
انشاءالله شما و همکارانتان موفق باشید./تسنیم
سیّد علی خامنهای