اختصاصی همای گیلان،چشمانم به گوشه ای دوخته میشود و ساعتها به بازسازی صحنه ای مشغول میشوم که شاید اصلا ارزش بازسازی و نیاز به این همه وقت و انرژی و دردسر را نداشته باشد. سکوتی مرگباردرکنجی ازخانه که هر بیننده ای را مجاب میکند که با بیماری روانی روبروست که نیاز به استراحت و گفتگودرمانی دارد.
خانواده همیشه از اینکه در خانه نشسته ام و وقتم را تا غروب به ماتمی گمشده سپرده ام ، گله مند و غمگینند.در این ماتم سرا به دنبال کدام گمشده ام میگردم؟ نمیدانم. از اینکه ازبازسازی صحنه سقوط هواپیما به کدام نتیجه میرسم؟ چه دردی را درمان و چه سودی حاصل میشود؟ هنوز چیزی نمیدانم. شاید مسئولیتی از زنده ماندنم بر دوشم باقی مانده که باید به انجامش برسانم.
پس از شنیدن سقوط هواپیمایی که هموطنانم در آن بودند و باز هم دسته گلی از شرکت هواپیمایی آسمان، دوباره ناآرام تر از قبل به یاد گذشته وحشتناک خود و همراهانم افتادم و کهنه غم غبار گرفته ام را با آب چشمانم شستشو دادم.
شنیدن اخبار سقوط دنا همچون خنجری در قلبم فرو رفت و گویی که مسئولیتی بزرگ بر دوش داشته باشم بی اختیار و اشکریزان شروع به نگارش مطالبی نمودم که شاید مفید فایده ای برای خانواده های داغدار باشد.
نمیدانم از کجا شروع کنم. از دردی بگویم که در جلوی چشمانم اتفاق افتاد و یا زخمی که پس از زنده ماندنم بر قلبم زده شد.
با اینکه مدت ۹ سال از سانحه سقوط هواپیمای بوئینگ اجاره شرکت آسمان میگذرد ولی هنوز صحنه های دردناک سقوط خاطرم را می آزارد و بدتر از آن رفتار نابخردانه مسئولین شرکت هواپیمایی آسمان که شعور و اطمینان همه بازماندگان و خانواده های ایشان را به سخره گرفت، دلم را به درد میآورد.
آنچه مهم است خانواده های داغدار در وضعیت کنونی جز صبر و شکیبایی و عزاداری و مصیبت چاره دیگری ندارند و اگر پس از مدتی موفق به تحویل بدنهای بی جان عزیزانشان شوند و به خاک بسپارندشان کمی آرام و قرار میگیرند و در مصیبت از دست دادن آنها به عزا مینشینند.
کم کم پس از مدتی به این فکر می افتند که واقعا علت سقوط و مرگ عزیزشان چه بوده است و تازه داستان از اینجا برایشان آغاز میشود.
از روی احساس مسئولیت نسبت به خون عزیزانشان شروع میکنند به اعتراض به شرکت هواپیمایی تا اگر مقصری در این میان باعث این سانحه شده، شناسایی کنند و جلوی اتفاقات از این قبیل را بگیرند که در این میان سرو کله تعدادی به اصطلاح دلسوز پیدا میشود تا حق ایشان را احیا کنند و برای کمک به خانواده ها با هم به دنبال شناسایی مقصر بگردند که آخرسر معلوم میشود که از وکلای حرفه ای اجیر شده شرکت آسمان هستند.
همین جا به خانواده های عزادار و داغدیده اعلام میکنم شرکت آسمان و امثالهم فقط به فکر منحرف کردن ذهن شما از اصل حادثه و ساکت کردن شما هستند و در نهایت آنقدر شما را به اینطرف و آنطرف میکشند تا خودتان فراموش کنید به دنبال چه هستید!
آنها فقط به فکر گرفتن رضایت نامه قانونی از شما هستند و بلافاصله پس از آن همه چیز به فراموشی سپرده میشود و دیگر حتی پاسخ تلفن و مراجعات شما را نخواهند داد.
در حادثه مشابهی که برای من اتفاق افتاد و منجر به کشته شده هفتاد تن از سرنشینان هواپیما شد و من و یازده نفر از سرنشینان به طور معجزه آسایی جان سالم به در بردیم موضوع به همین سادگی برگزار شد که گفتم.
ما در پرواز بیشکک تهران پس از پانزده دقیقه در بیابان سقوط کردیم و هواپیما آتش گرفت و منفجر شد و در فاصله آتش گرفتن و انفجار، تقدیر الهی چنین رقم خورد که با حال زار و زخم و سوختگی زیاد، از مهلکه بگریزیم.
خلاف رحمت الهی است که از فرصت دوباره ای که برای زندگی یافته ایم ، شکرگزاری نکنیم و از این بابت شب و روز شاکرم و از خدای مهربان میخواهم که راه را به من بشناساند و نور را بنمایاند.
این راهی است که در عالم معنوی خود به آن رسیده ام و هنگامی که از خدای خود تمنای ,,رب ارجعنی,, کردم پاسخ ,,کلا,, نشنیدم!
ولی تکلیف چیست و وظیفه کدام است؟
از خاطرم نمیرود وقتی را که پس از یکسال از گذشت سانحه به دفتر دادستان رفتم و برای تنظیم دادخواست به دفتر دادسرا مراجعه کردم و به من گفتند دنبال چه هستی؟ آیا از اینکه زنده ماندی اعتراضی داری؟!
این برخورد و پاسخی بود که از ابتدای پیگیری موضوع حادثه به ما دادند.
تنها کار که میتوانم انجام دهم نوشتن این متن است که سرگذشت و تجربه خودم بوده و بس، و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
پس از سانحه سقوط (در مسیر بیشکک – تهران) و انتقال به بیمارستانی در شهر بیشکک با وضعیت نا بسامانی روبرو شدیم که اصلا انتظارش را نداشتیم، از طرفی حال زار و زخمهای فراوان و سوختگی و از سوی دیگر وضعیت اسفناک بیمارستان که هیچ شباهتی به بیمارستان نداشت.
روز دوم متوجه شدم که قدرت راه رفتم دارم و شروع به سرکشی به نجات یافتگان کردم که با وضعیت بسیار بد رسیدگی بیمارستان با سانحه دیدگان روبرو شدم ولی متاسفانه هیچ کاری از دست مسئولین سفارت در کشور قرقیزستان بر نمیآمد و فقط حضوری ناموفق در صحنه داشتند. بعدها هم که علت را جویا شدیم پاسخ این بود که ما پول زیادی برای رسیدگی به بیماران هزینه کردیم ولی چرا اینگونه شد نمیدانیم.
روز سوم نامه ای به سفیر ایران نوشتیم و درخواست کردیم ما را به بیمارستانی دیگر منتقل کنند و حتی حاضریم با وجود مشگل ترس از پرواز به ایران منتقل شویم و آنجا تحت درمان باشیم که شرکت آسمان ما را با آمبولانس هوایی به ایران منتقل نمود. گفتنی است روز آخر که خواستیم از بیمارستان به فرودگاه منتقل شویم مسئولین بیمارستان شماره چهار گوربالنیتسا در شهر بیشکک تصمیم گرفتند لباسهایی را که خاک آلود بود و از صحنه سقوط هنوز برتن داشتیم با لباسهای تقریبا تمیز بیمارستانی عوض کنند. یعنی تا روز آخر حتی لباسهای خاک آلودمان را عوض نکردند و حمامی نبود که در آن دوش بگیریم.
اجساد سوخته و تکه تکه شده کشته شدگان حادثه برای شناسایی در بیشکک باقی ماند و پس از یکماه به کشور منتقل شد.
اما پس از انتقال به ایران و بستری شدن در بیمارستان مهر وضع کمی فرق کرد و رسیدگی خیلی بهتر شد.
مدت زیادی از حضورمان در بیمارستان نگذشته بود که حضور خانواده های داغدار را در کنارمان دیدیم که هر یک سئوالی از اتفاق و سانحه وحشتناک سقوط داشتند و ما بارها و بارها داستان را برای ایشان توضیح دادیم.
پس از ترخیص از بیمارستان نیزجلسات زیادی را در شرکت آسمان داشتیم و آنها هر بار ما را میپذیرفتند و صحبت میکردند و پذیرایی ناهار هم داشتیم ولی نتیجه ای از صحبتها گرفته نمیشد تا اینکه وکیل اجیر شده شرکت شروع به کار کرد و منبعد جلسات ما با حضور او اداره میشد.
طوری وانمود میکرد که حامی ماست و تا حق خانواده های داغدار را از مقصر اصلی سانحه نگیرد کوتاه نمیآید و از پا نخواهد نشست ،که پس از دو سال از گذشت این سانحه قول پیگیری موضوع در محافل بین المللی داده شد وهمه از این اتفاق خشنود و راضی بودیم.
اکثر بازماندگان به شرکت آسمان رضایت دادند زیرا نظر وکیل این بود که اگر اموال توقیف شده آسمان که توسط دادستانی توقیف قانونی شده با رضایت بازماندگان و خانواده کشته شدگان آزاد نشود ایشان قانونا نمیتوانند پیگیر پرونده سقوط در محافل بین المللی باشند و حق کشته شده گان این حادثه تضییع خواهد شد.
ما هم با وجود تمام مشگلات جسمی و از همه مهمتر مشگلات روحی پیش آمده تصمیم گرفتیم تا برای حمایت از خون کشته شدگان این حادثه و خانواده هایشان رضایت دهیم.
رضایت دادن همانا و به فراموشی سپرده شدن همان.
حتی بارها، نامه به مسئولین نوشتیم و از وضعیت بد روحی و جسمی خود گله مند شدیم که متاسفانه هر بار نامه مان به شرکت آسمان ارسال میشد و آنها هم رضایت نامه ای را که تنظیم کرده بودند و ما امضا کرده بودیم علم میکردند.
آخرین بار که نامه نوشتم پاسخی تهدید آمیز و تهمت برانگیز از سوی عابد زاره ،مدیرعامل بی کفایت شرکت آسمان دریافت کردم که هنوز در موجود است. ما مانده ایم و خاطره ای وحشتناک و زخمی بهبود نیافتنی در قلبمان.
دوستان عزیز ساختار سازمانی هواپیمایی کشوری بر حضور بی کفایتها بنا شده است.
همین شخص که مدیر عامل شرکت آسمان بود و همیشه از قبول مسئولیت خود طفره میرفت و به فریب و نیرنگ از وقوع حوادث وحشتناک سرباز میزد هم اکنون مدیر سازمان هواپیمایی کشوری است. اشتباهات ایشان نه تنها باعث برکناریشان نمیشود بلکه ترفیع هم میگیرند و پست بهتری هم نصیبشان میشود.
خدا عاقبت همه مسافران را ختم به خیر کند.
ضمن عرض تسلیت به همه خانواده های داغدار و ابراز همدردی نسبت به فقدان عزیزانشان مرا نیز در غم از دست دادن این عزیزان تازه گذشته شریک بدانید.
علی حازمی
ahazemi@mail.ru
Tags آسمان بیشکک – تهران دنا سقوط هواپیما
Check Also
حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!
حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …