چاپ مطلب چاپ مطلب

هَزاران در سرزمین هِزاران/جلال میرزااقایی

اختصاصی همای گیلان: که تنها عشق سازد
نقشِ گردون را دگرگونش
فریدون_مشیری

روزی ملاصدرا می گفت که شیراز را دوست دارم چون حافظ در این شهر دمی و نفس کشیده است .

درک این گفته که از ورای تاریخ گذشته ، فقط و فقط باید معجزه عشق را بشناسی تا به عمق و راز آن پی ببری .شاید خیلی ها در مسیر عمر و زندگی خویش ،به چنین نفسی دلخوش باشند و در این روزهای مانده به تحویل سال جدید ،حال شان بسوی احسن الحال دگر گون شود.باور ها و اعتقادات و بستگی ها و دلبستگی های آدم ها با هم متفاوت است ولی همه شان در یک حس ناشناخته مشترک میشوند و آن زمانی هست که دلشان به عشق زنده میشود و در این زنده بودن و حیات است که حس می کنند که چقدر زیبا و شیرین است که وارد دیاری میشوی که فقط یاری در آن نفس می کشد و این نفس و ضرباهنگ قلب ها، ترا نیز حیات و زنده نگه می دارد و این همان معجزه عشق است که زمان و مکان و فاصله و شرایط و موقعیت و پول و پست و مقام نمی شناسد .
ارسطو می گفت برای شناخت فلسفه ابتدا باید عشق را بشناسی .
حکیمانه ترین جمله ای که در تمام عمرم شنیدم همین جمله ارسطو می باشد چون تارپودت را دگرگون می کند و هیچ دانشی بدون زیبایی عشق ،زیبا جلوه نمی کند .برای تولید زیبابی ها و تفسیر دلدادگیها و فهم شیدایی ها و بخشیدن حیات و شور و نشاط به زندگیها ،فقط عشق بس است و دیگر هیچ .تحویل سال و دگرگونی حال بدون عشق فقط گذر تقویم و شمارش ایام عمر است و دیگر هیچ .بهار بی عشق فقط طبیعت نقاشی شده است که آبرنگ هایش هیچ حسی ندارند.با عشق و در عشق می آموزیم که حیات در عشق و صداقت هم ابزار عشق و گذشت و جوانمردی و محبت و ایثار از نشانه های عشق می باشد .اینکه سنگ زیرین آسیاب باشی و در برابر همه خون دل خوردن ها ،صبور و تبسم به لب داشته باشی تا دیگران را امید وار به حیات کنی ،فقط از معجزه عشق برآید و بس.خدا را شاکریم که نعمت و حس شنیدن نوای دلنشین هَزاران را در سرزمین اهورایی هِزاران ارزانی داشت .به رسم دیرین ایرانیان،ساز دل را به عشق کوک کنیم و قلبها را با ضرباهنگ مهر ومحبت و گذشت و فتوت و جوانمردی بصدا در آوریم که بهار دلها بجز عشق و ایثار،فریبی بیش نیست .استعداد ها و توانایی ها و دارایی ها را برای همسازی با نوای دلنشین هَزاران (پرنده عاشق) کوک کنیم و نفیر عشق و شیدایی را در صور اسرافیل سرزمین هِزاران(ایران) بدمیم و محشری کبری در رستاخیز زنیم که تا ساز عشق را از ورای عصر ها و قرن ها و سلسله ها و سلسال ها بر کالبد خسته و خونین و زمستانی دیار زنیم و سوز زمستانش را به ساز مستان کوک کنیم و از عشاق سینه چاک بخواهیم که می در ساغر اندازند و بنوازند که ترکان سمرقندی و سیه چشمان هندی و پری رویان شیرازی ،تاب مستوری ندارند و همچون گلهای دامن البرز و سهند و سبلان و دماوند ،گیسو و زلف پریشان به باد سپرده و هلهله کنان با آواز هَزاران ،عشق و شیدایی را هدیه سرزمین هِزاران می کنند .

با کانال همای خبر همراه باشید

About عطیه نصرتی

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …