اختصاصی همای گیلان: “واژه ها” در زبان و ادبیات هر کشوری ،بسان نمایشگاهی برای عرصه محاورات کلامی و در سطحی عمیق تر، فلسفی و هنری و بسیار عمیق تر، برای بیان حس و مکنونات قلبی و عرفانی بکار می روند .
تلفظ واژه های عمیق برای اشخاصی که فاقد درک عمیق ادبیات می باشند درست مانند پوشیدن لباس فاخر دلقک های سیرک می باشد که بیشتر بهر مزاح است وبس .
سونامی مدرنیته با تمام ضمایم و حواشی در دیار ما ، متاسفانه لباس روشنفکری به تن کسانی رفت که در بیان و اظهار نظرهای ادیبانه و درک شرایط مبتلابه ،به بیراه و کژراهه رفتند و وجه غالب واژه های مدرنیته و مدرنیسم لق لق زبان کسانی شد که فاقد درک ذاتی سیر مبانی علمی و فلسفی آن بودند .
روح بالنده تحولات اجتمایی بر بستر واژه های ادبیات ،علی الخصوص ادبیات سیاسی و اجتمایی و فرهنگی آن نهفته است.
اگر حاملان و منادیان این واژ ها ،گروهها و شخصیت های عمیق جامعه نباشند ،حرکت ها ابتر و عقیم و بی نتیجه خواهد بود و تاریخ صد سال مبارزات این کشور گواه آن می باشد.
ثبوت فیلسوفانه ،سکوت عارفانه،سلوک عاشقانه را فقط و فقط بر بستر یک ادبیات ژرف و واژه های عمیق آن میشود،فهم و فحص کرد و دامنه تفسیر های متناوب آن، ریشه در تاریخ فرهنگی دارد .بدون چرخش زبان و ادبیات و تفسیر امروزین واژه ها ،مدرنیته قابل فهم نیست و حتی بدون بررسی کاوشگرانه آن ،هیچ نوگرایی قابل درک نمی باشد.
حرکت از سنت بسوی مدرنیته ،به اندازه یک تاریخ تحول و تطور نیاز است که در عین پویش راه ،پالایش نگاه هم ضروری است .جستار ها و گفتار های و رفتار ها و قیافه های اطو کشیده و یا نقاشی شده و یا تقلید و کپی شده و یا حتی سمپاشی شده و …نشانه ورود به مدرنیته نمی باشد که همان حرکات دلقک سیرک و دگر هیچ .
با بالهای اندیشه و خرد و باور های ریشه ای عمیق ،این فاصله تاریخی طی شدنی می باشد .می باید از قید های دست و پا گیر و شبه روشنفکری گریبانکیر بیهوده و هزل ،حذر کرد و سفر کرد.
دوزیستان جا خوش کرده در برزخ سنت و مدرنیته که پا در سنت و دل در گروه مدرنیته دارند ،بدون اینکه خود بخواهند ،مضحکه این سیرک می باشند و ای کاش شهامت و بیباکی موجود بود که حد اقل به سنت دیرینه وفادار بودند.
بدون نو شدن و نو گرایی و نو اندیشی در حوزهای فرهنگی و بنیادین و ریشه ای،پیمودن سایر مراحل و مکاتب ،میسر نیست چون ابتدای این هروله ،تراژدیک است و انتهای آن کمدیک .
تاثیر این زیست دوگانه، در جای جای حیات تاریخی ما مشهود است و باعث عقب ماندگی و درماندگی است.
از مشروطیت تا به امروز ،همه تحولات ،مقهور و مفلوک این دوزیستی تاریخی شدند که نه آن بودند و نه این و فقط دوزیستند و همین!!!
زندگی عصر امروزی ما با شرایط غیر طبیعی حوزه سیاسی و بنای ساختار نظام حاکم بر یک سنت اندیشه های تاریخی وغیر قابل انعطاف ،تعدد حواریون بیشماری را بسوی تجدد و شب روشنفکری غیر علمی و فلسفی سوق داده و متاسفانه خلا اندیشه و خرد و دانش را ،نفرت سیاسی پر کرده و آتش این گرایش و اشتیاق احساسی را بیشتر کرده است و اگر بستر عقلایی و علمی و عبرت تاریخی ،جایگزین نشود ،این شتر گاو پلنگ فرهنگی ،حوزه سیاسی را ویران و حیران کند.
انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
معرفی کتاب:
دین و بشر مدرن:
۳۴۹ – دیگر ایمان و منطق دینی و اخلاق تاریخی نه پاسخگوی بشر مدرن است و نه امکان عمل دارد و چیزی جز عذاب نیست. و لذا هر کجا هم که شریعت کهن حاکم است یا جنون و نفاق و امراض روانی و جنایت ها و ستم ها قرین است و حاکمیت شرعی جز به زور سرنیزه ممکن نمی آید.
اینست مسئله انسان مدرن!
۳۵۰- تجربه طالبان و جمهوری اسلامی ایران نیز دو حجت بزرگ بر این واقیت تلخ است.
۳۵۱- امروزه دیگر عبادات و نماز موجب پیشگیری از فحشاء و منکر نمی شود اگر می شد جامعه ما چنین نمی بود.
۳۵۲- این یک وضعیت جهانی است و تحقق پیشگوئی ابطال شریعت بواسطه بزرگان دین در آخرالزمان است.
از کتاب ” نامه های عرفانی ” استاد علی اکبر خانجانی ص ۵۷
—————————————————-
تعلیم و تربیت آخرالزمانی
تعلیم و تربیت آخرالزمانی، تعلیم و تربیت تاریخی نیست بلکه تعلیم و تربیت عرفانی و جوهری و تکوینی است و نه تشریعی. و به لحاظ دینی به معنای پایان شریعت تاریخی و آغاز شریعت عرفانی است. و لذا شریعت تاریخی در آخرالزمان جز نفاق و فساد و فتنه و تعمیق جنون و کفر حاصل دیگری ندارد. معمای تضاد بین سنت و مدرنیته از همین روست. همه بن بست ها و مفاسد جامعه امروز ما نیز به همین دلیل است.
استاد علی اکبر خانجانی
کتاب مبانی هستی شناسی عرفانی ص ۴۷