اختصاصی همای گیلان، ” گوشه نشینان آلتونا” و ” شیطان وخدا” دو اثر بسیار ارزشمند از ژان پل سارتر است که ابوالحسن نجفی آنها را به شیوایی ترجمه کرده است ومن آنها را با ترجمه ایشان خوانده ام.آقای ابوالحسن نجفی تاثیر مستقیم و غیرمستقیمی بر ادبیات ایران داشته است. استاد من دکتر یوسف اباذری در مقاله ای درباره نجفی می نویسد تاثیر او ” از طریق تحقیقات ممتاز و نوشته های انتقادی ایشان حاصل آمده است. تاثیرات غیرمستقیم ایشان از طریق تاثیر گذاشتن بر چند نسل محقق و رمان نویس و شاعر و مترجم.شاید تاثیر غیرمستقیم ایشان را بتوان با تاثیر شگرف گرترود اشتاین در خیل شاعران و قصه نویسان و هنرمندان در اوایل قرن بیستم مقایسه کرد.گرترود اشتاین امریکایی که ساکن پاریس شد، مشوق و حامی ازرا پاوند و ارنست همینگوی و پابلو پیکاسو و شمار بسیاری از هنرمندانی بود که هر یک انقلابی در هنری ایجاد کردند.خواص می دانند که ایشان اولین شنونده و خواننده قصه های هوشنگ گلشیری و بهرام صادقی و شعرهای ضیاء موحد و بسیاری دیگر بوده اند و خیل مترجمان نیز همواره دست کمک به سوی ایشان دراز کرده اند. از آنجا که تاثیر این قصه نویسان و شاعران و مترجمان در ادبیات جدید ایران کاملاً مشهود است، می توان به وسعت نفوذ ایشان پی برد.”
ایشان کتابی دارد بنام غلط ننویسیم”. این کتاب بلافاصله بعد از انتشار هیاهوی بسیاری برانگیخت ومن از طریق مقاله دکتر اباذری با این کتاب آشنا شدم. محمدرضا باطنی زبان شناس این کتاب را به شدت مورد نقد قرار داد. و از همین جاست که داستان ما شروع می شود.
اینکه وزیر بهداشت به یک پیرمرد بگوید :” خب ! خودت بمال ” و واکنش های بد زیادی این حرف داشته باشد قابل انتظار و البته تاسف انگیز است .از من نقد سخنان وزیر را نخواهید.زیرا همانطور که قبلا به عزیزی گفته ام کلمات پیش از وزیر خلق شده اند ، در حقیقت این کلمات هستند که او و ما را خلق می کنند.یادتان باشد:” درآغاز کلمه بود وکلمه نزد خدا بود.”!( انجیل یوحنا ؛ باب اول، آیه یک) و کلماتی که همه ما ایرانی را خلق کرده است مشخصات ویژه ای دارد.تهاجمی، مطلق، کوبنده ، خشن و اروتیک است.همین است که وقتی او می گوید: ” بمال “! ذهن همه ما فقط گزاره های جنسی را می فهمد وهیچ کس از خودش نمی پرسد چرت ما چرا چنین برداشتی می کنیم؟!!!! از بس که فحش دادن و توهم ( خیال )جنسی داشتن برای ما طبیعی شده است.ما همه بیماریم.حالا شما وزیر بهداشت را توبیخ کن ! من که معتقدم او فقط عرف کلمات را رعایت نکرده است .
از ابوالحسن نجفی گفتم و ترجمه آثار سارتر توسط او و کتاب ” غلط ننویسم ” نجفی. برای توضیح بیشتر کار نجفی از دیدگاه فلسفی همان چیزی که من در این یادداشت بدان محتاجم با افکار ژان پل سارتر شروع می کنم و در این راه به استادم تاسی می جویم.از اختلاف باطنی با نجفی در مواجه با زبان فارسی گفتم .رویکرد نجفی که بقول اباذری ” محافظه کارانه و اریستوکراتیک” است و رویکرد محمدرضا باطنی که” پراگماتیک و کارگری” است.
سارتر در کتاب کلمات می گوید در کودکی کلمات و اشیا را به درستی از یکدیگر تشخیص نمی داده است. حیوانات باغ وحش و کلمات کتاب ها برای او یکی بوده اند. بنابراین رابطه میان کلمه- کلمه و کلمه- شیء برای او وجود نداشته است. رابطه کلمه- شیء رابطه یی بود که در عصر جدید با ظهور امپریسم و عقل گرایی تفوق یافته است. اعم از آنکه شیء، شیئی خارجی باشد یا ایده یی در ذهن.
آنچه در نقد باطنی مشخص و بارز است تکیه بر همین جنبه تغییردهنده زبان است. باطنی می خواهد به نجفی بگوید که زبان فارسی عصر حاضر، زبانی است که کارگران فکری و یدی با آن کار می کنند و آنچه برای آنان مهم است کاری است که با زبان انجام می دهند. او تلاش برای حفظ «درستی» زبان را تلاشی خوب اما «بی فایده» می داند. او می گوید ابزار برای کارگر ابزار است نه هدف. حالا در موضوع بحث ما اگر من ذهنیت اروتیک خودمان را کنار بگذارم باید بگویم زبان برای ما یک سلاح است ، وقتی روشنفکرانه فکر می کنیم.ولی در محاورات معمولی خیلی زود این کلمات بار خود را از دست می دهند و می شکنند.حالا هر چه خودتی تر ، خاکی تر و مردم پسندتر.اصلا فحش هم که به کلام بیافزائیم جذاب تر هم می شود.حالا شما یک جستجوی ساده در ادبیات سیاستمداران ما بکنید هر کجا که می خواهند مردمی تر باشند نخراشیده تر وزشت تر صحبت می کنند.
حالا من نمی خواهموارد بحث هرمنوتیک شوم و رابطه کلمه با کلمه را که نجفی می گوید تشریحکنمو یا بحث باطنی را که سارتری است ورابطه کلمه با شی را پیش بکشم.ولی تاکید من این است که حفظ ظاهر را کنار بگذاریم اگر هر چند وقت یکبار یکسیاستمداری، یک رهبر مذهبی، یکروحانی یک خواننده ای یک حرفی می زند وما رگ غیرتمان می جنبد، مشکل را در در نحوه مواجه خودمان با زبان ببینیم و لزوم تغییر زبان ارتباطی مان را جدی بگیریم.