همای گیلان، هرگز داماشی نبودم. هرچند بارها برای تشویق و تماشای بازیهایش (خودش و سلف مرحومش، پگاه) به ورزشگاه این روزها مهجور عضدی رفته باشم. ابن الوقت بودن را هم نمیپسندم. داماش بی تردید متعلق به تک تک کسانی است که مهر و عشقش را در قلبشان حک کرده اند و با آنها زندگی میکنند.
اما علیرغم همه اینها، نمیتوانم از جایی که امروز، داماش، تیم شهرم ایستاده، مسرور نباشم. محصول اراده مجموعه آدمهایی که پرچم دستمالی شده و فرو افتاده داماش را از پی سالهای دربه دری و بی سامانی، از خاک برداشتند و با همتشان، حالا با هر انگیزه ای، دوباره برافراشتند. از حاج اسماعیل و محمدرضا حاجی پور، تا کم مسوولیت ترینشان.
حسی که داماش در من برمی انگیزد، مثل احساس بعد از پیروزی پرسپولیس برابر الدوحیل قطر است. فتحی که چندان ممکن نمی نمود اما صورت گرفت. پرسپولیس بعد از الدوحیل، به السد خورد. سد بعدی داماش نمیدانم کدام تیم است. اما از همین حالا برای آن رویارویی هیجان دارم. هیجانی که میدانم محمدرضا حاجی پور و تیمش و هوادارانشان، ده ها برابر من به آن مبتلا هستند. تنها و متکی به پشتوانه ای محکم بنام هوادار. آنهایی که میروند تا با همین همت و توان، افسانه صعود سپیدرود از فراموشخانه لیگ ۲ تا ویترین لیگ برتر را دوباره تکرار کنند. و این هدیه غیر منتظره ای است برای بخشی از مردمان شهری که در طول تاریخ حیاتش کوشیده است تا از هر روزنه ای، راهی بسازد بسوی سرزمین شادمانی. آنهم در روزگارانی که شادی، طفلی گمشده است و در آرزوی بازگشت به آغوش شهر. داماش، این ایستاده تنها، حالا نفس یک شهر را پشت سرش دارد. برای سپیدرود، دوسال طول کشید تا از لیگ ۲ به لیگ برتر برسد. چرا برای این داماش نشود؟ ایدون باد…
Tags داماش
Check Also
حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!
حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …