چاپ مطلب چاپ مطلب

برای شهر بی شهردار، شب شراب /مسعودمجاوری

اختصاصی همای گیلان، فیلسوف شهیر آلمانی ؛کارل مارکس درکتاب معروفش؛”هجدهم برومر لوئی بناپارت” تحلیل محتوایی دقیقی ازشکل گیری و فروپاشی جمهوری دوم فرانسه ارائه می دهد.حکومتی که بعلت “کنش متعادل اجتماعی”فاقد پایگاه طبقاتی بود و برای تداوم بقای سیاسی،دولت مرکزی به نبرد طبقاتی جهت می داد.
گفتاورد مشهور مارکس آنجا محل مناقشه می شود که تاریخ را عنصری تکرار پذیر می شماردوشخصیتهای تاریخی را هم.
اما معما آنجاست که او تکرار تاریخ را یک بار در قالب تراژدی می داند و دگرباره در لباس کمدی.
به چالش کشیدن اندیشه های پیامبر چپ در این مقال مد نظرم نیست که اساسا کار من بعنوان یک روزنامه نگار،تفلسف نیست-فیلسوف نیستم- مرادم اما ناظر به درس نگرفتن از وقایع تاریخی و تکرار دور باطل اشتباهیست که تک تک ماها در شکل گیری این روند سهیم ایم ،حالا هر کسی به فراخور حالش.
“سیاه بازی” و نمایش زشت انتخاب شهردار رشت آنقدر مضحک شده که کلمه از برای توصیفش کم آمده و صحبت در فقره این مساله،جز تنزل سطح بحث و راوی و شنونده ،فایده ی دیگری ندارد.
منتها؛تمام آنچه که تابحال در مورد انتخاب شهردار رشت اتفاق افتاده به کنار،دواتفاق اما قابل اغماض نیست.یکی صحبتهای لیدر اصلاحطلبان گیلانی پس از دفع جذب ،توسط وزیر کشور و دیگری خبر بیتوته کردن دو شهردار ناکام در تهران برای رها کردن آخرین تیر از چله کمان است.خدا را چه دیدید؟شاید در نبرد” همه یا هیچ” به قدر یک هفته هم شده ،بیشتر پشت میز خدمتگزاری مردم در شورای شهر بنشینند.اینکه ناکامان کرسی کاخ شهرداری رشت موفق می شوند یانه به خودشان مربوط است اما اینکه نفر اول انتخابات شورای شهر می گوید به ما گفتند آنطور ،اما اینطور شد؛لابد راست می گوید که اینطور می گوید…
برادر عزیز؛چرا کاری می کنی تا مدام به شما یادآوری کنیم که دو دوره نماینده مجلس بودی وپیش از آن هم مدیر کل و شهردارو فرماندار و صاحب منصب!چطور می گویی که نمی دانستم اینطور می شود؟مگر عقلای این شهر هزار بار بیشتر به شما نگفتند که میفرمایی نمی دانستم؟تو ندانی پس که می داند؟نکند وضعیت معیشیتی امروز مردم هم در تداوم همین ندانم کاری دیروز امثال شماهاست؟همینطور است؟شما با همین ندانم کاریهایت آنوقتها که در مجلس بودی قانون تصویب می کردی؟ما که فکر میکردیم شما خیلی می دانی، خودت کاری کردی که بفهمیم در موردت اشتباه می کردیم اخوی.

برایم جالب است و خنده دار ؛که اینهمه پشتکار و کوشش” ائتلاف ۵+۱شورای رشت” اگر سر سوزنی برای خدمت به مردم این شهر هزینه میشد نه شهرداری رشت بدهی۷۳۰میلیاردتومانی می داشت و نه سرپرست شهرداری به خودش نامه فدایت شوم میزد نه شهردار منطقه یک از خودش تقدیر میکرد و نه تهاترهای شبهه ناک در شهرداری اتفاق می افتاد!حال و روز رشت و رشتیها هم لقلقه زبان دوست و دشمن نمیشد.اینهمه مداومت برای خاموش کردن اجاق دیگی که برایتان نمی جوشد را از کجا آورده اید؟آقایان؛در پی اثبات چه هستید؟می خواهید میخ تان را در این شهر محکم بکوبید تا هرکسی ازین پس خواست از نردبان سیاست این شهر بالا برود،اول کار در خانه ی شماها را بزند وبا شماها توافق کند؟اگر بلد کار بودید که اینطور گرفتار نمی شدید،وانگهی گیرم که اینطور هم شد، به چه قیمتی دل به ترکتازی در این سرای سپنج بستید؟به قیمت سیه نامی تاریخی؟می دانم که” حافظه تاریخی” این شهر را دستکم میگیرید یک جورهایی هم حق با شماهاست که اگر غیر ازین بود بسیار شایسته تر از امثال شماها پشت در معبد دموکراسی(صندوق رای)به انتظار تایید مردم نمی نشستند.”تاریخ “اما چیز دیگریست که ظاهرا شما ارجمندان درک درستی از چندو چونش ندارید وگرنه به صغیرو کبیر متوسل نمی شدید و حیثیت خودتان و این شهر را برای نشستن پشت میز شهرداری رشت به نسق نمی کشیدید.شما که در پی مستی “شب شراب”هستید از “بامداد خمار”چرا غافلید که حضرت حافظ فرمود:”شب شراب نیارزد به بامداد خمار”.
یکبار در شورای سوم این شهر هم”تراژدی”انتخاب شهردار اتفاق افتادشهردار منتخب آنروزها هم به قاعده ایام عده(حول و حوش صدروز)برتخت نشست و با اولتیماتوم وزیر کشوروقت برای عزل شورا ،به خانه برگشت.می توانید از خودش هم بپرسیدچون میان شماها رفت و آمد دارد.شمابزرگواران اما از “تاریخ”درس نگرفتید و با تکرارش، اینبار در گوش کمدی زدید و “طنز سیاه”ازین نمایش”لب حوضی”درآوردید! حاشا به اینهمه هنرمندی تان…..
به شماها اگرچه دیگر امیدی نیست نزد شماها نه خیروصلاح این شهر جایی دارد،نه شورو مشورت برای رسیدن به خیرالامور؛چه اگر غیرازین بود به اینجا نمی رسید کارتان.من اما می نویسم برای ثبت در تاریخ تا آیندگان طنز و تراژدی شماها را تکرار نکنند .به قول خاقانی شروانی:
هان ای دل عبرت بین/از دیده نظر کن هان/ایوان مدائن را آیینه عبرت دان.

با کانال همای خبر همراه باشید

About عطیه نصرتی

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …