“سوغات تاشکند و بلخ و هرات و آوای رودکی”/جلال میرزااقایی
عطیه نصرتی اردیبهشت 13, 1398مقالهدیدگاهها برای “سوغات تاشکند و بلخ و هرات و آوای رودکی”/جلال میرزااقایی بسته هستند554 Views
اختصاصی همای گیلان، “اگر رودکی نبود، سعدی نبود، مولانا نبود، حافظ نبود!
ما امروز پس از هزاره ها معلوم نشد چه می شدیم، به کجا می رفتیم!
اگر شاعر نبود ، نویسنده نبود، موسیقی نبود، ما چه می شدیم؟ به کجا می رفتیم؟
اگر مهر و محبت و برادری نبود ما با درنده ها برابر بودیم..!”
جملات بالا از امامعلی رحمانف ،رئیس جمهور تاجیکسان می باشد که به مناسبت نوروز امسال ابراز نمودند .از این نوای های دلنشین و در عین حال سوزان که فرزندان دور افتاده از آغوش وطن و در جستجوی لالایی مادری که همان زبان و ادبیات فارسی می باشد در قسمتی از پهنه و گستره جغرافیایی گیتی که از فلات تبت و ارتفاعات آلتایی ،کوئن لن ،تیانشان و تا شبه قاره هند و هفده اقلیم (هفده پیکر مام وطن) تا پشت دروازه های لینینگراد و استالینگراد و از باختر دور تا کنج ایوان پادشاهی اسپانیا هم کشیده شده ،همه و همه روزی مانند همین نوا و نفیر رحمانف ،عشق ورزی می کردند .هنر و زبان و ادبیات فارسی بسان سرداری فاتح ،مرزهای جغرافیایی و شهرها و پایتخت را با عمق و زیبایی خاص خودش ،درنوردید و از دریچه قلبها وارد شد و مانند اسطوره ای حماسی ،بر بلندای آرمان ها و آرزوها ، در طنین دل انگیز گویش ها ،محاوره ها و در بطن و متن ارتباط کلامی و لسانی ،این گستره جغرافبایی عظیم قرار گرفت .
از فرات تا هرات و از جیحون تا سیحون و از تبت تا تربت و از تاشکند تا سمرقند و از “دوشنبه “تا همه تاریخ ،این زبان اهورایی ِ فارسی بود که مختوم قلی ترکمنستانی را با امامقلی تاجیکستانی ،هم آوا و هم زبان و هم درد و فرزندان مام وطن کرد .
فرزندان اسطوره ای این زبان از ورای تاریخ ،با شاهنامه ها و با عشق ،این زبان را آباد کردند و از “عشق آباد ” تا ” استرآباد” مام وطن را از یوغ اجنبی ،آزاد کردند و همه راز و اسرار ماندگاری این زبان ،در نفوذ و نغز و مغز و معانی دقیق و عمیق و عقیق آن نهفته است که حتی گوته شاعر آلمانی را مجبور به تحقیق و تحسین آن می کند .
امروز به مدد تکنولوژی ارتباطات و در ماندگی ایدئولوژی خرافات ،فرزندان این زبان و آیین مادری ،در هر نقطه از سرزمین های مام وطن ،یکدیگر را یافته و گر سلاطین یار شوند و نغمه امید ِ دیار شوند ،آنگاه همه راهها ،بهار شوند و “چاپار ها “،راهی “چاه بهار “شوند .
بزرگداشت و تعریف و تمجید از مفاخر و بزرگان ادب و عرفان و زبان فارسی ،از طرف رئیس جمهور تاجیکستان را باید به فال نیک بگیریم و آنرا نقطه عطفی برای رنسانس فرهنگ و هنر و ادبیات فارسی بدانیم که اینروز ها سخت بدان محتاجیم .
پیوند بین ملل ها و اقوام ها و تقویت روح همدلی و حفظ ارتباطات سیاسی اجتمایی در روابط بین الملل و گسترش حوزه های هنری ،ادبی ،فرهنگی در راستای منافع ملی ماست و می باید از
نفوذ و تاثیر زبان و ادبیات فارسی در شرق و خاور دور ،غافل نشویم.
به جرات و به هزاران دلیل و مصداق می توان ادعا کرد که دامنه نفوذ زبان و ادبیات فارسی ،نه تنها از مرزهای جغرافیایی بلکه از مرزهای فلسفی و علمی و اجتمایی و تبیین بنیان های محاوره ای هم گذشته است و اگر نبود نظم و ظرافت و لطافت منحصر بفرد آن ،شاید امروز در فهم و فحص آثار بزرگان ادب و عرفان ،مانند مولانا ،حافظ،سعدی ،نظامی ،عطار ،فردوسی ،و ……التذاذی وجود نداشت .
آری!
امامعلی رحمانوف با شراب ناب ِ زبان و ادبیات فارسی مست شد و او بدرستی می داند که از پاکستان ،افغانستان ،ازبکستان ،ترکمنستان ،تاجیکستان ،گرجستان ،آذر بایجان ،و از هیمالیا تا مرزهای شاخ آفریقا و از شبه قاره هند تا دروازه های اروپا ،برای بوی جوی مولیان و یاد یار مهربان ،قلب ها می تپند .