چاپ مطلب چاپ مطلب

اسیر فریب/ علیرضا مویدی فر

اختصاصی همای گیلان، فوتبال باشگاهی در گیلان، در سراشیب خطرناکی قرار گرفته است. می‌بازد و می‌بازد و درخود فرو می‌شکند و درد از همه اجزای چهره‌اش پیداست.
اما دردناکتر از آن درد، عادت کردن به درد است. مشکلی که علاج دردهای باشگاه‌های گیلانی را با بن‌بست بدی مواجه کرده است.
باشگاه‌داری در گیلان، اسیر فریب شده است‌. فریبی که دست‌اندرکاران و تصمیم‌سازانش، به باشگا‌ه‌ها و هوادارانشان تحمیل میکنند. هوادار گیلانی، بی‌تردید ابله نیست. اما در آشفته بازاری که تنها با پول‌پاشی‌های بی حساب، روزش را به شب میرساند، از فرط درماندگی و ناتوانی مالی، به هر سراب خوش آب و رنگی روی خوش نشان داده و به رویش آغوش می‌گشاید.
هیچکس نیست که نداند، فوتبال و باشگاه داری در ایران، ابدا پول‌ساز نیست. جلوی بدیهی‌ترین عوامل پول‌سازی فوتبال را که در سرتاسر دنیا به رسمیت شناخته شده‌اند، به لطایف الحیل گوناگون میگیرند و انتظار دارند چرخ باشگاه‌ها، درست و قانونی بچرخد. به یاد آن بیت درخشان از مرحوم حسین منزوی می‌افتم که گفت : “عجب که راه نفس بسته‌اید بر من و باز، به انتظار نفسهای دیگرید از من”.
در این فضای روشن و شفاف از بی‌ثمری هزینه کردن در باشگاه‌ها که تنها دولتی‌ها و صنعتی‌ها و خواص، به پشتوانه پولهای غیرشفاف، سرپا هستند، چه کسی باور میکند که کسی بیاید و از سر عشق و تعصب به شهر و مردمانش سالی چندمیلیارد دور بریزد و ککش هم نگزد؟ مگر شوخی است؟ هنوز علیرغم اینهمه خبر از اختلاسهای چندهزار میلیاردی، “میلیارد” در فوتبال ایران آنقدر بی‌مقدار نشده که برای هزینه کردن بیهوده در یک باشگاه، توجیه پیدا کند. وقتی سرمایه گذاری‌های توجیه ناپذیر میلیاردی، با خروجی صفر، همچنان در جریان است، ناچاریم به این فکر کنیم که بازدهی و برگشت این سرمایه سوزیها، احتمالا قرار است در جایی دیگر و به صورتی دیگر انجام شود. حالا در کجا و کدام زمینه؟ حتما عاقلان دانند.
این دو بخش استیصال هوادار از ترس جاماندن و استفاده اهل بازی از گردش سرمایه در بستر آن استیصال، فریب بزرگی را می‌سازد تا هوادار دلخسته و مایوس را مدیون جانفشانی‌های!!! خود کرده و بارش را جایی دیگر بار کند.
این الگو در سالیان اخیر، در باشگاه‌های گیلانی، مرتباً تکرار شده و در ازای هر گام به پیش، فوتبال گیلان را چندین گام به عقب برده است.
گیلان نه پول و رانت و کارخانه اش را دارد که به تداوم سرمایه‌گذاری -ولو اصولی‌اش- امیدوار باشد و نه مردان مردی دارد که از فکر و توانمندی و مناسباتشان، در راه توسعه و پیشرفت فوتبال هزینه کنند. گاهی به جایی میرسیم که باخود میگوییم، همینکه جیبمان را نمی زنند، جای شکر دارد. بماند که تاحتی میزنند و خودمان خبر نداریم.
قافله باشگاهداری گیلان، بدجور از باقی استان‌های صاحب فوتبال ایران جامانده است. بماند که آن پیشتازان هم با انواع و اقسام دوپینگ‌های مالی سرپا هستند. اما گیلان محکوم به جاماندگی، ناچار است سقوط کند و در انتظار سوار سفیدپوش بخت بنشیند تا او را از زمین بلند کند. یا اینکه نه، بجای درافتادن در دام اصحاب فریب و منفعت طلبی، یکبار برای همیشه، با خودش صاف شده و انتظاراتش را درحد توانایی‌اش تنظیم کند و دست به زانوی خود بگیرد و از دسترنج خود بخورد و بسازد و عرضه کند تا در این مسیر، آهسته و پیوسته، دوباره بشود همان فوتبالی که باشگاه‌های ریشه‌دار و قابل احترامش، لرزه بر اندام هر حریف و رقیبی بیافکنند. تا کار به دست صاحبان کاردانش نیفتد، آفت فریب و فریبکاری مدعیان خیرخواهی برای مردم و فوتبال گیلان، دست از این موجود عزیز، نخواهد برداشت.

با کانال همای خبر همراه باشید

About عطیه نصرتی

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …