مورگان شوستر و تیم ملی فوتبال/ علیرضا مویدی فر
عطیه نصرتی
آذر 13, 1398
مقاله
280 Views
اختصاصی همای گیلان، “تاریخ تکرار خواهد شد، یکبار بصورت کمدی و دیگربار بصورت تراژدی”. این جمله معروف کارل مارکس، با تواتر بالا در فوتبال ایران جاری است. فوتبال مانند هر پدیده اجتماعی دیگری، در بستر و فضای هر جامعهای، رنگ و بوی همان جامعه را میگیرد و شباهت رخدادهای آن با سایر رخدادها در سایر پدیدهها، دور از تصور نیست.
♦️ امیرکبیر، اولین شخصی در تاریخ ایران بود که تصمیم گرفت تا گروهی از جوانان ایرانی را برای آموزش علوم و فنون جدید، به کشورهای پیشرفته یا توسعه یافته بفرستد. اما دو مشکل بزرگ، مانع از نتیجه دادن چنین حرکت بلندپروازانهای شد. اول اینکه زمینه فعالیتهایی که بنا بود تا جوانان ایرانی، دانشش را بیاموزند، در داخل فراهم نبود و این به باری به هرجهت بودن اجرای آن تصمیم مهم برمیگشت و دوم اینکه بجای کشف استعدادهای واقعی در جوانان شایسته، قرعه بنام ژنهای خوب افتاد و نتیجه چنان شد که قابل حدس زدن است.
♦️ مورگان شوستر، مستشار آمریکایی، از اولین افرادی بود که با انتخاب و حمایت مجلس مشروطه، پا به ایران گذاشت و اصلاحات جدی و اصولی در زمینه مالی و گمرکی را در ایران آغاز کرد. اما دو گروه، آنقدر مانعتراشی و تهدید کردند تا او سرانجام اخراج شد. اول درباریها که عوایدشان کم شده بود و دوم برادران ناتنی روس و انگلیس که در هرچه توافق نداشتند، در تاراج ایران متفق بودند و هر حرکت رو به جلوای در اصلاح نظام اقتصادی و مالی کشور، مستقیما با منافع آنها در تضاد بود.
♦️ سه بند ذکر شده را میتوان مثل بسیاری دیگر از پدیدههای اجتماعی، در فوتبال ایران هم مشاهده کرد. مخالفت با استخدام مستشاران برجسته و حرام کردن بودجه محدود اما نهچندان کم همین فوتبال، به پای تصمیمات باری به هرجهت و تصدی دادن به رفقا و نورچشمیها و ژنهای خوب، فارغ از هرگونه استدلال و دوراندیشی و راهبرد روشن و البته پاسخگویی مناسب، از فوتبال ایران چیزی نساخته جز جولانگاهی برای متفقین منفعت طلب که با هزینههای اندک، فشارهای حداکثری برای ارضای امیال و خواستههای توسعه طلبانه خود، وارد کرده و با نفوذ در لایههای عموما نامرئی مدیریت فوتبال، بارشان را بار میکنند و از جیب و عشق و احساس یک ملت، برای خود کیسه زر میدوزند. تاریخ در فوتبال ایران، به ویژه در دو دهه اخیر، نه دوبار، که چندین بار تکرار شده و چشم بینا و زبان عریان و دست توانمندی برای برچیدن این بساط زشت، دیده نمیشود. از کمترین واحدهای فوتبالی تا بالاترین سطوح مدیریتی، به نسبت مشابه درگیر این بیماریاند و به آن خو کردهاند. این تکرار تاریخ، دست برقضا برای فوتبال ایران، همیشه تراژدی ساز بوده و این غم افزایی همچنان ادامه دارد. مورگان شوسترها، در این بستر، یا همرنگ خواهند شد، یا کیسه خواهند دوخت یا سرنوشتشان اخراج است. تا نامهای بزرگ و میان تهی، برای گسترده ماندن سفره متفقین، بیایند و بروند. بیچاره تیم ملی فوتبال ایران.