مدرنیته ،نقشه راه یا برگی از صفحات تاریخ(آخرین قسمت)/ جلال میرزااقایی قاضی محله
عطیه نصرتی بهمن 30, 1398مقالهدیدگاهها برای مدرنیته ،نقشه راه یا برگی از صفحات تاریخ(آخرین قسمت)/ جلال میرزااقایی قاضی محله بسته هستند363 Views
اختصاصی همای گیلان، مدرنیته باعث تغییر و تحول نگرش های سیاسی و اجتمایی و باور های دینی را بسوی شک گرایی سوق داد و قدرت حاکم را با حقوق عمومی پیوند داد و آگاهی از حقوق اجتمایی و فردی، قدرت مطلقه استبداد را متزلزل ساخته و خشونت و قانون گریزی را از بین و دموکراسی را حاکم کرد .
با مدرنیته ،نظام تصمیم گیری ،نظام سیاسی،نظام حقوقی همگی متحول شدند .با مدرنیته ،تاریک اندیشی مذهبی و خرافه گرایی کلیسا از بین رفته و جامعه از تقدیر گرایی و تقدس گرایی دور شده و تردید گرایی رشد و توسعه یافت و روابط و اندیشه های سیاسی برای کنش ،بسوی یک قرار داد اجتمایی تحول یافته و برد باری و آزادی و نفی استبداد ،به خواست عمومی مبدل شد.
اندیشه ها در راستای تکامل و شکوه و ترقی روح انسانی و توجه به اعتلای دانش و علم و تکنیک ،پیش رفت .نو آوری های فلسفی و علمی قرن هیجده ،اثرات اقتصادی و تکنیکی و علمی و تحولات اجتمایی بزرگی در قرن نوزدهم بوجود آورد و انقلاب صنعتی و ماشینیسم و اقتصاد سرمایه داری ،چهره جامعه را دگر گون و روابط اجتمایی کاملا تغییر و زمینه ورود به قرن بیستم مهیا گردید .
در قرن بیستم میلادی ،جهان غرب تجلی یک مدر نیزاسیون بزرگ شد و بافت طبقاتی و عملکرد روانی و مراتب ارزش ها ،بمیزان بیسابقه ای متحول شد و باور های دینی و مذهبی و رفتار های تقدس گرایانه نسبت به کلیسا ،بسرعت ریزش کرد.
رشد بیسابقه علوم و تکنیک ،توسعه عقلانی مستمر وابزار صنعتی و مدیریت و سازماندهی آنها و شدت و دقت کار انسانی و تسلط بر طبیعت ووو فصل مشترک همه ره آوردهای مدرنیته می باشد .
مدرنیته پیامی بود که با سنت مخالف و در گوناگونی جغرافیایی و نماد ها ،سنبلها ،خواهان نوعی هماهنگی بود و این پیام در برگیرنده دولت مدرن ،تکنیک مدرن،موسیقی و نقاشی مدرن ،اخلاقیات و افکار مدرن می باشد و در یک کلام ،فرهنگ عمومی تازه ای متولد شد.
مدرنیته در غرب متولد شد ولی به مفهوم پایان همه جوانب دینی و مذهبی و رفتار فرهنگی پیشین نبود و نشد و به اعتبار
پشتیبانی اقتصاد راسیو نالیسم و صنعت و علم ساختاری ،شخصیت انسانی جدیدی بوجود آورد و جالب اینکه در همان غرب محدود نشد بلکه به کشور های دیگری و در شکلهای متفاوتی جلوه نمود و حتی در کشور هایی که فاقد ریشه تاریخی بودند ولی بشکل مادی و تکنیکی خود را نمایان ساخت .
در ایران که دارای ساختار اجتمایی سنتی و مذهبی بود ،مدرنیته بشکل نوعی مدرنیزاسیون صنعتی و بازارمصرفی خودش را نشان داد و در چنین حالتی ،تناقضات و تنش ها بصورت حاد خود را نشان داد و مدرنیته در اعماق بافت اجتمایی و فرهنگی نفوذ نکرده بلکه تاثیرات آن فقط در عرصه های سیاسی و تا حدی فرهنگی ،تند و پر رنگ و کمی هم بحرانی شد و جنبش مشروطه موجود ناقص الخلقه این بحران بود .