بای ذنب قتلت… غزل غزل همه غزه قنوت خونی افطار لبان بغض،ترک خورده (آب -تاب – ندارد) نگاه کودک معصوم روی سفره نشسته به انتظارمرمی تیری که راه گریه روبسته پدربه کارشهادت پسرکنارشهادت وجلددفترمشقی شده مزارشهادت ودختری که نهاده سرش به دامن مادر به انتظاربهاری ویابه یادسواری که مشک بردهنش …
Read More »