Tag Archives: صدام و گلویی که در چنگ ایرانی ها ماند!

صدام و گلویی که در چنگ ایرانی ها ماند!

همای گیلان: آن طرف خط «صدام» بود که بلند صحبت می کرد. تصمیمش را گرفته بود: به ایران حمله می کنم! شاه حسین با صدایی که از شوق می لرزید به صدام گفت روی کمک های اردن و بقیه کشورها هم حساب کند. یکجورهایی خواست بگوید: برو جلو…همه جوره پشتت …

Read More »