اختصاصی همای گیلان: درک و فهم و فحص فلسفی و زیست تاریخی ،آرزوهای کسانی شد که تجربه تاریخ را به فراست ایام عمر ،به ضمیر خویش نبرده ودل و زمان به ادراک آن نسپرده بودند .
شکل گیری شخصیت انسانی در مسیر تکامل تاریخ و گذر گاه های مرتبط با آن ،همه استعداد و توان آنانرا به چالش و ظهور و بروز داده بود و درست در همین آهنگری تاریخ بود که با چکش و سندان دانش و فهم فلسفی ،نه تنها آبدیده نشدند بلکه آب به دیده ها کردند .
هرمنوتیک تاریخی اندیشه های فلسفی ،از سقراط تا ماکیاول و از ماکیاول تا هابر ماس و تا هم اکنون ،در اوج و اروج خویش گاه و بیگاه ،اسیر و درگیر ،شبه اندیشه و شبه روشنفکری های میشد که در متن قرون وسطی،کاتولیک تر از پاپ بودند و در اوج شکوفایی اندیشه های پروتستانتیسم ،دو آتشه ت از “ولتر” و در تحلیل دیالکتیکی جنبش های گارگری ، پرولتر از کارل ماکس.!
اینان هیچوقت در متن مبارزات رهایی بخش نبوده اند و نیستند چون از هزینه های آن کاملا آگاهند و حتی گاهی اوقات و در قضاوتی نا جوانمردانه به سرزنش و شماتت آنها هم می پردازند که بعد از تحولات ،چرا سهم خواهی می کنند !
ای کاش می دانستند که ارابه تاریخ در مسیر گذر گاه خویش چه نان ها و نام ها به خون فشانده و قربانیان خویش را در قبرستان جهل آنها چال کرده و به زوال سپرده . تراژدی درد ناک آنجا بود که به یمن عصر روشنگری و روشنفکری ،خطای فاحش آنان و مکتوب و مقال و قال ،آنان بود که این سپاه بی درفش و کاویان در اردوگاه خویش به زانو درآمده بود و درست در چهار راه تاریخ و در اوج درخشانی و نور افشانی علم و کتابت ،غول جهل و جور خرافات ،تنوره کشان همه را در زیر پاهای خویش به ویرانی و نابودی و اضمحلال برد و نگهبانان عصر شبه روشنفکری تا بخواهند از نقد بیرمانه “دیدگاه توحیدی” و “آری اینچنین بود برادر ” و “در خدمت و خیانت روشنفکران” و “ماهی سیاه کوچولو”و….بیرون بیایند ، آمدند و کندند و خوردند و بردند و به ویرانی سپردند .
اما امروز مدعی میراث داری نسلی هستند که کمر همت به رفع عطش در کسب و اخذ این فهم تاریخی برده ،اما همه دارایی و بضاعت شناخت تاریخشان چند برگ کاغذ(مدرک) که دلخوش به فانوسش شدند و وقتی این قربانیان به کوچه بن بست، در تحلیل دیالکتیک روبرو شدند ،آنگاه پناه به اندیشه های رادیکالیسم و چاره همه کار و امور را در انقلاب و (regim change) می بینند و بدون اینکه اعتقادی به دولت گذار و یا جامعه مدنی پویا داشته باشند و اگر اینروز ها نگاهی به نوشته هاشون بیادازیم ، دقیقا همین دو طیف را خواسته و یا نا خواسته در نوک تیز حملات خویش دارند .
این دوستان باید بدانند که دمو کراسی پایدار بدون طیف ها و دولت گذار ممکن نیست و نفرت وشورش و خشم لشکر گرسنگان ،اگرچه بحق است ولی زمینه را برای نظامیان در کمین نشسته و بناپار تیسم ،آماده می کند .
ای کاش این سوال را بی جواب نمی گذاشتیم که چرا طیف متوسط و حواریون دولت گذار امثال مصطفی تاجزاده ،علیرضا رجایی،عماد الدین باقی و شخص خاتمی ،میر حسن موسوی ،سر کار خانم رهنود و دوعزیز سفر کرده اخیر( مرحوم بسته نگار و مرحوم امیر انتظام) و کروبی ووووووو..مورد هجوم و حمله همه جانبه ،کودتا چیان قرار دارند؟
پیمان نا نوشته دولت میلیتاریسمی آمریکا و خشونت طلبان و هواداران تحریم ،ابتدا دموکراسی و جنبش مدنی نیم بند ما را هدف گرفته اند چو بزرگترین مانع برای غارت آنان و چراغ سبز دهندگان داخلی آنان می باشند و متاسفانه اولین قربانی در شورش کور ،لشکر پابرهنگان و گرسنگان ،همین دولت گذار و طبقه متوسط و طیف های مسالمت جو و گذار بسوی دمو کراسی می باشد .
نگاهی به اظهار ندامت همه پایوران انقلاب ۵۷ که اینک در اقصی نقاط عالم و در غربت بسر می برند،شنیدنی است .اینان همان لشکر حواریون کاتولیک تر از دکتر بختیار بوده اند .چون فقط این بختیار بود که با شامه تیز سیاسی پی برده بود که بدون داشتن جامعه مدنی قوی ،با هر دلیلی بسوی انقلاب و تغییرات بنیادی رفتن ،بسیار خطرناک است چون با انقلاب هیچ جامعه ای و کشوری به دموکراسی و سعادت نرسیده است .عبرت از تاریخ را فراموش نکنیم .