چاپ مطلب چاپ مطلب

سکوت پادگان رشت بوی خون می‌داد

سکوت پادگان رشت بوی خون می‌داد


نقش پنهان پادگان انبار نفت رشت در تاریخ جنگ جهانی دوم از نگاه دکتر بقایی

یادداشت از دکتر حجت بقایی؛ پژوهشگر، مشاور تحقیق و توسعه

در میان لایه‌های فراموش‌شده‌ تاریخ محلی ایران، گاهی صداهایی به گوش می‌رسد که نه از دل آرشیوها، بلکه از کوچه‌ها و حجره‌ها برمی‌خیزند. روایت‌هایی که رسمی نیستند، اما حقیقت دارند. یکی از این صداها مربوط به واقعه‌ای است که گفته می‌شود در شهریورماه ۱۳۲۰، هم‌زمان با اشغال ایران توسط متفقین، در حوالی پادگان انبار نفت رشت رخ داد؛ جایی که امروز کمتر کسی حتی به آن به عنوان نقطه‌ای تاریخی نگاه می‌کند، اما زمانی مرکز یک فاجعه خونین بوده است.

آن‌طور که از زبان سالمندان و پیرمردان بازار رشت، و برخی نظامیان بازنشسته شنیده‌ایم، در آن ایام که ارتش سر در گم و پراکنده بود، پادگان مذکور هدف حمله هوایی ارتش سرخ شوروی قرار گرفت. اما پیش از آن، چند نفر از درون پادگان – که هویتشان در ابهام است – درهای آسایشگاه‌ها را بسته بودند. درهای آهنی، قفل شدند و راه فرار سربازان جوان و بی‌خبر از همه‌جا، بسته شد. بمب‌ها که فرود آمدند، صدای انفجار فقط دیوار را نلرزاند؛ استخوان تاریخ را شکستند،
و گوشهایش را کر کردند.
براساس روایت‌های شفاهی، شمار کشته‌شدگان تا چهار هزار نفر نیز برآورد شده است. جنازه‌ها آن‌قدر زیاد بود، که سبزه‌میدان، میدان مرکزی رشت، تبدیل شده بود به یک گورستان موقت.
گفته می‌شود نه برای تشییع، نه برای احترام، بلکه برای جمع‌آوری و دفن اضطراری، آن‌ها را به آنجا آوردند.
و بعد؟
سکوت. خاک. فراموشی.
آنچه این واقعه را تلخ‌تر می‌کند، فقط مرگ دسته‌جمعی سربازان نیست، بلکه این است که اکثر آن‌ها از خانواده‌های روستایی، فقیر، رعیت‌زاده و بی‌نام‌ونشان بودند. هیچ‌کس نبود که برایشان در روزنامه‌ها آگهی ترحیم بزند یا عکسهایشان را در قاب‌های چوبی بالای دیوارها نصب کند.
نه نامه‌ای از پادگان به خانه‌های کاه‌گلی‌شان رسید، نه سنگ قبری با نامی. آن‌ها، مرده‌هایی بودند که تاریخ رسمی ترجیح داد از کنارشان بگذرد.
به عنوان مشاور تحقیق و توسعه ، بارها گفته‌ام که تاریخ صرفاً آن چیزی نیست که در کتاب‌ها می‌خوانیم. گاهی تاریخ، آن چیزی‌ست که مردم در حافظه‌ی زنده خود حمل می‌کنند. گیلان، به ویژه رشت، مملو از چنین خاطرات خاموشی‌ست که هیچ‌گاه به رسمیت شناخته نشدند.
این مسئله ما را با پرسش‌های جدی روبه‌رو می‌کند: چرا این فاجعه در اسناد نظامی یا آرشیوهای ملی ثبت نشده؟ آیا سانسور بوده یا بی‌تفاوتی تاریخی؟ و مهم‌تر از همه: آیا ما وظیفه نداریم این روایت‌ها را مستند، گردآوری و بازنویسی کنیم؟
حقیقت این است که آن پادگان دیگر نیست. اما زمین، خاطره را فراموش نمی‌کند. تاریخ، اگر هم صبر کند، هرگز نمی‌بخشد. امروز که بیش از ۸۰ سال از آن بمباران گذشته، شاید تنها راه بازگرداندن حرمت آن سربازان گمنام، ثبت این روایت است.
این وظیفه ماست، نه فقط به‌عنوان پژوهشگر، که به‌عنوان انسان.
ما باید به سراغ کهنسالان برویم، صدای آن‌ها را ضبط کنیم، آن خاطرات پراکنده را به هم متصل کنیم، و در نهایت این تاریخ خاموش را از تاریکی بیرون بکشیم. این نه احیای گذشته، که نجات وجدان امروز ماست.
#رشت
#تاریخ_رشت
+روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

About نسرین عشقی

Check Also

کامیار مرزبانی در شورای اداری اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان گیلان، حفاظت از اراضی ملی و جنگلی را اولویت سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری و این اداره کل دانست و اظهار کرد: در حفاظت از جنگل ها با کسی تعارف نداریم

کامیار مرزبانی در شورای اداری اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان گیلان، حفاظت از اراضی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *