وعدههایی در زمان آینده؛ سرنوشتی در زمان نامعلوم
یادداشت از انوشیروان مباشرامینی
در فضای مدیریتی کشور، بهویژه در سطح استانها، نوعی گفتمان فراگیر شکل گرفته که در آن «فعل آینده» بر سایر زمانهای دستوری حکمرانی میکند. بهندرت میتوان سخنرانی یا مصاحبهای از مسئولان اجرایی دید که بدون استفاده از عباراتی مانند «انجام خواهد شد»، «در آینده نزدیک عملیاتی میشود» یا «در دستور کار داریم» باشد. این سبک سخن گفتن نهتنها تبدیل به کلیشهای رایج شده، بلکه به مرور زمان به منبعی از بیاعتمادی، سرخوردگی و فاصله گرفتن مردم از بدنه مدیریت اجرایی انجامیده است.
نگاهی گذرا به تیترهای خبری دو سه ماه اخیر استان گیلان کافیست تا شاهد انبوهی از وعدههایی باشیم که همگی در «راهاندازی خواهد شد»، «تحقق خواهد یافت» و «برنامهریزی شده است» خلاصه میشوند. بهعنوان نمونه:
• استاندار گیلان: ساخت راهآهن رشت-آستارا تا ۲ ماه آینده آغاز میشود
• در دهه فجر امسال ۶۰۰ پروژه با میزان اعتبار ۱۲ هزار میلیارد تومان در گیلان افتتاح میشود
• ۲ پروژه راهآهن و آزادراه گیلان در هفتههای آینده افتتاح میشود
• معاون رئیسجمهور: ۶۰ پروژه اولویتدار گیلان تا پایان سال آینده به بهرهبرداری میرسد
اما این «آینده» دقیقاً کِی است؟ چه کسی مسئول پیگیری وعدههاییست که در زمان تحویل آنها، نه سخنران در جایگاه پیشین است و نه حافظه عمومی یاری میکند؟
واقعیت این است که استفاده مکرر از زمان آینده، بهجای گزارش کار انجامشده، نهتنها بیانگر ضعف در اقدام و اجراست، بلکه میتواند نشانهای از سیاست فرار به جلو باشد. وعدهای که به آینده حواله داده میشود، تعهدی مشخص و قابل سنجش نیست. نه زمان دارد، نه ضمانت اجرا و نه حتی چارچوبی برای مطالبهگری. درواقع، از منظر روانی نیز این نوع گفتمان، حس «در حال انجام بودن» را القا میکند بیآنکه چیزی واقعاً در حال انجام باشد.
بخش قابلتوجهی از این رویکرد، به نگاه تبلیغاتی برخی مدیران باز میگردد. در غیاب سیستمهای دقیق ارزیابی عملکرد و مطالبهگری عمومی، «وعده دادن» میتواند جای «کار کردن» را بگیرد. رسانههای همسو نیز با تیترهایی نظیر «استاندار خبر داد»، «مدیرکل وعده داد» یا «بخشدار قول داد» به چرخهی بازتولید این زبان مبهم دامن میزنند.
در نتیجه، افکار عمومی با انبوهی از وعدههایی مواجه است که نهتنها محقق نشده، بلکه فراموش شدهاند. آسیبهای این روند، بهویژه در استانهایی مانند گیلان که با انباشت مشکلات زیرساختی، زیستمحیطی و اقتصادی مواجهاند، دوچندان است. وقتی «آینده» جای «اکنون» را میگیرد، امید به بهبود شرایط نیز به آیندهای نامعلوم تبعید میشود. مردمی که سالهاست وعده حل معضل پسماند سراوان، بهسازی راههای روستایی، توسعه صنایع تبدیلی یا حتی تکمیل سدها و پروژههای آبرسانی را شنیدهاند، بهخوبی درک میکنند که بین گفتار و عمل، فاصلهای به اندازه یک عمر بیپاسخی وجود دارد.
برای برونرفت از این وضعیت، چند پیشنهاد قابل طرح است:
• تغییر زبان مدیریتی از وعده به گزارش عملکرد: مدیران باید بهجای استفاده مداوم از فعل آینده، از آنچه تاکنون انجام دادهاند سخن بگویند.
• ثبت و رصد عمومی وعدهها: ایجاد سامانهای برای ثبت وعدههای رسمی مسئولان و پیگیری تحقق آنها میتواند گام مهمی در مطالبهگری عمومی باشد.
• تقویت رسانههای مستقل و تحلیلی: تا زمانی که رسانهها صرفاً بازتابدهنده تیترهای رسمی باقی بمانند، امکان نقد و پیگیری وعدهها فراهم نخواهد شد.
• مسئولیتپذیری مدیریتی: باید فرهنگی نهادینه شود که وعده دادن، تعهدی اجرایی تلقی شود، نه صرفاً ابزاری برای عبور از بحرانهای خبری یا نارضایتی عمومی.
در نهایت، بازگشت اعتماد عمومی تنها با صراحت، شفافیت، و پاسخگویی امکانپذیر است. تا زمانی که «آینده» جایگزین «اکنون» باشد، پروژهها در تیترها ساخته میشوند و مردم در واقعیت، همچنان در انتظار خواهند ماند.
انتهای پیام/ همای خبر