اردیبهشت ! تو ای ماه ِ همه رویاهای من/جلال میرزاآقایی
عطیه نصرتی فروردین 30, 1399اخباردیدگاهها برای اردیبهشت ! تو ای ماه ِ همه رویاهای من/جلال میرزاآقایی بسته هستند286 Views
اختصاصی همای گیلان، نقاش چیره دست دهر ،آنچنان اردیبهشت را در گیلان به آبرنگ ِ هنر خویش ملوّن کرده است که عقل در این سراپرده ی اسرار هنر و فلسفه و لطف و صنع و سخاوت حیران میشود .
گر نبود مرارت ها و بی مروّتی ها و مسلخِ کج خُلقی های عالم سیاست ، همگان بهشت برین را با شهد انگبین ،به کام داشتیم.
زایش و آفرینش ِ افسانه ای هنر و ظرافت و طراوت و لطافت و سمفونی و هم آوایی پرندگان خاص ِ این فصل ، نه تنها طبیعت را مزّین، بلکه کاینات را لب به تحسین و سر به سجده ی این آیین در آورده است.
چکاوک ها ،اقاقی ها،عندلیبان در شوق وصال گل و گلدانه و شهد مخمور کننده و عطر مسحور کننده ی شکوفه های ،گلهای مریم و نسترن و نرگس و نارنج، آنچنان بی تاب ت می کنند که قلم عاجز از وصف آن و من عاجز تر از قلم.
این نقاشی مینو ،وقتی با مینا و آوای پرندگان مینیاتوری ی ریز و درشت طبیعت،جملگی سمفونی خالق هستی راسر می دهند و طبیعت ِ معطر با بارش ِ باران بهاری و همراه با آوای دلنشین قناری ،جادوی جاویدان زنند که آنگاه فقط و فقط قلب می خواهد و ضمیر و روح پاک ،عشق ، شور و شیدایی برای درک این آوای فلسفه و هنر وزیبایی.
همه ی رمز و راز هستی و ابزار مستی و دلربایی ، بهانه برای زیستن بود که قلم ِ نقاش ِ دهر ،به شیوایی و شیدایی ی هر چه تمامتر ، به رسم و نظم و نغز برده است تا دلی به کف آری و نایی به “نی” زنی و شرط انصاف نباشد که مجنون نشوی و “می” به سبوع شیدایی، نزنی .
گربا حلول بهار ،هستی ی صامتِ خلقت به صدا در آمد ،با اردیبهشت بر روح و کالبد ِ آن ،عشق و نفس مسیحیایی دمیده شد و آوای بلند ِ کنگره ی هستی از نوا و نفیر و نی به در و دیوار طبیعت به نگار و نگارش رفتند و هَزاران و هِزاران شاعر و هنر و هنرمند و نقاش و پیکر تراش و پری رویان و عارفان به رقص میدان و به سماع رفتند.
حکایت اردیبهشت ،حکایت محشرِ قبل از بانگ صور اسرافیل می باشد ،حکایت حیرانی و سر گشتگی از هنر و نبوغِ نقاش ِ دهر و بحر و بر و کرّ و فرّ است.
برای آنانیکه زبان طبیعت را به فحص و ادراک می برند و از رمز و راز این زایش آگاهند ،اردیبهشت معبدی برای نیایش ،ملجا و پناهگاهی برای رهایی از هرچه که رنگ و بوی عشق ندارد و رها شدن در خنکای نسیم دلنشین و همنشین گلها و کلاسی برای درک فلسفه هستی و نیایش و نمایش ِهنر و بقول سعدی بزرگوار،ادراک معرفت گردگار و سر انجام شور و بوم زیبایی برای نقشی بر لوح و ضمیر انسانی و بامی برای نگارش دفتر ِ گرانقدرِ شعر و هنر و شیدایی.
پند و پندار و عبرت و دانایی و دانش و آموزش اگر ره بسوی زیبایی نبرد ، ره به گمراهی برده است و آنگاه زیبا شویم و زیبا زیست کنیم که پیام خالق زیبایی را به جان و ضمیر بریم و با شکوفتن هر شکوفه ای ،شکوفته شویم و عِطر دل انگیز طبیعت رابه طینت و نیت و حکمت بریم و این است معرفت کردگار .
حشر و نشر با زشتیها و پلیدی ها ، زشتی و پلیدی می آفریند که سرانجام این کژی ها ،در ضمیر رسوب خواهد کرد و برای شکوفتن و نو شدن ،چشم و چشم ِ دل و گوش و هوش و روح و روان به سمفونی حیات دهیم که اردیبهشت ِ بهار ،جولانگاه و تالارِ اجرای این سمفونی می باشد .