اختصاصی همای گیلان: سخن از مردی است که طی شش دهه سیاست ورزی، درجامعه بسیار پیچیده و استبداد زده تاریخی، نقش های متفاوتی را ایفا نموده است. سخن گفتن از مرحوم هاشمی رفسنجانی ، بدون روانشناسی سیاسی او که حاصل آن کنش سیاسی عملگرایانه وپراگماتیستی ، وان هم درهر شرایط درچارچوب نظام سیاسی مستقر، دشوار می نماید. اورا به سه دوره تاریخی ، قبل ازانقلاب، ودوران پیروزی ودرعرصه قدرت قرار گرفتن ، وپیدایش جنبش دوم خرداد، می توان تحلیل وارزیابی نمود.
نقش او در پیروزی انقلاب اسلامی، و مشاورتهای موثر، در جلوگیری از ایجاد بحرانهای بزرگ و تکانه های شدید، در دفاع از سرزمین و هویت دینی و ملی ایرانیان ، درطول دفاع مقدس، و چگونگی پذیرش قطعنامه بتوسط بنیانگزار جمهوری اسلامی ستودنی است. در جریان سازندگی، که سکان اجرایی کشور، به اوسپرده شد، علی رغم کاستیها وضعفهای ساختاری وعملکردی، درمجموع کشور را ازمرحله بحرانی نشات گرفته از جنگ، به مرحله قابل قبولی ازسازندگی سوق داد. سهم اودرعصر، وانفسای سیاسی، وهژمونی خود ساخته جریان راست ومحافظه کار، درپیدایش وپیروزی سید محمد خاتمی، باآن خطبه تاریخی، درشیفت پارادایمی، ازاقتدارگرایی بسوی شبه دموکراسی، نقشی تاثیر گذار ارزیابی می گردد.
این تحول مدنی، هاشمی را بسوی جامعه مدنی سوق داد که درجریان جنبش سبز واعتراضات مدنی ، بجای حمایت از هیات حاکمه، جانب مردم راگرفت. وعلی رغم فضای سنگینی که، جریان راست افراطی، بعداز آن علیه اوبراه انداخت، باز هم تئوری سیاست عملگرایانه اورا رها نکرد وبارایزنی درپس پستوهای قدرت ، روحانی اعتدال گرا را بارای مردم به صدارت نشاند.ودر انتخابات هفتم اسفند ۹۴ ، باتقلیل گرایی که بازهم محصول سیاست پراگماتیستی است ، با پشتوانه قوی ومردمی جنبش اصلاحات، وبلاخص سید محمد خاتمی، فضای خبرگان و بخصوص مجلس شورای اسلامی را تلطیف نمود.
درادبیات دینی وسنت اسلامی، ودرمیان، فرهنگ عامه، نیایش به درگاه الهی مبنی بر حسن عاقبت، کانون دعا ونیایش درحق خود ودیگران راشکل می دهد. ازاین حیث ، درجامعه مین گذاری شده ایران بخصوص درعرصه سیاست ، مرحوم هاشمی رفسنجانی را می بایست مصداق آن دانست. بنده نیز به سهم خود این ضایعه را به همه تحول خواهان ، تسلیت می گویم.
/جلال میرزااقایی