اختصاصی همای گیلان: مشکل ما در بحث آب و خشکسالی بیشتر ذهنی و زبانی است تا حتی مدیریتی و عملی.ما در کشوری زندگی می کنیم که گرم و خشک است و از ۷۵٪ بارش ها تنها ۲۵٪ آن جذب زمین می شود و البته که این بارش ها در فصولی رخ نمی دهد که ما پیک مصرف آب داریم.یعنی دقیقا ما در فصول گرم سال کمبود بارش داریم.خب ! برای حل این مشکل چه باید کرد؟ پاسخ سدسازی است.ولی همین راه حل هم برای مشکل ساز شده است.سد سازی که برای جمع آوری آبهای سرگردان بکار ما می آمده حالا شده بلای جان تالاب ها و دریاچه های ما.ولی چون ما رمانتیک فکر می کنیم و اصولا با داده های آماری بار آمده ایم وتفکر انتقادی، بلافاصله شروع می کنیم به انتقاد از سد سازی و با مقدار زیادی سیاسی نگری مرحوم آیت اله و دولتش را متهم می کنیم که به صورت بی برنامه ای اقدام به این کار کرده است و سدسازی که تا همین دو دهه قبل یک کار استراتژیک در مدیریت منابع آب بوده برای ما می شود یک عمل ممنوعه و خلاف.
این تنها مسئله ذهنی ما نیست.شما ببینید در موضوع دریاچه ارومیه، کمتر کسی از مردم و مسیولین به این پرسش پاسخ می گوید که اصولا احیای دریاچه ارومیه درست است یا نه ؟ و اصلا چرا باید این کار صورت بگیرد؟ همینکه شعار آقای روحانی بشود احیای این اکوسیستم کافی است که این کار فقط و فقط بنابر دستور ایشان و مطالبه مردم صورت بگیرد.
شما ببینید مرتبا تبلیغ می شود که در مصرف آب صرفه جویی شود در حالیکه حدود ۸۰ تا ۹۰ درصد هدر رفت منابع آبی در بخش کشاورزی و نه خانگی صورت می گیرد.خب ! ذهنیت انتقادی و رمانتیک ما بلافاصله می آید فتوی صادر می کند که بخش کشاورزی تعطیل !.البته این می تواند یک راه حل باشد ولی هیچ کس به این فکر نمی کند که هیچ جامع نگری در این آمار وجود ندارد و بحث کشوری است و نه منطقه ای یا استانی.یعنی کسی پاسخ نمی دهد که کمبود منابع آبی در تهران چه ارتباطی به کشاورز خراسانی دارد؟
حالا در همین بحبوحه دولتمردان رمانتیک و پوپولیست ما سیاست خودکفایی را مثلا در گندم مطرح می کنند.بعد که شکست می خوردند می روند روی سیاست امنیت غذایی.خب ! امنیت غذایی در مقابل چه چیزی ؟ امنیت منابع آبی!. امنیتی کردن هر چیزی یعنی بخشی نگریستن به آن .اینخودش اول همه مشکلات است.
خلاصه اینکه آش شعله قلم کاریست.ما براحتی هر چه تمامتر از واژه ” بحران ” استفاده می کنیم در حالیکه چنین کاربردی مدخلیت ندارد.ما مشکل تازه ای نداریم هر چند که مشکلات پیشین تشدید شده است.و در این تشدید مشکل هم مدیران و هم مردم سهیم هستند.وقتی جمعیت بزرگی از مردم کشور کشاورز هستند این خودش روی سیاست ها تاثیر می گذارد.وقتی شما نمایندگانی دارید که برای ادامه حضور در مجلس به رای این افراد احتیاج دارند باید منتظر تصویب هر قانونی باشید که به ضرر منابع آبی کشور باشد و به هدر رفت بیشتر منابع و انرژی بیانجامد.
مدتی پیش در دفتر یکی از نمایندگان مجلس که عضو کمیسیون بهداشت هم هست بودم.یکی از این روستایی ها آمده بود ودرخواست داشت ، درخواست که نه فرمایش داشت که:” آقای دکتر ! بنده در انتخابات از شما حمایت کردم و باید در دادگاه به نفع من به دادستان شهر زنگبزنی که رای به نفع من رای صادر کنه ” حالا موضوع چه بود ؟ گاو این آقا! رفته بود در مزرعه همسایه و تخریب کرده بود.حالا همسایه شکایت کرده بود .
ببینید کار این نماینده که علی القاعده در یکی از کمیسیون های مهم مجلس هم نشسته شده رسیدگی به دعوای گاوها! .خب ! همین کشاورز به او فشار می آورد که مثلا آب ارزان قیمت را تصویب کند برای تولید محصولات استراتژیک و قس علی هذا.حالا ما می گوییم که این روش کشاورزی موجب هدر رفت منابع آبی است، فورا بحث پوپولیستی می شود که کشاورز مستضعف است، کشاورز زحمت کش است.حالا تا ۹۰درصد منابع آبی در بخش کشاورزی صورت می گیرد به جهنم مهم این است که فلان نماینده دور بعدی هم به مجلس برود وبرای این به رای دهندگان کشاورز خود محتاج است.بعبارت دیگر ما برای حل مشکل آب حتی باید برویم نظام انتخاباتی خود را هم اصلاح کنیم که رانتی بیننمایندگان و کشاورزان صورت نگیرد.
ابراز نگرانی در مورد اینکه در یک شهر یا مجموعه یک استانی مردم با بحران کمبود آب آشامیدنی و قحطی هوا و آب مواجه اند می تواند انسانی و دردمندانه تلقی گردد.ولی اندکی تامل در واکنش های پیرامون افرادی که خود با این مشکل دست در گریبان نبوده و از دور شاهد ماجراها هستند نشان می دهد که واکنش های ما در بحران هایی چنین دردناک هم مجازا و تصنعی بوده و بعضا بار سیاسی و مصادره به مطلوب دارد.
همبستگی اجتماعی و تقویت ارتباطات بین افراد موردی است که در این بحران ها انتظار آن می رود ، اگر ما با یک جامعه مواجه باشیم که دارای روحیه تعاون جمعی و خودآگاهی طبقاتی و تاریخی است.ولی آنچه که من در این بحران محیط زیستی که ناشی از کژکاری های مدیریتی و البته کژتابی های فرهنگی است با آن مواجه شده ام و برمن آشکار شده است نوعی خود ابراز گری بیمارگونه در بین افراد است.انتشار تصاویر حمایت از خوزستان در استوری ها و به اشتراک گذاشتن عصبانیت و نگرانی شخصی در عرصه مجازی با فالوورها و ممبرها بهمان اندازه تصنعی و مقطعی است که تصاویر حمایت از آتش نشان ها در بحران پلاسکو بوده است.
اینکه ما کنشگری خود را در عرصه اجتماعی و سیاسی به مجازی گری تنزل داده و براحتی هر چه تمامتر و در منزل خود و زیر کولر از بحران آب و هوا در خوزستان صحبت می کنیم آنهم مثل دایه مهربان تر از مادر ، ناشی از روحیه غیرمسئولانه است که اکتیویسم اجتماعی و سیاسی را مبدل به اکتوری کرده است و البته که سلبریتی های ما در این کار سابقه و مهارت بسیاری داشته ودارند.
و این در حالیست که این رفتار غیرمسئولانه منفعلانه ما منجر به امنیتی شدن ساده ترین مطالبات شده و راه را برای بررسی های علمی و منطقی می بندد.تحریک ذهن جامعه ای که به اندازه کافی دچار قضاوت های بیمارگونه و دور از واقعیت است تنها به تشدید بحران ها و چالش های آن کمک می کند.
فربه شدن مسئله آب در خوزستان وبعدا در کشور تنها موجب تشدید شی واره گی افراد شده و بجای مهم شدن و پدیدار شدن خود انسان، آب را بعنوان یک عنصر اهم بزرگ جلوه می دهد.که انگار در نبود آن افراد مجاز هستند مانند قبایل بدوی و صحرانشین همه نوع اعتراض و یا عملی مرتکب شوند.این قضاوت ناصحیح و ناپخته ما مقدمات لازم را برای جنگ بر سر آب و خاک آنهم در کشوری که با خشکسالی روبرو بوده و از اختلافات قبیله ای و قومی و زبانی رنج می برد براحتی هر چه تمامتر آماده می کند. والبته که هیچ کمکی به همبستگی اجتماعی که در این مقاطع بسیار به آن احتیاج است نمی کند.
#علی_دادخواه
۲۱ تیرماه ۱۳۹۷