اختصاصی همای گیلان: به شاه عباس گفتند: قوت مردم فقیر ماست است و ماست بندها نیز مرتب قیمت ماست را بالا می برند. حکمی بده که قیمت ماست ها زیاد نشود.
پادشاه نیز امر می کند که قیمت ماست نباید از فلان مقدار بیشتر شود.
روزی به پادشاه خبر می دهند که ماست بند های شهر دو نوع ماست می فروشند. ماست شاه عباسی که به قیمت اعلام شده فروش می رود و ماستی که به قیمت بالا فروش می رود.
پادشاه با لباس مبدل به بازار می رود و طلب ماست می کند. ماست بند می گوید : چه ماستی می خواهی؟ پادشاه با تعجب می پرسد : ماست می خواهم دیگر! چه فرقی می کند؟ ماست بند می گوید: گوئی تازه به این مملکت آمدی؟! در این ولایت دو نوع ماست داریم. ماست شاه عباسی که همان دوغی است که در جلوی در است و به قیمت اعلام شده به فروش می رود و ماستی هم پشت دکان داریم که ماستی سفت و آب رفته است و قیمتش بالاتر از قیمت اعلام شده است. حالا از کدام می خواهی؟
پادشاه دستور می دهد که ماست بند را وارونه از در دکان آویزان کنند و کمرش را محکم ببندند و تمام ماست های آب بسته را در پاچه های شلوارش بریزند و بعد پاچه هایش را محکم ببندند و آن قدر در آن حالت بماند تا تمام آب ماست ها کشیده شود.
بعد از این حکم تمام ماست بندها از ترس شاه ماست های خود را در کیسه کردند و مقابل در دکان آویختند.
از آن پس هر کسی که کاری را از روی ترس و اجبار انجام می دهد می گویند که: فلانی ماستش را کیسه کرده است.منبع:کتاب کارنامه شاه عباس اول صفوی،علی غلامرضایی انتشارات دافوس
علی غلامرضایی ، مدرس دانشگاه و پژوهشگرتاریخ ایران
سلام و درود بر استاد عزیز
واقعا داستانک جالبی بود
درود به استاد عزیز چه جالب کاش در زمانه ما نیز کارهایی انجام میشد که برای آیندگان ضرب المثل میساخت
سلام.مطلب قابل تاملی بود. بسیار ممنون از تلاش شما در شناساندن تاریخ دیرین ایران .
سلام وقت بخیر در تاریخ ایران بعد از اسلام دوتن از شاهان که حدود مرزهای ایران را به پیش از اسلام رساندند شاه عباس و نادرشاه بودند.
بسیارجالب و خنده دار بود
سلام
جالب و اموزنده بود
سپاس فراوان