اختصاصی همای گیلان: با قاطعیّت می توان گفت که کاشت، داشت و برداشت برنج؛ سخت ترین کار در کشاورزی ایران است .
نیروی کار ؛ساعاتی طولانی در آب کار می کنند .
شخم، پرورش ِ خزانه برنج ، کرت بندی مزارع ،نشاء، وجین، آبیاری، درو و….. کارهای دقیق و حسّاس را طلب می کند .
امتیازات برنجکاری در شمال
الف)بارش مورد نیاز ِ سالانه برنج برای رشد و خوشه آوری؛ به آب کافی و پیوسته نیازمند است .
ب)استفاده از بذرهای اصلاح نشده
امروزه ثابت شده است که تاثیر تکنولوژی بر افزایش تولید ِ کشاورزی ؛ بسیار مثبت و اما برروی کیفیًت تولید؛ بسیار منفی است.
بذر های اصلاحشده ی آمریکایی، هندی و تایلندی ؛ سبب افزایش تولید و اما باعث کاهش کیفیت برنج می شوند .
ویژگی های منفی کشاورزی شمال
۱)تراکم نسبی جمعیت
مساحت گیلان ۱۴هزار کیلومترمربع و جمعیّت آن دو میلیون و ششصد هزار نفر [ سرشماری ۱۳۹۵] یعنی در هرکیلومترمربع حدوداً ۲۰۰ نفر زیست می کند.
در صورتی که تراکم نسبی جمعیت در ایران ۴۸ نفر در هر کیلومتربع است.
۲) قانون ِ ارث
قانون ِارث سبب شده که هر ۲۰ تا ۳۰ سال،زمین های زیر کشت خانوارها به یک سوم یا یک چهارم ؛ کاهش یابد .
از اینرو؛تحقیقا؛میانگین زمین برنجکاری خانوارهای روستایی به نیم هکتار هم نمی رسد.
۳) تغییر کاربری
رشد توّرم ۴۵ ساله سبب ِ ایجاد فاصله ی طبقاتی،فقر شدید روستایی ،ساختن ویلاهای تفریحی در روستاهای شمال و کشت ِ کیوی به جای برنج؛ شده است .
از اینرو؛ زمین های برنجکاری کنار راه ها، به ویلا سازی یا تولید میوه های صادراتی اختصاص یافته است.
امروزه ۱۵ تا ۲۰ درصد برنجکاری های شمال، به دلیل ِکمبود نیروی کار یا تغییر کاربری؛از قید ِ برنجکاری رهانیده شده و چشم دوخته اند به فروش تجاری برای ساختن ویلا برای نوکیسه های شهری .
از اینرو؛ فرار از روستا به قرار در آن؛ترجیح داده می شود .
از آنجایی که نیروی کار [مرد و زن ] در گستره ی برنجکاری های شمال؛ سنً ِ شان معادل ۴۵ تا ۶۵ سال است بنابراین بازدهی نیروی کار کاهش یافته است.
اگر نیروی کار در روزهایی که کار می کند برای خود؛ روزانه ۳۰ هزار تومان؛ حقوق در نظر بگیرد؛ قطعاً ؛ هزینه کل [کاشت و داشت و برداشت] از درآمد کل ِآن،بیشتر خواهد شد.
در مناصفه کاری [مناسبه کاری ] وضع از این هم بدتر است .
( مناصفه کاری ؛ حالتی است که مالک ؛ زمین ِ برنجکاری خود را ؛ در اختیار کشاورز یا نیروی کار قرار می دهد تا فرآیند کاشت ، داشت و برداشت را انجام دهد و در پایان؛ برنج بدست آمده را مساوی تقسیم می کنند !
در مناسبه کاری؛ نسبت برداشت از محصول براساس توافق طرفین ( مالک و زارع ) می باشد.
روشن است که در<< مناصفه>> و <<مناسبه کاری>> ؛ سهم زارع ؛همان دستمزد نیروی کار است و اصلا سودی بدست نخواهد آورد.
در فرآیند کاشت و داشت و برداشت دو نکته ی ظریف؛ روی می دهد :
۱) تعیین دستمزد نیروی کار در بازار روستا
چنانکه گفته شد؛ بعلّت کوچندگی شدید از روستاها،نیروی کار روستایی به میانسالی رسیده است .
بنابراین در روزهای کشت و کار؛طبق قانون عرضه و تقاضا، همه ی روستاها؛ دُچار کمیابی نیروی کار می شوند و دستمزد نیروی کار[مرد و زن ] افزایش می یابد .
چرا ؟
چون عرضه ی نیروی کار؛پاسخگوی تقاضای نیروی کار نخواهد بود و عدم تعادل در این بازار رُخ می دهد .
۲) تعیین قیمت برنج توسط واردات ؛
شگفت آور،تاسُفبار و ضد انسانی است که قیمت برنج در استان های شمالی ایران را؛واردات برنج پاکستانی،هندی، تایلندی و…. تعیین می کند !
چگونه؟!
طبق آمارهای موجود ؛ متوسّط ِسرانه ی مصرف برنج در ایران،روزی ۱۰۰ گرم و سالانه ۳۶ کیلوگرم می باشد.
اما عُمده خر های وارداتی؛ میانگین ِ مصرف ِ سرانه را ۴۵ کیلوگرم در سال در نظر گرفته و شروع به واردات برنج می نمایند !
تا واردات برنج های مسموم و آرسنیک دار خارجی را توجیه عقلانی ! و اقتصادی !و سوداگرانه نمایند !!!
بارها گفته ام که فرمان اقتصاد ایران؛ در دستان بازاری های بی وطن هست که جز به سود ِ سرشار خود به چیزی دیگر نمی اندیشند !