اختصاصی همای گیلان: بعد از فروکش کردن تب و تاب انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و ورود آقای دونالد ترامپ به کاخ سفید, بعنوان رئیس جمهور اینک باید به دو نکته اساسی توجه کرد .
الف-اگر اورا نماینده پوپولیسم و ناسیونالیسم افراطی جامعه آمریکا بدانیم, که اتفاقا اکثریت رای خویش را هم از این دوطبقه کسب کرده است. پس باید انتظار داشته باشیم که بخشی از شعارهایش را تحقق بخشد.او و اطاق فکرش ,افول و سقوط اتوریته و هژمون قدرت آمریکا را در شکست جنگ اقتصادی با رقبا و رفقایش مانند چین و ژاپن و اروپا و کره می داند و بیشتر موضع گیری هایش در رابطه با این کشور ها بود و نه روسیه تا بن دندان مسلح.او مخالف اقتصاد نئولیبرالیسم و بازار آزاد و انتقال سرمایه, به کشور های دیگر است و مهمترین بحران اقتصادی کشورش را سیاست در وازه های باز اقتصادی و انتقال سرمایه و تکنولوژی می داند و حداقل تا یکسال, بیشتر دعواهایش با این کشوردر زمینه جنگ اقتصادی و تجاری می باشد که در قالب لغو پیمان نامه های تجاری با چین و شرق آسیا و یا ممانعت از خروج تکنولوژی و یا ورود کالای غیر آمریکایی صورت می گیرد.او خواهان حذف هزینه های نظامی آمریکا در پیمانهای خارج از آمریکا می باشد مانند حذف هزینه های نظامی پیمان ناتو از طرف آمریکا شده است .رفتار و شعار های آتشین که مورد وثوق ناسیونالیسم افراطی سرخورده از عوارض اقتصاد جهانی می باشد هنوز اهم سیاست های او را تشکیل می دهد.حلقه های اولیه دشمنان خویش را بر اساس مناسبات اقتصادی تعیین کرده است که خوشبختانه ما در این حلقه نیستیم و یا در حلقه ضعیف آن قرار داریم.
ب-اگر اورا نماینده گروه باز ها و دست راستی های افراطی(کانسرواتیو ها) بدانیم آنگاه برای برون رفت از بحران اقتصادی موجود ,سیاست هایش در مسیر رونق منافع کارخانه های صنایع نظامی این طیف خواهد بود که بیشتر تولید ات نظامی دارند مانند لاکهید و مک دانل داگلاس و…و یا استفاده از منابع معدنی و طبیعی در خود خاک آمریکا مانند استیصال نفت و گاز از آلاسکا که در زمان آقای اوباما بعلت تخریب محیط زیست ممنوع بود.متاسفانه گروه باز ها در طول حیات سیاسی خود در آمریکا برای برون رفت از بحرانهای اقتصادی از حربه ایجاد جنگ درجهان استفاده کردند تا باعث رونق کارخانه هایشان باشندو جذب کارکر و جلوگیری از بیکاری و رکود اقتصادی فقط بهانه و توجیه است.متاسفانه بهانه این جنگ همان خواسته های ناسیونالیسم افراطی می تواند باشد که با تکیه بر تحقیر خویش در مناسبات جهانی دهه اخیر روی داده است .آتش زدن پرچم و تحقیر سربازانش در همین زمیینه جای دارند.
اما آنچه که ما می توانیم برای برون رفت از منازعات احتمالی آینده در ایمن و امان باشیم کم کردن تنش با کشور های بزرگ خاور میانه و یا حتی داشتن روابط استراتژیکی و امنیتی با آنها مانند عربستان و یا وجه المصالحه قرار نگرفتن درجنگ اقتصادی بین آمریکا و اروپا و شرق آسیا و یا رقابتهای تسلیحاتی و نظامی آینده با روسیه که بسیار مورد علاقه گروه باز ها و دست راستی ها می باشد.سیاست خاور میانه ای ما باید بدون تنش های سیاسی و احساسی و ایدئولوژی و مبتنی بر عقلانیت راهبردی و مبنای علمی در اصول روابط بین الملل صورت گیرد تا بدانند در صورت بروز هر جنگی, هزینه های آن بسیاربالا می باشد ودر داخل آشتی و وفاق ملی حول منافع ملی و کیان ارضی بسیار حیاتی می باشد.