اختصاصی همای گیلان: دوره ی آقا محمد خان
درجه ی گرما در تهران به ۲۷ تا ۲۸ درجه می رسد و باد شمال، که تابستان؛ از جانب دریای خزر می وزد و هوا را معتدل می کند، در ماه های « ژوئن » و «اوت » قطع می شود .
« مسیو اولیویه » می نویسد :
« علاوه بر نا سازگاری هوا ،بدی آب است که طعم آب مُرداب را دارد. آب تهران؛ تمامی، از جانب کوه و فراوان است بوی بد ِ آب از آن جهت است که مسیر قنات ها را درست پاک نمی کنند. ایرانیان، به استعمال ِ یخ بسیار مایل و راغب هستند.در تمامی شهر ها یخچال دارند . در فصل تابستان یخ به وفور وجود دارد و ارزان می فروشند ایرانیان یخ را مثل قند و نبات می خورند »
ورود آزاد ، خروج ممنوع
« مسیو الیویه »می نویسد: « بسیاری از بزرگان و روسای قبایل، به عنوان گروگان آقا محمد خان قاجار وجود دارند که حق خروج از پایتخت را ندارند ، هر کس به تهران داخل می شد مانعی نبود ،اما اگر می خواست از دروازه بیرون رود باید از حاکم شهر اجازه مخصوص می گرفت و الّا مانع می شدند .»
ورود آقا محمد خان به تهران
“مسیواولیویه” اشاره میکند،« ورود << اقامحمد خان >> مصادف است با بازگشت او از خراسان و مصادره جواهرات نادری[ نادرشاه ]
روز چهاردهم؛ عمارت را آب و جارو زده؛ صفا میدادند که شاه تشریف خواهد آورد. روز پانزدهم شاه نیامد، چون ساعت سعد نبود.دو روز تاخیر شد. تمام ایرانیان از بزرگ و کوچک و عالم و جاهل هیچ کاری را بدون اختیار ساعت سعد، نمیکنند.
روز بیستم ؛شاه وارد شهر شد، تشریفات ورود ایشان را به واسطه شلیک توپ خبر دادند، دو ساعت به ظهر مانده در عمارت دوم خود فرود آمد، جواهرات بسیاری زیب پیکر خود کرده بود، خاصه بازوی ایشان که غرق جواهر بود، این جواهرات بعضی از بازماندگان کریمخان زند گرفته شده و بعضی نیز از نبیره نادرشاه که در همین سفر به چنگ آمده بود.»
“مسیواولیویه” می نویسد: «حقیقت این است که <<آقا محمدخان>> نظمی بنیان نهاده، راهها؛ کمال امنیت و کاروانیان و مسافرین از گزند ِ راهزنان ایمن شدهاند و در تمامی قلمرو مملکت آسودگی به صورت ظاهر وجود دارد. اما آیا این سختگیریها میتواند ادامه داشته باشد؟ از اولین قدمی که به ایران نهادیم، به چشم خود دیدیم که در کرمانشاهان، همدان و در تهران مردم به طور مُکرّر در کوچه و بازار ؛از شدت ِ حرص و ظلم شاه می نالیدند و هر قدر زیادتر مطلع شدیم بر حیرت و تعجب ما افزوده شد که شخصی مانند آقا محمدخان که در دوازده سالگی “مقطوعالنسل ” شده و تا سن چهل سالگی تحت نظر و محبوس بوده است و خانزادهای بدون هیچگونه فضیلت ِ روحانی و قوه ی جسمانی، چگونه ممکن است به سلطنت برسد؟» مردم او را به نظر تحقیر مینگرند و بارها از دشمنان خود شکست خورده و حرص، غرور و وحشیگری او موجب شده است که کسی با او همدل نباشد!
[در خونریزی و چنگیزی آقا محمد خان همین بس که هنگامی که سربازانش <<کرمان>> را بعد از چند ماه گرفتند به قولی ۲۰ هزار نفر را کور و هزاران زن را غارت! کردند چون از لطفعلی خان زند پشتیبانی کرده بودند! علت ِ اساسی این سنگدلی ؛این بود که زنان و دختران – شب ها – بر پشت بام ها در می آمدند و <<خواجگی >> آقا محمدخان را به شعر،فریاد می زدند
<< لطفعلی خان زند >> در جنگ با << خواجه ی تاجدار >> همواره این بیت را فریاد می کرد :
● یا رَب ، سِتُدی مُلک ز دست ِ چو مَنَی ●
● دادی به مُخنَّثی ؛ نه مردی نه زنی ●
در تاریخ آمده که دو چشم ِ< لطفعلی خان> را ؛خود آقا محمد خان از <حدقه> در آورد. <<خواجه >> روزها <چنگ> بر چشم ها می زد و شب ها هم <چنگ > بر موسیقی !]
در همان اول فرمانروایی «خواجه تاجدار»، تهران روبه توسعه وآبادانی گذاشت، در مقایسه با شیراز و کاخهای مجللی که او دوران اسارت و تحتنظر بودنش را در دربار کریمخان گذرانده بود، تهران ؛دهکدهیی بیشتر نبود. برای خان قاجار هم که خلق و خوی ایلیاتی داشت و اهل تشریفات نبود و اوقات زندگیش را پشت اسب و در میدانهای نبرد میگذراند، فرقی نمیکردکه کجا اطراق کند و کجا بخوابد.شاهان بعدی قاجار هم که قصرها و کاخها داشتند بنا به خلق و خوی ایلیاتی خود، خیلی ساده زندگی میکردند.
کوتاه سخن آنکه در زمان بنیانگذار سلسله قاجار، تهران در حدود ۱۵ هزار نفر جمعیت داشت و حدود شهر از شمال به خیابانی که بعدها سپه نامیده شد، از مشرق به خیابان ناصرخسرو، از سوی غرب به خیابان جلیلآباد و از جنوب به خیابان بوذرجمهری محدود می شد.
خواجه تاجدار در اوج قدرت و پیروزی کشته شد.
سحرگاه روز ۱۲ ذیالحجه ۱۲۱۱ قمری، هنگامی که «خواجه تاجدار» در اردوگاه سپاه پیروز خود، واقع در یکی از قلعههای تسخیر شده شهر «شوشا» (گرجستان)، در خواب بود، سه نفز از نوکرانش که شب پیش مورد غَضَب او قرار گرفته بودند و شاه به آنها وعده مرگ داده بود، وارد خوابگاه آقا محمدخان شدند و به ضرب شمشیر او را از پای درآوردند!

Tags ● یا رَب ، سِتُدی مُلک ز دست ِ چو مَنَی ● ● دادی به مُخنَّثی ؛ نه مردی نه زنی ● تهران در گُذَر ِ تاریخ ( ۴ ) /دکتر رحیم پور دکتری اقتصاد مسيواوليويه
Check Also
🌓فرار؛از”روستا”؛ 🔶قرار؛در”شهر”🌘(۱۱)
🌓فرار؛از”روستا”؛ 🔶قرار؛در”شهر”🌘(۱۱) ○مقدمه○ در بخش های پیش؛از منطقه ۲۲ تهران،سخن گفته شد • ●ساخت آسمانخراشهای …