اختصاصی همای گیلان: شاید واژه های عصر جنگ سرد، بیشتر در بلوک نظامی آن دوران و سلاح های ذخیره درانبار های کشور های در گیر دو قطب این منازعه ،پرده و پوششی بود که تاریخ نتوانست به جنگی که از شروع آن زمانی می گذشت ،بدرستی ارزیابی و واکاوی کند .از تئوری های اقتصادی کنز و آدام اسمیت ،طرح مارشال را بیرون کشیدند تا بر ویرانه های جنگی که پیروز میدان ،اندیشه های سیاسی ماکیاولی بود. او معتقد بود برای رسیدن به سود اقتصادی حتی می توان دنیا را به آتش کشید .درست در همین نکته تاریخی بود که تلنگر آن زده شد که برای هر گونه توسعه و تخریب در حوزه اقتصاد ،ابتدا می بایست زمینه های نظریه های سیاسی چیدمان شوند و چقدر زیبا این تنازع فلسفی بین تقدم و تاخر توسعه سیاسی و اقتصادی ،جایگاه خویش را در پسا جنگ دوم جهانی مشخص و عیان کرد .
پیمان نامه های بسیار زیادی برای صلح و سازش و جلوگیری از آتش جنگی دیگر نوشته و به امضا رسید و حتی برای محدود کردن سلاح ها و امحا و انهدام آنها ،سالها و بار ها بر سر میز مذاکره و پشت در های بسته ،نشستند و عهد نامه و پیمانها بستند اما همزمانی این سناریو با کار خانه های اسلحه سازی بود که شبانه روز مشغول تولید سلاح های مدرن تر و مخرب تری بودند .صاحبان اقتصاد نئو لیبرالیستی در قالب فرهنگ بورژوازی کمپرادور (وابسته)می دانستند که بدون گماشتگی حاکمان مستبد و تخریب زیر بناهای فرهنگی و مدنی و ملی قادر نیستند به اهدافشان برسند .سر نگونی دکتر مصدق و جمال عبد الناصر و سر کوب جنبش های آزادی خواهی از شاخ آفریقا تا آمریکای لاتین و شبه قاره هند و حتی شرق آسیا در همین راستا بود.
تئوری پردازان اندیشه های ماورابحار که قویترین اساتید دانشگاههای معتبر جهانی نظیر هار وارد و ام _آی_تی و کمبریج و …بودند و بیشتر مشاور سیاسی کار تل ها و تراست ها و کمپانیهای جهانی و گروههای تصمیم ساز دولت ها و حکومت ها هستند بخوبی می دانستند که قویترین مانع برای اهدافشان ،جنبش های مدنی و ملی هستند که دغدغه توسعه سیاسی داشته و آن را مقدم بر هر توسعه بدانند .(اندیشه های هانا آرنت و ماکس وبر و ژان ژاک روسو و…).
با آوردن زود هنگام تکنولوژی افسانه ای ارتباطات و شعار توسعه اقتصادی در دهکده جهانی ،مبارزات مدنی ملت ها را تحت شعاع خویش قرار دادند و فاصله تکنولوژیکی خود را با کشور های نیاز مند و فقیر را آنچنان زیاد کردند که اگر درنگ کنی و همگام نشوی ،حتی از قافله تمدن بشری هم عقب خواهی افتاد .کره شمالی و کوبا و بخشی از قاره آفریقا مثال خوبی در این زمینه می باشد .مقاومت سر سختانه در برابر خواست ملت ها که تحولات سیاسی در راس همه خواسته های آنان می باشد ،راهی بجز وابستگی و یا اضمحلال و فروپاشی نیست .
به رسمیت شناختن حقوق سیاسی و بنیادی ملت ها و داشتن دولتی مدرن و دموکراتیک که ملزم به شناختن حقوق ملی و میهنی و اساسی و انسانی ملتها باشد تنها راه برون رفت از وضعیت فعلی می باشد .
جلال میرزااقایی