چاپ مطلب چاپ مطلب

جعل تاریخ و جهالت های تاریخی ما/جلال میرزا آقایی

اختصاصی همای گیلان:سیل و سیلی که طبیعت بر گونه ی خِرد تاریخی ما نواخت ،نه اولین بار بود و نه آخری ،تا زمانیکه از پوست و پوسته ی جهالت تاریخی خویش بیرون نزنیم .

وقتی طبیعت هزار ساله و کوه و دشت و رودخانه ی وسط شهر ،برای ساخت و ساز و میدان تاخت و تاز قرار میگیرد ،آنگاه واژه های مدیریت بحران ،مدیریت حوادث ،مدیریت استراتژیک و مدیریت جهادی و از این آفتابه لگن های هفت دست ،هر مرغ پخته ای را به خنده وا میدارد و کیست که نداند این لشکر های با نام، و بی نشان در روز حادثه ،فقط و فقط در حوالی و نزدیکی پروژه های نان و آب دار دولتی سبز میشوند تا دچار بحران نشوند !.
ای کاش درماندگی و بیچارگی فقط در همین حد و در همین حوزه بود ولی این قصه ی پر غصه، همزاد و همراه تاریخی ما و تا ورودی دروازه های عصر مدرنیسم آمده و قصد ورود دارد .
در این دیار نفرین شده و در همه حاکمیت های سیاسی آن ،قومی و قبیله ای و افرادی فراتر از قانون و تجاوز به منافع ملی و عمومی و علت العلل همه بدبختیها و عقب ماندگیهای تاریخی ما بودند و هستند و جالب است که بدانیم که این این افراد در یک بستر بیمار گونه تاریخی و فرهنگی ما شکل و شمایل یافته اند.بیماری مسری استبداد پرور دربطن و متن جامعه ما ،فقیه و سفیه و عامی و عادی و بیدار و بیمار و بیکار و بیعار نمی شناسد و ناقل این بیماری هم خود ِ خود ِ ما هستیم و بس .وا اسفا .
سقوط و تباهی و اضمحلال ملی و ملت ها ریشه در کنش ها و واکنش های بی هنگام و دیر هنگام آن دارد و فقط صِرف داشتن تاریخ پر حجم و دراز و مملو از حوادث و حتی دایره المعارف مشاهیر ِ مشعشع آن ،اگر نتوانست و نتواند رنسانسی بپا کند ،باختیم و سوختیم حتی اگر در غرقاب و سیلاب باشیم .
از فقیهان عصر صفویه تا سفیهان عصر مشروطه و نیم قرنی این و آنطرف تر ،بازار ادب و هنر و فلسفه و نگارش و نقار خانه و حتی نقاره چی و …بسیار و بسیار داغ بود ولی ای کاش در همین چهار راه و بزنگاه تاریخ ،یک “مارتین لوتر ” و قبل از مشروطه سیاسی ،یک اصلاح گر دینی وفرهنگی داشتیم .
باور ها و اعتقادات حوزه حوزه دینی و فرهنگی و تاریخی بدلیل استیلا و تطاوولِ بیمار گونه قشریون و شوق و عطش بیعار گونه تندرو های ضد مشروطه و عدم درک شرایط تاریخی برای تحولی نوین ،همه پتاسیل ها و استعدادها و موقعیت ها را بر باد داد .
چکاچک شمشیر ها و زرق و برقِ سریر پادشاهی ،جایی برای تدبیر و خرد و اندیشه باقی نگذاشت و آنچه که ما را حسرت به دل کرد جای خالی مردان ِ مرد بود برای بر پایی رنسانی دیگر و گرنه هزاران امیر کبیر و مصدق به تیر جعل و جهل به مسلخ می روند که این قصه هنوز هم سر دراز دارد .
باور ها ،تابو ها ،مسدّع ها ،انحراف ها ،رژیم ها،دژخیم ها ،سلسله ها ،قهر مانی ها ،رشادت ها ،شهادت ها ،مورخین ،منادیان ،پیامبران و همه پایوران یک تاریخ اگر روح و بن مایه ی یک رنسانس نشوند و نباشند ،آنگاه به آبرنگ زمان نقشی بر دیوار تاریخ می باشند و بس .
جوشش و زایش تمدن و پویایی در حیات ملت ها و به زیر کشیدن چرخ نیلوفری و تسخیر قلوب طبیعت ِ بی جان ،فقط با بخشیدن جان و حیات به همدم تاریخی ما میسر میشود .

جلال میرزااقایی

با کانال همای خبر همراه باشید.http://@homaygilanir

About مدیر خبر1

Check Also

ایران در میان سه زیست‌ دیجیتال محمد پور خوش سعادت

ایران در میان سه زیست‌ دیجیتال محمد پور خوش سعادت در عصر پلتفرم، جامعه ایران …