اختصاصی همای گیلان: چرا روشنفکران اعتراضات سندیکایی را برنمی تابند؟
✍مردم نه مقدس هستند و نه معیار حق و باطل.اینکه عده کثیری از مردم از یک فرد ، حزب یا ایده ای حمایت کنند نه تنها دلیل حق بودن آنها نیست بلکه می تواند پیش آگهی دیکتاتوری اکثریت هم باشد.از همین روست که در کشور ما وقتی فردی به اتکای آرای توده های مردم به مقامی مانند رئیس جمهوری نائل می شود خود را نماینده همه مردم جامعه نمی پندارد بلکه خود را فقط در برابر رای دهندگان و پایگاههای اجتماعی خویش مسئول می بیند ونه گروههای رقیب و اقلیت هایی که پیروز انتخابات نشده اند.و یا گروهی که بواسطه آرای عمومی در جامعه و یا حتی صنف وگروه مدیریتی را بدست گرفته اند همان ها سعی در غلبه دادن تفکر یا مرامنامه خویش بر سایر گروهها دارند.
در صورتیکه بزرگترین تغییرات و اتفاقات همواره از سوی افراد یا گروههایی رقم می خورد که ما به اشتباه آنها را اقلیت می نامیم.و جالب تر اینکه تمامی گروهها یا افراد پیروز روزگاری نقش همان اقلیت ها را بازی کرده و به اتکای همین نقش بوده که توانسته اند بر هژمونی حاکم پیروز شوند.
ولی پوپولیست ها ( عوامفریب ها) همواره سعی می کنند مردم را مقدس جلوه دهند.و اکثریت مردم را طوری جلوه دهند که انگار باتوده ای قلیل و مظلوم طرف حساب هستیم و خطرناکی این ایده از همین جا هویداست.وقتی مردم بیش از حد مقدس شوند خودبخود نظام حاکم غیرشفاف تر و خودکامه تر می شود و البته دیوار بی اعتمادی بزرگی بین مردم و حکومت ها برقرار خواهد شد.
آنچه که روشنفکران ما باید بدانند آنست که برای هر تغییری نیاز به قدرت است و هر کنشگری برای اینکه موثر باشد باید بتواند داخل تعاملات باقی بماند.یعنی هر نقد کننده بمثابه “پتک نرم” باشد.زیرا اگر یک کشتی گیر از تشک مسابقه خارج شود هرگز امتیازی به او تعلق نمی گیردو کشتی گرفتن در بیرون تشک کاری ابلهانه وعبس است و هر کنشگری باید بداند تا جایی که امکان دارد نباید از میدان رقابت خارج شود و گرنه کنش او بی اثر خواهد بود.( یادداشت “پتک نرم باشید تا از میدان خارج نشوید” این حقیر را که منتشر شده می توانید در اینترنت جستجو و مطالعه کنید.)
این تحریف که مردم مقدس هستند از زمان غلبه حزب توده در ایران همه گیر شد.و تمام ارکان ملک وملت را فاسد نمود.وشما هیچ روشنفکر یا کنشگر سیاسی یا اجتماعی را نمی بینید که از این ویروس خطرناک مصون بوده باشد بطوریکه رژیم سابق نیز حتی تحت تاثیر القائات پوپولیست ها قرار داشت.در صورتیکه تا پیش از ظهور چپ های مارکسیست، ما در انقلاب مشروطه نوعی منطق و واقع بینی در مواجه با مردم داریم و حتی نقدهای جدی بر خلقیات ایرانی انجام شده و اولین مجالس عصر مشروطه از نخبگان اجتماعی ( حالا بهر صورتی که بوده ) تشکیل شده اند.
خب ! هر کسی که می خواسته مقابل این عوام فریبی آشکار بایستد هم بشدت منزوی شده نمونه اش جلال آل احمد که از مروجان نظریه بازگشت بخود بوده و نقدهای جدی بر روشنفکران دارد و یا صادق چوبک شاگرد صادق هدایت که بهترین داستان های فارسی را نگاشته و البته در داستانهای خود چهره واقعی طبقات فرودست اجتماع را نشان داده و ابدا مغلوب تبلیغات مارکسیست ها نشده که آنها را مقدس دانسته و آینده تاریخ را متعلق به پرولتاریا می دانسته اند.و اتفاقا همین روشنفکرانی مانند احمد شاملو وقتی در خیابان از کنار آل احمد عبور می کرده اند جواب سلام او را نمی دادند و یا ابدا صادق چوبک بین مردم عوام و روشنفکران ما محبوب نموده آنطور کهمثلا استادش هدایت بوده است.
اینکه مردم مقدس باشند یک عیب اساسی دارد و توده ای شدن آنهاست.یعنی آنها را مبدل می کند به یک ماده خام بی شکل که هر هژمونی قدرتمندانه ای می تواند آنرا تغییر دهد.در اینتوده خام ابدا دیگر اختلاف ها وتفاوت ها دیده نمی شود ودرست بهمین دلیل خلاقیت ها و آفرینش های فردی که یکی از نشانه های امر سیاسی یا د پولیتیکال است از بین می رود.و جامعه همواره بسوی انتخاب های بد و بدتر کشیده می شود.زیرا در نبود امر سیاسی جامعه مدنی تبدیل به جامعه زدنی شده و تنها راه تغییر همان صندوق های رای می گردند که انتخاب های محدود و پیش بینی شده را میسر می سازند.
از همین روست که قدرتمندان و سیاستمداران ما بهمراه روشنفکران پوپولیست ما که من آنها را قبلا “خطابه کنندگان روی صندلی ” نامیده ام مردم را مقدس یعنی توده ای می خواهند.و درست همین روشنفکران و سیاستمداران هستند که هر گونه اعتراض از سوی گروههای اجتماعی متفاوت را بر نمی تابند. مثلا هرگز روشنفکران اصلاح طلب ما که همواره گروههای رقیب را به عدم تحمل نظرات مخالفین و پوپولیست بودن متهم می کنند با اعتراض پرستاران ، کارگران، کامیون داران و سایر اصناف سر سازگاری نداشته واز آنها حمایت نکرده اند.دم خروس این مجموعه زمانی از میان قفا بدر آمد که ایشان اعتراضات خیابانی دی ماه سال ۹۶ را از سوی اراذل واوباش دانسته و آنرا تقبیح کردند.ولی همینمجموعه اعتراضات سال ۸۸ را مشروع و حق توده های پرسش گر دانستند .در حقیقت پوپولیست ها ترمز مطالبات وبزرگترین عامل خودکامه گی قدرت هستند.
یادداشت من ابدا صنفی نیست.ولی از این نگران هستم که چرا انعکاس نامه ۱۷ هزار امضایی پرستاران به وزرات بهداشت در مطالبه حقوق قانونی شان در رسانه هایی مانند رادیو فردا، شبکه من و تو، رادیو زمانه، بالاترین، کیهان لندن، صدای مردم اینقدر مهم وبزرگ جلوه می کند و دوستان فرهیخته ای را بر می آشوبد که درست بهمین دلیل مبدعان ونویسندگان این نامه را مورد نقد جدی قرار دهند و درست با تقبیح حرکت آنها و سیاسی جلوه دادن آن با روشی سیاسی این مطالبه صنفی را به عقب برانند. من با این نظر موافق هستم که در برهه کنونی جامعه ما با بحران مرجعیت ها مواجه است ، واین موجب نوعی آنارشیسم ویا میدان داری پوپولیستی گشته که فی المثل هنرمندان و ورزشکاران بیایند و نقش مصلح اجتماعی را بازی کنند و اینخود یک خطر بزرگ است ونیز موافق این نظر هستم که سندیکاها باید خط قرمز خود را با سیاسی گری به معنای پولیتیکال هر چه شفاف تر مشخص کنند ولی در عین حال هر گونه کنش صنفی و یا اعتراض مدنی را سیاسی نمی دانم هر چند در رسانه های بیگانه انعکاس پیدا کند.
و البته حضور سندیکاها را در تقویت جامعه مدنی و بمثابه امر سیاسی ( که مخالف سیاست زدگی است) لازم وموجه هم می دانم.زیرا فارغ از درستی یا مغلوط بودن این اعتراضات نفس حضور سندیکاها در عرصه اجتماعی خودش موجب دیده شدن هر چه بیشتر تفاوت ها شده و به تقویت نهادهای جامعه مدنی می انجامد.هر چند شرط این حضور را هم باید استقلال آنها از حاکمیت دانست.و البته مشکل سازمان صنفی پرستاران و بسیاری از نهادهای صنفی که در زمان دولت اصلاحات شکل گرفته اند آنست که همین نهادها خودشان بعنوان ترمز مطالبات عمل کرده و در اصل در انتقال هژمونی قدرت حاکم به اعضای خود سهیم هستند. همانطور که دانشگاه ما همین کار را می کند.
در حقیقت این فقط دولت و یا قوه قضائیه یا شورای نگهبان و یا نیروهای نظامی نیستند که در بسط قدرت حاکمه بهر دلیلی سهیم هستند ، بلکه نقش دانشگاهها و سندیکاها و دیگر سازمان های مردم نهاد بسیار مهم تر بوده و این چیزی است که ابدا دیده نمی شود.
در این مدت اخیر بارها این پرسش را شنیده و شنیده اید که:” چه خواهد شد؟ ” این پرسشی است که هر ایرانی با اولین لقمه صبحانه که فرومی برد از دهانخود خارج می کند.و البته که بسیاری فکر می کنند با هر اعتراضی که در جامعه در حال روی دادن است بزودی شعله های یک انقلاب دیگر روشن شده و حتی در یک پیشگویی آخر آخرالزمانی آینده بقای این سیستم را هم مشخص می کنند.من بارها از ناراحتی مردم، از ناامیدی مردم و از فشار بر روی مردم شنیده ام و استدلال همه گویندگان این مطالب آنست که با اینهمه ناراحتی و خشم مردم بزودی انقلاب خواهند کرد!
آری! این را سوپری سر کوچه ما می گوید و همین را هم آن استاد دانشگاهی تکرار می کند که از جیب دولت پروژه های میلیونی و گاه میلیاردی به جیب می زند.در حقیقت ما همه پوپولیست هستیم ، و همه بجای هم حرف می زنیم و البته همه یکدیگر را خاموش می خواهیم و البته همه در بدست آوردن فرصت برابر برای رانت در حال تکاپو و مسابقه هستیم و در این میان بهترین و راحت ترین ابزاری که در دست داریم ” مردم ” است که آنرا مقدس کنیم و به آنها همه گونه امتیاز و قدرت بدهیم و همه حق ها را هم به آنها بدهیم تا بعد گوهر مراد خویش را صید کنیم.در حقیقت در جامعه ما گروههایی که واقعا تحت فشار اقتصادی و سیاسی هستند هیچ تریبونی ندارند و هیچ کسی به آنها حق نمی دهد.آنها ابدا جز مردم محسوب نمی شوند این را هم من می دانم و هم شما.و تمام کسانی که اعتراض می کنند تنها برای سهم بیشتر است و درست تر برای رانت بیشتر.
#علی_دادخواه
انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.