چاپ مطلب چاپ مطلب

دو فوریت اهتمام به تولید زبان‌ خشونت گریز و‌ تکثرگرا /علی دادخواه

اختصاصی همای گیلان: آگاهی طبقاتی برای برانگیختن توده ها در اکثر اوقات میسر نمی شود.تغییر مزاج مردم مستلزم پایمردی و صرف زمان بسیاری است.ولی همیشه ایدئولوژی های سیاسی و فلسفی و از سوی دیگر الهی و دینی سعی می کنند از هژمونی قدرت میانبری ساخته تا به این تغییرات سرعت بخشند.اما نتیجه کار همه اینها یک چیز بیشتر نیست ایجاد ناتوانی در بین توده ها و آماده کردن آنها برای پذیرش هر گونه قرائت مذهبی و یا سیاسی – فلسفی غالب.این ناتوانی از طریق القا حس غم و افسردگی در بین عامه مردم ایجاد می شود.وقتی انسان ها غمگین باشند هیچ تلاشی برای تغییر وضعیت موجود نکرده و حس شادابی و اعتماد از جامعه رخت می بندد.و عشق و محبت جای خود را به تردید و دشمنی می دهد.در چنین جوامعی توده های مردم مانند ماده خامی در دست قدرتمندان خواهند بود که به هر شکلی می توان آنها را درآورد.

و‌موجب تاسف است که بعضی ایدئولوژی ها دقیقا با تزریق مداوم غم به مردم آنها را از هر نوع حس قدرتمند برای تغییر تهی نگه می دارند تا از اخلاق سروری دست شسته و‌به غلامی روی آورند.از همین روست که اینگونه ایدئولوژی ها مردم را دو حالت بیشتر نمی پسندند : غمگینی و غلامی .حالت اول را با مناسبت های مختلف و تزریق روحیه مظلوم بودن و انتقام جویی ایجاد می کنند و حالت دوم را با مطالبه تقلید .آنها هرگز به اختیار و‌عقل انسانی خارج از محدوده شرعیات و قدرت حاکمه اهمیتی نداده و ایندو را به رسمیت نمی شناسند‌.همانطور که به  حقوق انسانی توجهی ندارند.

از همین روست که‌ من هرگونه غم سالاری را بهرعنوانی که باشد پذیرا نبوده ام.جای تعجب و البته نگرانی بسیار است که انسانی را تربیت کنیم که هیچ آگاهی نسبت به موقعیت تاریخی و طبقاتی خود نداشته و فاقد حس عزت نفس و احترام بخود است و‌بعد او را مجبور کنیم که اختیار خود را با تقدیری که زمانی برنامه ریزی خواهد شد تعویض کند.انسانی که‌فاقد اختیار است و از هر گونه حس عاطفی و عشق نسبت بخود تهی گشته چگونه می تواند محل توجه پروردگاری باشد که سرتاسر عشق و‌بخشندگی است.خداوند انسان را برده نیافریده و‌از او سروری طلب می کند و بخشندگی و‌مهربانی خود جز خصوصیات سروران است و‌نه بردگان.ایمان‌دینی با دین ولادتی ایجاد نمی شود.انسان ها باید در انتخاب عقیده خود آزاد باشند و این‌تنها راه وصول به ایمان دینی اصیل است و‌این چیزی است که تئولوژی های دینی آنرا برنمی تابند.همانطور که همه عارفان در تمامی ادیان جهان می گویند مرزهای ایمان برای عموم انسان ها دست نیافتنی است و برای رسیدن به این وادی گسترده باید که مجاهدت بسیار کرد.و بخشش ، محبت و عشق به انسان ها آنهم بدون چشمداشت  از ابتدایی ترین و مهمترین آزمون ها برای رسیدن به وادی ایمان است.ولی عموم ادیان و مذاهب همواره شیپور را از دهانه گشاد آن نواخته و ابتدا ایمان بدون شرط را از انسان ها مطالبه می کنند.و این یعنی انسان ها بدون آنکه آمادگی لازم برای درک آن حقیقت ابدی را پیدا کنند بسوی تقلیدی کورکورانه و‌متعصبانه کشانده می شوند.

اینکه انسان ها چگونه اختیار و آزادی خود را با بردگی و تقلید، تعقل خود را با ایمانی متعصبانه و شادی و سعادت خود را با افسردگی و غمی بی پایان طاق می زنند همیشه مورد توجه و تعجب من بوده است.ولی واقعیت این است ما انسان ها از داشتن اختیار برای ساختن راهی که خود از آن عبور کنیم وحشت داریم و ترجیح می دهیم بجای مناظر بکر و جاده های صعب العبور در مسیرهایی گام بر داریم که توسط دیگران پاخور شده و مبدا و‌مقصدی مشخص داشته باشد.این واقعیت تلخ زمانی بروز پیدا می کند که ما بزودی خواهیم دانست که آزادی و مسئولیت تنهایی خویش را پذیرفتن مانند این می ماند که در صحرایی بی نهایت گام برداشته و‌تنها راهنمایی که می شود جست همان گام های خودمان است.در حقیقت انسان حداکثر آزادی را داراست واین یعنی مواجه شدن با مرگ که هر لحظه با تحمیل اضطرابی طاقت فرسا خود را به ما نشان می دهد واین چیزی است که انسان ها از آن واهمه دارند.

از این مقدمه کوتاه که بگذرم نمی دانم عدم مدارا و تعصبات زبانی و قومی و مذهبی ما تا کجا و کی ادامه پیدا خواهد کرد.متاسفانه شهر نشینی و ورود مدرنیته هم به ما کمکی در این زمینه نکرده است و‌ما همین عناصر را بصورت  تفرقه افکن و خشونت انگیز وارد فضاهای مدرن زندگی خود کرده ایم.در رشت فیلمی که دارای محتوای مناسب بود را به بهانه توهین به گیلانی ها از اکران باز می دارند در همین شهر کمی بعدتر فیلم خوک را بدون اعلام قبلی و دلیل مشخصی از پرده پایین می کشند.خب ! اولی را تعصبات قومی و‌دومی را احتمالا تعصبات عقیدتی موجب شده  که هر دو تفاوتی در روش و اجرا ندارند.همه ضد فرهنگ و همه مانع رشد دیدگاههای متکثرند.در تبریز که حالا بهر دلیلی معروف شده به این تعصبات قومی و زبانی مشکل حادتر از همه جاست.

بتازگی یک فایل صوتی هفت دقیقه ای از دکتر شفیعی کدکنی منتشر شده که مربوط است به کلاس درس ایشان در دانشکده ادبیات به تاریخ اول خرداد ۱۳۹۷ و ایشان به اهمیت زبان فارسی می پردازد و اینکه چگونه استعمارگران بریتانیایی در شبه قاره هند زبان فارسی را حذف و زبان اردو را جایگزین آن کردند زیرا در زبان فارسی سعدی، فردوسی ،حافظ و‌مولانا بود که می توانستند با امثال شکسپیر هم آوردی کنند( به تعبیر ایشان کشتی بگیرند) ولی در زبان اردو که اینها نبود و مشخص است که پس از غلبه دادن زبان اردو:” بعد از مدتی این بچه هندی می گه گور بابای این زبان اردو.من که می توانم شکسپیر بخونم ، چرا این شعرهای ضعیف و این ادبیات چی چی ….اصلا زبانم‌رو انگلیسی می کنم ، چنانکه کردند.”( دقیقه ۱:۱۳ تا ۲:۷) همین را بعضی آورده اند پیراهن عثمان کرده اند، چرا چون استاد یک جایی به سبک صادق هدایت رک و راست می گوید که بعد نوه های شما می آیند و‌می گویند :” من شاشیدم به زبان محلی ” که البته بیان حال واقع است. ‌دوازده روز بعد از انتشار فایل صوتی صحبت های استاد کدکنی در کلاس درسش برنامه پرگار در شبکه بی بی سی فارسی یک بحثی روی آنتن می آورد با موضوع :” زبان فارسی چطور در ایران غلبه یافت؟” و از ضیاء صدرالاشرافی پژوهشگر تاریخ زبان های ایرانی  و محمد امینی پژوهشگر تاریخ ایران هم دعوت می کند و این پرسش را مطرح می کند که :” در ایران باستان و سده های میانه همزمان چند زبان در ساحت های متفاوت استفاده می شده، اما به فاصله ی کوتاهی این فارسی بود که جای زبان های دیگر را گرفت و غلبه یافت. چرا؟” من در اینجا نمی خواهم وارد نقد این برنامه شوم ولی جالب است که در این برنامه واژه ” غلبه ” استفاده می شود و آقای صدر اشرافی هم مدعی می شود این زور شمشیر حاکمان بوده که به ” غلبه” زبان فارسی یاری رسانده است .ولی من نگرانی دیگری دارم و آن خط تمیز بین پلورالیسم زبانی است با زبان خواهی متعصبانه‌که مقاله مبسوطی است ولی از آنجائیکه موضوع این یادداشت تولید یک زبان تازه ارتباطی است، اول باید این دغدغه مهم را پیش کشید که چرا اقوام ایرانی برای دیده شدن به تعصبات زبانی و قومی روی می آورند؟در صورتی که ضد فرهنگی این چنین تنها انزوای بیشتری برای این اقوام  ایجاد می کند.نمونه فیلم پایتخت و مردم مازندران بهترین الگو برای همه این اقوام است که چگونه قومی با مدارا اجازه می دهند زبان محلی شان مورد استفاده در یک فیلم طنز قرار بگیرد و بعد از این طریق نوع زندگی و جغرافیای آن سرزمین اتفاقا محبوب تر هم شود.در حالیکه ما به‌مدارا ورزی نیازمندیم و‌برای این مداراگری نیازمند یک زبان تازه ارتباطی ( فارغ از ادبیات گفتاری و‌ نوشتاری ) هستیم که حتی تنوع زبان های محلی را تحمل و بدون مغالطه در دایره نفوذ و تاثیر گذاری و یا سیاسی گری جایگاه خود را پیدا بکنند.و برای تولید این زبان ناگزیر به اصلاح گری هستیم ما باید زبان تازه ای بیاموزیم که “دوست “و “دشمن” در آن باز تعریف شده و از حالت توهمی و پاتولوژیک( بیمارگونه ) خود خارج شوند.یعنی معیار دوستی و دشمنی افراد را بازتعریف کنیم و برای اینکار ابتدا باید از انزوا اندیشی فاصله گرفته و بعد به مدد تفکر فلسفی این واژگان را در یک کانتکس تاریخی بازتعریف کنیم.وقتی می گویم کانتکس تاریخی یعنی اینکه ما حق نداریم با در نظر گرفتن پیش قضاوت های ایدئولوژیک و دینی و یا حتی فکری داده های تاریخی که در آن زندگی می کنیم را نادید بگیریم.وقتی می گویم تفکر فلسفی را باید به مدد بگیریم این نه تنها در عرصه سیاسی و‌جامعه بکار می آید در زندگی خصوصی ما و در روابط اجتماعی ما هم کاربری دارد.وقتی ما آدمها را سفید و‌سیاه نبینیم و بدانیم به اعتبار می شود انسان ها را‌دوست داشت و یا مورد احترام قرار داد دیگر تمامی شابلون های مذهبی و ایدئولوژی و قومی که قبلا بکار می بردیم در نزدیکی یا دوری از افراد از کار می افتد‌.تئولوژی ها به ما می گویند کسانی که هم عقیده شما هستند دوست بدارید و دیگران را دشمن .تئولوژی هابه ما می گویند کسانی که هم عقیده شما نیستند نجس هستند و‌از حقوق برابر با شما برخوردار نیستند.آنها به ما می گویند زن و‌مرد برابر نیستند. ولی آنچه مسلم است پیامبران آمده اند تا انسان تاریخمند وصاحب بینش که فرزند زمان‌خود است را تربیت کنند.انسان ها فقط بدلیل آنکه انسان هستند صاحب احترام ودارای حقوق برابرند.و نباید بهیچ عنوانی از آنها غلامی خواست .حالا این غلامی به شکل این باشد که از آنها تقلیدی خواسته شود که منطق را تعطیل کند و‌یا نه‌به شکلی باشد که به آنها پیش قضاوت بدهد.در غیر اینصورت ما باید شاهد بروز انسان های افسرده ای باشیم که چون امکان بروز آنچه که هستند به آنها داده نشده و‌خودشکوفا نگشته اند هر روز پژمرده تر و‌ناراضی تر و پوچ تر می گردند .

 

انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

با کانال همای خبر همراه باشید

About عطیه نصرتی

Check Also

 #تحلیل_و_تبیین | مروری بر سیاست‌های فرزندآوری کشور؛ از تحدید تا تشویق 📝پرونده:بیست سال دیگر دیر خواهد بود

 #تحلیل_و_تبیین | مروری بر سیاست‌های فرزندآوری کشور؛ از تحدید تا تشویق 📝پرونده:بیست سال دیگر دیر …