اختصاصی همای گیلان:
درست ۵۰ سال پیش پیتر برگر و تامس لاکمن کتابی منتشر کردند به نام « ساخت اجتماعی واقعیت » که در آن کتاب نشان دادند که واقعیت اجتماعی یعنی مفاهیم ،نهادها و شعایر در هر نسلی ساخته و به نسل بعدی بعنوان یک «واقعیت » یا « امربدیعی» یا« عقل سلیم » به ارث می رسد.
این کتاب که در سال ۱۹۶۷ منتشر شد، یکی از مهمترین تحولات جامعهشناسی پدیدارشناسانه در دههٔ ۱۹۶۰ بعد از آثار آلفرد شوتس بود.
یکی از جاذبههای این کتاب ،انست که برگر و لاکمَن از نظریات شوتس فراتر رفتند و تلاش کردند تا با ترکیب واقعیت عینی و معنای ذهنی نشان دهند که :
انسانها محصولات همان جامعهای هستند که خود خلق میکنند.»
«نظریه انتقادی »که انها مطرح کردند بر اساس این پرسش نهادینه است که چه شد که جهان چگونه اینگونه شد ؟ این نظریه در پی ساختن جهان نیست.این نظریه امیدها و فرصت های از دست رفته ودلایل انرا بیان می کند.نظریه انتقادی به واقعیت به شک نگاه می دارد. نظریه انتقادی گفتمان ها و دریافت ها را نقد می کند.
انها همانطور که از سنت روشنگری کانت به اینطرف روال تفکر در غرب بوده ،شک به « واقعیت موجود» را تبلیغ می کردند.این شک و تردید جایگزین یقینی می شد که قرن ها تحت تاثیر معرفت شناسی کلیسا وادیان در جهان قدیم و قبل از مدرنیته تبلیغ می گردید.
این نظریه به ما می اموزد مطالبات مردمدر دوره زمانی انتخابات یک « جوگیری سیاسی» یا یک « مطالبه روشنفکری بسط داده شده» یا « اتوپیایی» نیست ،بلکه می تواند حاصل واقعیت های به ارث رسیده از گذشتگان و یا ترس ها وبیم های نسل حاضر باشد والبته مطالبه « تغییر » در وضعیت موجود شما ببینید وقتی حسن روحانی در کارزار انتخاباتی خود در اردبیل می گوید :« مردم به ۳۸ سال زندان و اعدام در ۲۹ اردیبهشت نه ! خواهند گفت» او یکمطالبه عمومی را بیان می کند.مطالبه ای که او با تیزهوشی رصد کرده است.اوترس مردم را دریافت کرده است .
زیگمونت باومن (۱۹ نوامبر ۱۹۲۵–۹ ژانویه ۲۰۱۷) جامعهشناس لهستانی، بر این عقیده است که« سیاست» در جهان معاصر حاصل کژکاری قوه تخیل و ارمانگرایی است ،همان «پارزی» که ما می گوییم.یا ان بیحسی ناشی از داروی بی حسی که درد را پنهان می کند .
بحث باومن این است که خطر همیشه وجود داشته، اما در دنیای امروز همهچیز تغییر کرده است.
او میگوید ما در وضعیتِ «عدم قطعیتِ مداوم» به سر میبریم و همین «باعث ترس ماست».
باومن بحث زیاد شدنِ سیاستمداران پوپولیست را هم مطرح میکند و در پاسخ به این سوال که چرا دونالد ترامپ چنین هوادارانی برای خود دست و پا کرده است میگوید:
« اصل قضیه این است که دو ارزش بسیار مهم وجود دارند که بدون آنها زندگی بشر ناممکن خواهد بود،یکی امنیت است؛ کمی اطمینان خاطر و احساس در امان بودن و دیگری آزادی است؛ توانایی ابراز وجود و انجام دادنِ آنچه واقعا دوست دارید انجامش دهید و چیزهایی از این دست.هر دوی اینها ضروری هستند. امنیت بدون آزادی بردگی است. آزادی بدون امنیت اغتشاشِ کامل است که در آن سرگشته میشوید، رهاشده میمانید و نمیدانید چه باید بکنید. بنابراین به مقداری از هر دوی اینها نیاز است. ما بسیار بیشتر از اجدادمان آزادی داریم. اما تاوانش را دادیم. مجبور شدیم آن را با امنیت معاوضه کنیم.»
او میگوید اکنون «مردم خود را بیقرار و گم گشته و ناتوان از گام برداشتن با قطعیت و اطمینانخاطر مییابند. به نظر من آنچه امروز دارد اتفاق میافتد نقطه آغاز تغییر است و نمودش، علاوه بر چیزهای دیگر، دونالد ترامپ است….».
باومن معتقد است مردم روز به روز بیشتر سیاستمدارانی را میخواهند که ادعا میکنند:
«قدرت را به من واگذارید؛ من مسوولیت آینده شما را به عهده خواهم گرفت.»
از دید باومن، چنین رهبرانی دارند روی این فکر سرمایهگذاری میکنند که «دموکراسی در حرف خیلی خوب است اما در عمل نه».
او میگوید خاطره حکومتهای تمامیتخواه و رهبران قدرتمند از حافظه نسلهای جوانتر پاک شده است، بنابراین زندگی امروز عرصهای است که در آن بسیاری از مردم شعارهای سیاستمدارانی چون ترامپ را میپذیرند. مردم به دنبال رهبران «تردست» میگردند و باومن میگوید این وقت تلف کردن است.
حالا بر می گردیم به انتخابات اخیر در ایران ،بسی موجب شگفتی است که در اردیبهشت ۹۶ رمانتیسم کهنه کار و انقلابی ایرانی مغلوب عقلانیت جوان گفتمانی شده و مردم با حضور پررنگ خود در انتخابات بر خلاف قرن ها استبداد پذیری و از« ترس باران زیر ناودان رفتن» امدند ودر طی یک رفراندومتاریخی « نه !» های بزرگی را فریاد زدند.نه ! هایی که در لوای ان ساخت ارمانی سیاست را که از سوی رقبا مطرح می شده را برنتافته وگفتمان خرد ورزی وصلح را پذیرفتند.ولی این تازه ابتدای راهست ،این گفتمان تازه نیاز به ساختار سازی دارد ،نیازمند یک جامعه مدنی پویاست.نیازمند فعالین سندیکایی،حقوق زنان ،کودکان و اقلیت های مذهبی است ،نیازمند فعالین پر انرژی محیط زیستی است.دیگر مقولات کلی ومبهمی مانند« عدالت » پاسخگوی نیاز نسل های کنونی نیست ، در گفتمان جدید پیش رو مفهوم عدالت وازادی در حقوق تک تک افراد جامعه تجزیه می شود ،همان چیزی که « حقوق شهروندی » نام دارد.
علی دادخواه
۱۵ خردادماه۱۳۹۶