در سرزمین قد کوتاهان معیارهای سنجش همیشه بر مدار صفر سفر کرده اند چرا توقف کنم ؟
?( فروغ فرخزاد)
اختصاصی همای گیلان: قیام ۳۰ تیرماه ۱۳۳۱خورشیدی در فرهنگ سیاسی و اجتماعی ما ، یک نقطه عطف برای مبارزات سیاسی وملی محسوب می شود و ان «مرد تکرار نشدنی» این را بخوبی می دانست که وصیت کرد او را کنار کشته شدگان ان قیام به مدفن بسپارند.
? پلان اول :
از زمان رسیدن مصدق به نخست وزیری در اردیبهشت ماه ۱۳۳۰ ، او کانون توجه را از مجلس به نخست وزیروخیابانها که منبع اصلی قدرت برای جبهه ملی است ، منتقل کرده است.
?روزنامه سلطنت طلب اطلاعات شکوه می کند که ، مصدق برای وارد اوردن فشار بر مخالفان واز این طریق و « زیر نفوذ اوردن مجلس » پیوسته به تظاهرات خیابانی متوسل می شود.
جمال امامی خویی ( همو که پدر مجتهدش عاقد دختران شاه قدرقدرت رضاشاه کبیر « شما بخوانید دیکتاتور» بود!) از تالار مجلس اعتراض می کند :
? ایا نخست وزیر ما سیاستمدار است یا رهبر عوام ؟
ومن افسرده جان و ملال انگیز خیال با خود می اندیشم ای وای من بر جمال امامی چه شده است ،فرزند حاج میرزا چه می گوید؟ ایا پدرش از خاطرات مشروطه چیزی به او نگفته است.اخر! حاج میرزا یحیی از علمای طراز اول مجلس دوم مشروطه بود.از اینها گذشته مگر همین جمال امامی نبود که پیشنهاد نخست وزیری رهبر فراکسیون اقلیت مجلس(دوره چهاردهم) یعنی مصدق را داد.
✍️همانطور که انتظار می رفت ، مصدق نخست به مساله نفت پرداخت ، با این حال ، تدارک انتخابات مجلس هفدهم مصدق را مجبور کرد که توجه خود را به سیاست داخلی معطوف دارد. اوبرای تضعیف سلطنت طلبان و محافظه کاران طرفدار انگلیس ، لایحه سال ۱۳۲۳ خود را درباره اصلاح قانون انتخابات را با اصلاحاتی تقدیم مجلس کرد . او برای بیسوادان نیز حق رای منظور داشت ولی حوزه انتخابی انها را با باسوادان جدا نمود و تعداد نمایندگان تهران را زیاد نمود . . .
ولی علی رغم تمامی این تمهیدات مخالفان در شهرستانها دست بالا را گرفته و مثلا محمد ذوالفقاری در زادگاهش زنجان ، طاهری ، سیاستمدار عمده طرفدار انگلیس در یزد ، همکارش ملک مدنی درملایر ، توانستند برنده انتخابات شوند ، مصدق با دریافتن اینکه مخالفان اکثریت کرسیهای شهرستانها را تصاحب خواهند کرد ، به محض انتخاب شدن ۷۹ نماینده _که برای تعیین حد نصاب پارلمانی کافی بود_ رای گیری را متوقف کرد.
?پلان دوم :
مجلس هفدهم در اردیبهشت ۱۳۳۱ افتتاح شد . خیال ما جمع است که از هفتادونه نماینده ، سی نفر یا عضو یا همراه جبهه ملی هستند.
این گروه ازچهار حقوقدان ، چهار مهندس، سه روزنامه نگار، سه استاد دانشگاه ، یک مورخ وده روحانی تشکیل شده است.
✍️پس از پنج ماه مشاجرات پارلمانی ، در ۲۵ تیر۱۳۳۱مصدق با توسل ناگهانی به حق قانونی نخست وزیر جهت تعیین وزیر جنگ ، درگیری را به صورت جنجال ملی عظیمی دراورد و چون شاه از پذیرفتن ان امتناع کرد، مصدق استعفا کرد وبی انکه به نمایندگان مجلس روی اورد ، مستقیما با مردم تماس گرفت وبرای نخستین بار ، یک نخست وزیر از شاه بدلیل نقض قانون اساسی علنا انتقاد نموده ، دربار را به سنگ اندازی درسر راه نهضت ملی متهم ساخته وجرات کرده بود مشروطیت و قانون اساسی را مستقیما برای اداره کشور به کار گیرد .
?پلان سوم :
پس از اعلام استعفای مصدق نمایندگان سلطنت طلب بلافاصله حضرت اشرف را به نخست وزیری نشاندند.
این احمد قوام از ان سیاستمداران. استخوان دار و قلدری است که شاه هم از او حساب می برد.
تومنی پنج زار وسه شاهی از این پوفیوزهای پاچه ورمالیده ای که با کاسه لیسی به الاف و علوفی رسیده اند فرق می کند.
سرکوبی قیام کلنل محمد تقی پسیان ودوبار نخست وزیری در زمان قاجار را در کارنامه دارد و صد البته همو بود که قایله اذربایجان و پیشه وری را خاتمه داد.
در این معرکه عجیب و قهقرای تاریخی این ایت اله کاشانی هم پرسناژ عجیبی است ، از دیار عرب های پاچه ورمالیده امده ،ظاهرا در عراق جز مجاهدین بوده است.
ولی ظاهرش با انصورت پیر و عمامه به سر ، قیافه زیرک (بقول ملی های لامذهب کمی اب زیرکاه) و با ان ریش و ناخن حنا بسته و نعلین و عبا و زیرشلواری مرا یاد عربی های می اندازد که زبان فارسی را خوب حرف میزنند.
مابین این جماعت اخوند که به انواع گوناگون جلب خلایق می کنند ،یکی نوحه میخواند ، یکی سینه میزد ، یکی مُهر و تسبیح و کفن متبرک می فروشد، یکی دعا می نویسد وعموما هم کاری به سیاست ندارند این کاشانی شخصیت کاریزماتیکی است.شنیده ام که ایت اله بروجردی با او میانه خوبی ندارد و او را از قم اخراج کرده است ،الله اعلم.
حرفهای او شده نقل بازار ومحافل او با لحنی شدید قوامرا « دشمن دین ، ازادی واستقلال ملی» دانسته وشاه را تهدید کرده که نوک پیکان مبارزه را بسمت دربار خواهد گرفت.
خیابانها سرخ به رنگ خون است.در شورش های تیرماه اعتصابهای عظیمی در همه شهرهای عمده به راه افتاده و گفته می شود بیش از ۲۵۰ تظاهر کننده در تهران ، همدان ، اهواز، اصفهان و کرمانشاه کشته یا به سختی زخمی شده اند.
اما پس از پنج روز تظاهرات عمومی ، خونریزی و علایم اختلاف درارتش ، شاه عقب نشسته واز مصدق خواسته دولت جدیدی تشکیل دهد .
مصدق هم با ان لجاجت قاجاری اش و شجاعتی اشرافی مثال زدنی اش مثل یک شوالیه افتاده به جان سلطنت پهلوی جوان ،ضرباتی پشت سرهم ، نه فقط به شاه وارتش ، بلکه به اعیان زمیندار و مجلسین وارد می اورد.
فاتحه سلطنت طلبان را خوانده وهمه این قرم ساق ها را از کابینه اخراج کرده و وزارت جنگ را خود عهده دار شده است .
حوادث ۳۰ تیررا «قیام ملی» و قربانیان انرا هم « شهدای ملی» خوانده که این دیگر از ان دهن کجی های اساسی به محمدرضا پهلوی است .
املاک رضاشاه را به تصرف دراورده؛ بودجه دربار را قطع وبه وزارت بهداری اختصاص داده است ؛ موسسات خیریه دربار را تحت نظارت دولت قرار داده،ابوالقاسم امینی را وزیر دربار کرده، تماس مستقیم شاه با دیپلماتهای بیگانه را ممنوع ساخته و والا حضرت اشرف را هم مجبور به ترک کشور نموده است .
مصدق نام وزارت جنگ را به وزارت دفاع تغییر داده وبودجه نظامی را تا ۱۵٪ کاهش داده واین شامل بودجه سرویسهای محرمانه هم هست که او این بودجه را هم به سختی کاهش داده است .
او همچنین دو کمیسیون تحقیق تشکیل داده یکی زیر نظر وزیر دارایی برای رسیدگی به اتهامات فساد در جریان خرید تسلیحات ؛ ودیگری زیر نظر کابینه برای بررسی سوابق ترفیعات نظامی ، از اینها گذشته ، سخن از انقضای کار هیات نظامی امریکا کرده و ۱۳۶ افسر ، شامل ۱۵ تیمساررا از ارتش تصفیه نموده است.
✍️« پستچی سه بار در نمی زند » فیلمی زیبا از حسن فتحی ساخته شده در سال ۱۳۸۷ .فیلمی در امتداد تاریخ نگاری روانکاوانه ایرانی به سبک مرحوم علی حاتمی . گذران تاریخی که هنوز در من وشما امتداد دارد ، گویا همه انچه که ما می کنیم و ذهنیتی که ما داریم ، طراحی ریشه داری از اعماق گذشته دارد، سه طبقه یک ساختمان.
ان لوکیشن خلاقانه حسن فتحی برای بردن ما به ۳ دوره از تاریخ کشورمان ، از اواخر دوران قاجار وظهور رضاخان تا پهلوی دوم و کودتای ۲۸مرداد ونوچه های پراکنده شده شعبان بی مخ .
در تمامی لوکیشن ها زنانی را می بینیم تحقیر شده ، جنس دوم با حقوقی پایمال شده ومردانی به ظاهر ظالم بلکه خود قربانی تفکری برده دارانه .
?پلان چهارم :
شنیده ام علی مدرس ، دست پرورده شایگان ، از هواداران غیر حزبی مصدق در مجلس هفدهم ، هشدار داده که :
?«علت اصلی بدبختی مملکت ما وجود دوطبقه مشخص است . یکی انگلی اجتماعی است که درعیاشی ، فساد وتبذیر سر می کند ودیگری طبقه ای است که دستخوش گرسنگی ، ستم و استثمار . اگر این وضع وخیم را درمان نکنیم، لاجرم تاریخ گریبانمان را خواهد کرفت وکشور ما را نابود خواهد کرد. تاریخ به ما می اموزد که سرکوب ، استثمار وبیدادگری ، دولتها ، ملتها وامپراطوریها را نابود می کند »
امروز کتابی از سرتامس مور می خواندم بنام « ارمانشهر» تقریر جالبی دارد این اقا! .یکجایی در کتابش می نویسد:
?« آنها روزگار را به سختی میگذرانند و شرایطی بدتر از حیوانات بارکش دارند. حیوانات هم آنقدر کار نمیکنند و غذایشان بدتر از این قشر فقیر نیست. بیشتر استراحت میکنند و نگران آینده هم نیستند. این مردم نه تنها در زمان حال از زندگی لذت نمیبرند بلکه نگران آینده، پیری و فقر میباشند. چراکه دستمزدشان برای همان روز نیز کافی نیست، چه برسد به آنکه برای دوران سختی هم پسانداز داشته باشند. آیا در جامعهای که برای اشراف و زرگران و افراد ثروتمند ارزش قائلند و افراد بیکار در ناز و نعمت زندگی میکنند و زحمتکشان، کشاورزان و قشر کارگر در فقر و بدبختی غوطهورند عدالتی وجود دارد؟ … در حالیکه بهترین سالهای عمرشان را وقف جامعه کردهاند هیچ امتیازی ندارند و اجتماع زحمات و بیخوابیهای آنان را به دست فراموشی میسپارد. … وقتی اجتماعات دنیای مدرن را مورد بررسی قرار میدهیم، خدا گواه است که چیزی جز توطئهی ثروتمندان برای پیشبرد منافع خویش تحت عنوان سازمانهای اجتماعی نمیبینیم. آنها به هر نیرنگ و فریبی دست مییازند تا دستاوردهای خویش را حفظ کنند و حاصل زحمات کارگر را که با رنج فراوان به دست آورده به قیمت ارزان بخرند.»
خب ! این شرایط عفن الود ماست
و رویهمرفته در سرزمین قی آلود وحشتناکی افتاده ایم که با هیچ میزان و مقیاسی، پدرسوختگی و مادرقحبگیش را نمی شود سنجید.
امروز که کافه نادری بودم ،صادق خان هدایت یک مقداری از یکی دستنوشته های تازه اش بنام « قضیه خردجال »را برایمان می خواند:
?«زمین گرد است مانند گلوله، ما خر در چمنی هستیم و پدران ما خر در چمنی بوده اند. سام پس نریمان، فرمانروای سیستان و بعضی ولایات دیگر بوده است! بالاخره هر چه باشد ما یک بابایی هستیم که آمده ایم چهار صبا تو این مملکت زندگی بکنیم و سری که درد نمی کند بی خود دستمال نمی بندند و هر که خر است ما پالانیم و هر که در است ما دالانیم. شماها از راه غرض و مرض آمده اید ما را انگولک کنید و از چریدن علف بیندازید اما حسود به مقصود نمی رسد. البته ما اذعان داریم که در کشور پهناور ما باید اصلاحاتی بشود، اما این اصلاحات باید به دست بز اخفش انجام بگیرد و کوزه ما را لب سقاخانه بگذارد. عجالتاً خدا کند که ما از چریدن علف نیفتیم!»
امروز یکی از دوستان در منزل حاج اقا بود می گفت :« کاشانی در خانه خود ودر حضور طرفدارانش قسمخورده که حتی اگر قرار باشد با امپریالیزم انگلیس همکاری کندمصدق را سرنگون خواهد کرد.»
تازه. درگیری بینجناح های متجدد و سنتی جبهه ملی هم با درخواست مصدق از مجلس در مورد دوازده ماه تمدید اختیارات فوق العاده برای خود، به اوج رسیده است.
بسیاری از نمایندگان روحانی ضمن مخالفت با این درخواست ، از جبهه ملی کناره گرفته و خود« فراکسیون اسلام» را تشکیل داده اند.
کاشانی اختیارات فوق العاده را « دیکتاتوری» خوانده و به روزنامه نگاران خارجی اطلاع داده که « دموکراسی واقعی در ایران مستلزم اجرای صادقانه شرع اسلام است؛ و بهبهانی ،ایت اله سلطنت طلب هم گفته که « مشاوران چپ گرای مصدق » امنیت ملی را به خطر می اندازند.قنات ابادی ( از نزدیکان کاشانی) اعلام کرده که وزرای دادگستری وفرهنگ به جای مسلمانان خوب « ملحدان دست نشانده کرملین » را جایگزین می کنند.و افزوده که وی همیشه به حزب ایران به سبب اتحاد ان حزب با حزب توده در سال ۱۳۲۵ ،مشکوک بوده است و گفت که « روشهای دیکتاتوری حکومت، ایران را به صورت زندان بزرگی در می اورد.»
یکی از همین نمایندگان روحانی هم ناگهان کشف کرده که رساله دکترای مصدق که سی وپنج سال پیش در سویس نوشته شده است، محتوی نگرشهای شدید غیر مذهبی و ضد روحانیت است.
حالا خر بیار و باقالی بار کن….
✍️« . . . در اغاز این سده ، اصلاح گران می توانستند ندا دهند که بیشترین گناه بر خودکامگانی است که از نگهداری مردمان خویش در نادانی وتاریک اندیشی ، بهره ای گسترده می برند اما پس از بیست سال از خیزش مشروطه ،با نهادی پاک نمی توان همان پاسخ را داد . اکنون می دانیم حکومت کنندگان بلکه حکومت شوندگان سزاوار بیشترین سرزنش اند . اری ، ریشه پیشرفت نیافتگی ایران ، وشاید بیشتر کشورهای خاور ، پراکندگی میان توده هاست »
این سخن مورخ معتبر تاریخ انقلاب مشروطه « احمد کسروی» سخنی گزافه نیست ، و ما هم اکنون در استانه ۱۱۱ سالگی صدور فرمان مشروطیت در ۱۴ مرداد ماه ۱۲۸۵ خورشیدی، هنوز اندر خم یک کوچه مانده ایم .
?پلان پنجم :
یادم هست دو سال پیش تایم لندن در تمجیدی کنایه امیز از مصدق او را « خودرای » ، « متعصب» ، « تهدیدگر» ، « گریان» ، « ساده» ، « مستعد عصبانیت »و «کاریکاتوری هولناک از یک دولتمرد» توصیف کرده و ادامه داده:« این جادوگر پیر در سرزمین کوهستانی ، متاسفانه مرد سال ۱۹۵۱ / ۱۳۳۰ است ».
بیش از ۲۰ روزنامه مداوما علیه مصدق می نویسند ،کاریکاتور او را به تصویر می کشند و مقالات منتشر شده در لندن و واشینگتن را ترجمه ومنتشر می کنند.
یکی از همین مقالات پرشماری که طبق قرار در روزنامه ها به چاپ می رسد،مدعی شده که فاطمی همجنس باز بوده ، تغییر دین داده به بهاییت و مسیحیت گرویده است و به دلیل سرقت پول از مدرسه میسیونری اخراج شده است.خب ! این نوشته عملا تحریکی اشکار برای قتل اوست زیرا اتهامات او از نظر بنیادگرایان ،شایسته بیش از ۳ بار مجازات مرگ است. در واقع هم یک سال پیش تر یکی از اعضای جوان فداییان اسلام با فریاد « مرگ بر دشمنان اسلام » به سوی فاطمی شلیک و او را به شدت مجروح کرده بود.
جنگ تبلیغاتی علیه مصدق تا جایی پیش رفته که چو انداخته اند نیاکان مصدق یهودی بوده اند.
امروز خان دایی که در پایین شهر ومحله دروازه قزوین زندگی می کند می گفت ،ایت اله بهبهانی امده کلی پول بین این لوتی ها پخش کرده است ،حالا برای چه؟ الله اعلم.
یکی از همین رفقای پامنقلی می گفت شب پیش که رفته محله شهرنو برای حالی و خوش گذرونی، بعد از اینکه کارش تموم شده ومست ولایعقل از یکی از خونه های گذر جمشید امده بیرون پری بلنده را دیده که با چند نفر از این جاعل ها قرار فردا ۲۸ مرداد رو می گذاشتند.
من اسم این پری بلنده را« لکاته» گذاشتم، این را از صادق خان یاد گرفتم.چون هیچ اسمی باین خوبی رویش نمیافتاد.
حالا اینهامحلل چه چیزی شدند یا چه کسی خدا عالم است.عجالتا ما که ماستمان را کیسه کرده ایم…..
راوی ؛علی دادخواه