اختصاصی همای گیلان:فوتبال ایران بیمار است، و این را هر خرد و کلانی میداند. نه یک بیماری، که به چندین بیماری دچار است. یکی از این بیماریها و شاید یکی از مهمترین آنها، “سندروم حقانیت” است. این، یک عارضه وخیم و قدیمی است، که البته ریشهای عمیق، در مناسبات اجتماعی جاری و روزمره این ملک دارد.
“حق”، واژهای است به شدت نسبی. هر شخصی میتواند در موقعیتهای گوناگون، و بسته به جایگاه و نیاتش، مدعی آن باشد. مجادله بر سر حقانیت، عمری به طول تاریخ دارد. و شاید به همین علت است که برای مشخص کردن چهارچوب حق و حقوق، قانون و قواعد اجتماعی وضع میشود، تا سر بزنگاه، جایی که بین افراد بر سر احقاق حق، توافقی حاصل نشد، فصلالخطابی وجود داشته باشد.
اما هر قانونی، به هرحال تفسیرپذیر است و اینجاست که ممکن است، مردمان هر جامعهای، حتی حکم قانون را برنتابند. هرچند ناچار از پذیرش آن باشند.
در فوتبال ایران، که غلط یا درست، جای خالی بسیاری از بایدهای ناموجود را پر کرده است، این مفهوم، تعبیر بارزتری دارد. حجم وسیع جامعهای که خواسته یا ناخواسته در مسیر رخدادهای فوتبالی روزانه قرار میگیرند، و متر و معیار درستی برای سنجش درستی یا نادرستی رخدادها ندارند، جامعه فوتبالی را؛ که بیش از هر جامعه دیگری، توی چشم است، مستعدتر از دیگران برای ابتلا به سندروم حقانیت میکند.
سندروم حقانیت چیست؟ عارضهای است که در آن، همه حق دارند. جایی که عدالت حکم میکند، در برابر هر ناحق رخ دادهای، حقی وجود داشته، در کمال شگفتی، در اینجا، حق در برابر ناحق نیست، در برابر حق است. مدیر، کارمند، مربی، بازیکن، هوادار، داور، پزشک، تدارکات، خبرنگار، رسانه و هر موجود زندهای در این جامعه، درآن واحد و همزمان، محق هستند. و چنانچه اندکی از حقانیت ادعایی خود پایین بیایند، کل بازی را باختهاند.
مربی برابر مدیر، بازیکن برابر مربی، هردو برابر داور، داور برابر هردو، هر سه برابر رسانه و هوادار برابر همگی آنها، احساس حق مطلق میکنند و در چنین فضایی که هیچکس، به خود اجازه اعتراف به کمترین اشتباهی را نمیدهد؛ مباد که سررشته کار از دستش در برود، چیزی که فدا و حرام میشود، ذات فوتبال و لذتی است که باید از آن برد.
سندروم حقانیت، قاتل “تمرکز” است. چه مثالی بهتر از اولین بازی پسا کرونایی فوتبال ایران بین استقلال و فولاد؟ و چه مثال بارزتری از دیدار ایران برابر ژاپن در جام ملتهایی که گذشت؟ تمرکز عامل اصلی اجرای صحیح استراتژیها و تاکتیکهاست. وقتی شما به هر دلیلی، از جمله احقاق حق ادعایی، آن را از دست بدهید، به بدترین شکل، مجازات خواهید شد.
سندروم حقانیت، به شدت مسری است. در جامعهای که صبر و تحمل، به لبه ظرفیت خود رسیده، هر حرکت حقجویانهای، ورای درست یا نادرست بودنش، میتواند به سرعت میان افراد یک جامعه منتشر شود. آنگاه، مرتکبان چنین کنشی، دیگر به عاقبت کار خویش و درستی آن نخواهند اندیشید.
سندروم حقانیت، لبالب از فرافکنی است. صاحبان ادعایی حق، به خود اجازه میدهند که برای اثبات خود، حقوق بسیاری را نفی کنند. با انواع توجیهات، دلایل و ابزار، میکوشند تا همواره در جایگاه طلبکار باقی بمانند. یک قدم عقب رفتن، یعنی سقوط.
سندروم حقانیت، یک وسیله خودآزاری است. معمولا هرکسی، خود بهتر از دیگران میداند که حق با اوست یا نه. اما به دلایلی که گفتم، از سوی دیگر، میداند که نباید اعتراف کند، مباد که موقعیتش را از دست بدهد. و این دوگانگی درونی، قاتل درجه یک آرامش در هر انسان بالغی است.
فوتبال ایران به سندروم حقانیت دچار است. و در کنشی متضاد، برای احقاق حق، ناچار است که دروغ بگوید، نمایش بازی کند، سند بسازد، جریان خبری و فکری راه بیاندازد و در پیچاپیچ این فضای دیوانهوار، آنچه زودتر از هرچیز از دست میرود، لذت فوتبال است و این، به نفع هیچکدام از کنشگران آن جامعه نیست.