چاپ مطلب چاپ مطلب

شاه سلیمان صفوی/ تهیه کننده علی غلامرضائی مدرس دانشگاه و پژوهشگر تاریخ ایران

اختصاصی همای گیلان: هنگامی که شاه عباس دوم در سن ۳۳ سالگی درگذشت ، پسرش صفی که جوانی هیجده ساله بود بر جای او نشست. صفی(شاه سلیمان صفوی ) دو بار تاجگذاری کرد. صفی در ابتدای جلوس به تخت سلطنت بیمار بود و وقایع شومی مانند حمله استنکا رازین به ولایات شمالی روی داد ، نام خود را سلیمان گذاشت و مجددا و برای دومین بار در سال ۱۶۶۹ میلادی تاجگذاری کرد. شاه سلیمان از آنجا که از دوران طفولیت در حرمسرا تربیت یافته بود ، طبعا وقتی به سلطنت رسید از امور کشور غافل بود. هرچند طبعی ملایم داشت و ذاتا انسانی بی کفایت نبود لیکن در دوره کودکی تحت تاثیر تربیت و نفوذ خواجه سرایان قرار گرفته بود و حتی بعد از رسیدن به سلطنت هم چنان که انتظار میرفت نتوانست خود را از نفوذ آنان نجات دهد. علت توفیق نیافتن او این بود که وی مانند پادشاهان پیشین به نوشیدن افراطی شراب معتاد بود. او تقریبا تمام شبانه روز را مست بود و کارهای دولت را با همان حالت خمار انجام میداد و بسیاری از اعیان و بزرگان لشکری و کشوری را در همان حالت مستی اعدام میکرد. هرچند در دربار او وزیر و رهبر نظامی و…وجود داشت اما آنها عملا قدرتی در دست نداشتند و قدرت مطلق در دست شاه مست و خواجه سرایانش بود. و در دوره سلطنت او این خواجه ها بودند که به جای وزراء و افراد کاردان در امور دولت دخالت و تصمیم گیری میکردند. و کار به جایی رسید که حتی انتخاب جانشین برای پادشاه بر عهده این خواجه سرایان افتاد. شاه سلیمان صفوی نسبت به امور کشور کاملا بی اعتنا بود و اداره آن را به دست خواجه سرایان سپرده بود. در باره او نوشته اند که: “…هیچ وقت به مانند یک پادشاه نیندیشید و عمل نکرد. روزی به او گفتند که ترک ها[عثمانی ها ] با عیسویان(اروپایی ها ) صلح کرده اند و به زودی به ولایات ایران خواهند تاخت و بایستی وسایل دفع آنها را فراهم سازد وگرنه موقعیت او متزلزل خواهد شد. شاه با بی اعتنایی تمام پاسخ داد: ” اهمیتی ندارد ، اصفهان ما را کافی است!!! ” خوشبختانه در روزگار سلطنت شاه سلیمان عثمانی ها مشغول زد و خورد با ممالک اروپایی بودند و نمیخواستند با ایرانیان درگیر جنگ شوند(در این سالها – حدود ۱۶۸۳ میلادی عثمانی ها مشغول محاصره وین بودند.) هنگامی که سفرای اروپایی به اصفهان آمدند تا از شاه سلیمان تقاضا کنند با اتحاد یکدیگر بر ضد عثمانی ها وارد جنگ شوند و اظهار داشتند که ایران فرصت مناسبی خواهد داشت تا بغداد و سایر شهر های از دست رفته را باز ستاند ، شاه سلیمان اعتنایی به سخنان آنان نکرد و ترجیح داد با ترکیه وارد جنگ نشود. با گذشت روزگار ، شاه سلیمان بیشتر در حرمسراء میماند و بیشتر معتاد به مشروبات الکی میشد. شاردن – سیاح اروپایی – در این باره میویسد: ” نمیتوان باور کرد که تاب و تحمل این پادشاه در نوشیدن شراب تا چه اندازه است. در سوئیس و آلمان کسی پیدا نمیشود که با او بتواند [در نوشیدن شراب ] برابری کند. ” همین سیاح در جای دیگری مینویسد: ” شاه همیشه مست است و مع الوصف چنان مستبد است که هر فرمانی که میدهد ولو اینکه در خواب باشد باید اجرا شود. شاردن صراحتا سربازان ایرانی ارتش شاه سلیمان را ” زن صفت ” توصیف میکند. همچنین آزار و اذیت اقلیت های مذهبی به شدت در دوره او افزایش یافت. به طوریکه پل لوکا (Paul Lucas) در این باره مینویسد: “…وقتی باران میبارد مسیحیان بیرون نمیروند زیرا ایرانی ها با این کار مخالف اند و تصور میکنند اگر یک نفر مسیحی خیس شده و به یک نفر ایرانی دست بزند او را نجس خواهد ساخت…” یکی از کشیشان کارملی در اول اکتبر ۱۶۷۲ میلادی از اصفهان نوشت: “…از ابتدای سلطنت این پادشاه مسیحیان گرفتار ظلم و ستم و تعقیب شده اند ، ای کاش این عمل در نتیجه دشمنی با مسیحیت باشد ولی بیشتر به علت حرص و طمع آنان و همچنین به عقیده آنان علیه ناپاکی ماست. بی آنکه تحقیق کنند که چرا ناپاکیم. روسای مذهبی ارامنه به زندان افکنده شده اند و کلیساهای جلفا هر ساله مجبورند چهارصد هزار تومان بپردازند…” گروهی از شیعیان متعصب در دوره سلطنت او ، با کسب اجازه از او دست به کشتار فجیع ارامنه و مسیحی ها و خصوصا سنی ها زده و اموال آنان را مصادره میکردند(بر پایه فتوای گروهی از علمائ دوره صفوی جان و مال اقلیت های مذهبی بر شیعیان حلال بود. این امر در عثمانی نیز رواج داشت ). شاه سلیمان هرچه پیرتر میشد بیشتر میگساری و عیش و نوش فرو میرفت و در نتیجه سلامتی او که در اثر سالیان دراز فسق و فجور مختل شده بود به کلی خراب شد و در ۲۹ ژوئیه ۱۶۹۴ میلادی درگذشت. و به گفته دکتر لاکهارت: ظاهرا کسی بر مرگ او گریه نکرد.
منابع: ۱انقراض سلسله صفویه لارنس لاکهارت ۲چکیده تاریخ ایران علی غلامرضائی انتشارات دافوس

با کانال همای خبر همراه باشید

About عطیه نصرتی

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …

One comment

  1. سلام و درود بر استاد گرانقدر
    عالی و جالب بود