چاپ مطلب چاپ مطلب

شریعتی و سهراب سپهری ، کدامیک؟”/جلال میرزااقایی

اختصاصی همای گیلان، اندیشه های آنان بمدت دو دهه پارادایم، و حاکم بلامنازع نوعی از ادبیات حاکم بر کشور بودند .
دکتر شریعتی با نگاهی غلیظ به تحولات سیاسی و اجتمایی و فرهنگی ی این دیار از دریچه ی جامعه شناسی سیاسی و مولد نوعی آلتر ناتیو تاریخی که ملغمه ای از تاریخ ادبیات و سیاست و دین و مذهب و پروسه تحولات تاریخی بود که بی تاثیر از اندیشه های ،تئو ری پردازان غرب نبود .
بی شک به سبب نزدیکی او با اندیشمندان بزرگ غرب علی الخصوص ژان پل سارتر و ژرژ گروویچ (پدر جامعه شناسی مدرن غرب) ،واز طرف دیگر تاثیر فیلسوفان و سیاستمداران اسلامی نیمه اول قرن بیستم، از جمله محمد اقبال لاهوری و سید جمال الدین اسدآبادی ، از او مسلمانی پر شور و تحصیلکرده ای بی باک و نستوه در حوزه اندیشه های نظری ساخت که حوزه سیاسی و فرهنگی نسل دهه چهل تا پنجاه مسحور و تا حدی مقهور اندیشه های ایشان بود.
نبوغ ادبی افسانه ای و دانش بلا منازع ایشان در حوزه جامعه شناسی سیاسی و تاثیر آموزه های دین اسلام در ایشان ،از او بتی تمام عیار در حوزه تحولات سیاسی و اجتمایی ساخته بود که سر انجام علارغم میل باطنی اش ،زبان گویای نسل خود و دو دهه از همه انقلابیون دینی و مذهبی بود که بدنبال،آلتر ناتیوی برای تغییر قدرت سیاسی کشور بودند و سر انجام این آرزوی آنان محقق شد چون معجزه گر ،و کیمیا گر اندیشه های تاریخی، بهترین اسلحه مبارزه را در ژرفنای اندیشه های خویش برای آنان ساخته و تئوریزه کرده بود و آن چیزی نبود جز اسلحه ی دین و مذهب .شریعتی:
“متاسفانه یک عده از مسلمانان روشنفکر که می خواهند اسلام را با روح و زبان امروز بیان کنند و به هر فکر و سلیقه ای که روح زمان ما می پسندد و مد میشود رونمایی کنند ،امروز صلح جهانی ،همزیستی مسالمت آمیز ،عدم تعصب،آزادی و احترام به همه عقاید مد شده است،و..
آنوقت روشنفکران مسلمان ما و یا مسلمانان تازه روشنفکر ما هم خود را برای لیبرالیستها و دموکرات ها و او مانیست ها ،لوس می کنند که اسلام از سلم است و سلم یعنی صلح و صلح هم یعنی همزیستی مسالمت آمیز و سازشکارانه میان طبقات و مذاهب و افکار و عقاید ..
عجبا! اسلام دین صلح نیست،اسلام جنگ است .نباید از اتهام کشیش ها و استعمار گران و شبه روشنفکران و کاردستی آنها ترسید و در جا زد.با بزک کردن و امروزی وانمود کردن اسلام کاری از پیش نمی رود و حقیقت را باید آنچنان که هست شناخت و نه آنچنانکه می پسندد .جهاد را نباید دفاع توجیه کرد .دفاع احکام دیگری دارد و جهاد احکامی دیگری.اسلام جنگ حق و باطل است از آدم تا انتهای تاریخ (آخر الزمان) است …
اسلام تنها دینی است که فقط به موعظه و پند و اندرز نمی پردازد بلکه خود برای تحقق کلمه،شمشیر هم می کشد و اگر بخواهند از پیامبر اسلام مجسمه ای بسازند باید در یک دستش کتاب باشد و در دست دیگرش شمشیر ..”
(کتاب ما و اقبال اثر شریعتی)
…اما نگارش در مورد سهراب سپهری ، ظرافت خاصی را طلب می کند و بقول خودش :

“به سراغ من اگر می آیید،نرم و آهسته بیایید که مبادا ترَک بردارد چینی نازک تنهایی من “.
به سکوت های طولانی در جمع اشتهار داشت اصلا اهل نقد ،علی الخصوص در جمع نبود و به نوعی تعالی روحی دست یافته بود که مخصوص خودش بود که در نقاشی ها و اشعارش کاملا مشهود است.
سهراب به واژه های معمولی در طبیعت ،نوعی حیات بخشید که نه شبیه عرفان و نه شبیه ادبیات مسئولانه می باشد و بسختی هم می توان قضاوت کرد که ترکیبی از ایندو نباشد .
او از واژه های معمولی چون رنگ ،”مرگ رنگ” و از واژه خواب ،”زندگی خواب ها” و از آفتاب ،”آواز آفتاب” و همینطور …”صدای پای آب” ،”حجم سبز”و”ما هیچ ما نگاه” و آوار کتاب ” ووووووالی آخر .
سهراب سپهری با دمیدن نوعی روح زنده و ملغمه ای از ترکیب در ادبیات کلامی و سوز فریادی که از اعماق و ژرفنای سکوت عارفانه اش بر می خواست و این بر خلاف آن سوز و ناله ای بود که دکتر شریعتی از اعماق و ژرفای تاریخ سر داد .
نگارش را،با دو نگاه بظاهر متفاوت خویش و با این بضاعت نداشته پایان می دهم .
از مزینان تاسور بن ،همه ایام جوانی را همراه تو بودیم و از تو آموختیم که ابوذر ، اهل زر نبود و حکومت به مانند عطسه بُزی نمی ارزد .تاریخ اندیشه های سیاسی را از مکتب یونان باستان و از ارسطو و رنسانس و ماکیاول و انقلاب کبیر فرانسه و چگونگی انحراف یک انقلاب را در یک تحلیل دیا لکتیکی و طبقاتی شدن و زور و زر و تزویر حاکمان که سر انجام جامعه را به فقر و فلاکت و تیره روزی می رساند . بندرت می توان گفت که نسل دهه چهل و پنجاه ،قسمتی از وجود ترا به ارث نبرده باشد .
این سرزمین هَزاران به “روح” لطیف سهراب سپهری سخت نیاز مند است،اما نمیدانم که در سرزمین هِزاره ها ، چگونه نسبت به قلم “سِحَار” شریعتی ،قضاوت کنم.!!

جلال میرزااقایی

با کانال همای خبر همراه باشید

About عطیه نصرتی

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …