اختصاصی همای گیلان: صدای پای انتخاباتی دیگر به گوش می رسد .پایوران این نبرد که در دوسوی جریانهای فکری ونظری بعد از انقلاب قرار داشتند در اردوگاههای خود آماده می گردند ودرفتح مواضع طرف دیگر به رجز خوانی پرداختند. اینک وقت آن رسیده است که کنکاشی داشته باشیم و گوش ها تیز کنیم به صدای موجی که فارغ از همه دغدغه های فعالین سیاسی و اجتمایی و فرهنگی ،به راه خود میرود.
در مرحله دوم انتخابات مجلس گذشته حدود سی درصد مردم به پای صندوق های رای رفتند ،اگر چه اقبال با لیستد دولتیان بود ولی حساسیت به شرایط مبتلابه کشور روز به روز کمتر می شود.برای تشکیل مجلسی که مثل مجلس گذشته که شاهد و یا تا حدی شریک چپاول و غارت های هشتصد میلیاردی گذشته نیست این درصد از شرکت کنندگان و نبود حساسیت در جامعه نگران کننده است.
همزمان اگر مسابقه فوتبالی بین تیمهای صاحب نام ویا کنسرت موسیقی پاپ ویا رپ برگزار شود درصد شرکت کنندگان بسیار بالا است غرض مخالفت با موسیقی ویا ورزش نیست ولی میزان الحراره نسلی پرنشاط وپرانرژی نسبت به اولویت های ملی و میهنی تحول برای توسعه کشور بسیار پایین می باشد.نسلی که اگر وضعیت بسامان نرسد همه چیز را باخته اند واین نگران کننده میباشد.
درصد بالایی از آنها فضای افسانه ای مجازی را در اختیار دارند و به درج مطالبی می پردازند که جز مسخ و تهی کردن و هزل هنر و شعر و ادب و ادبیات و فرهنگ وفلسفه وسیاست و دیانت و…پرداخته و روز بروز هم به لشکر حوارین این موج اضافه میشود.در روز تشییع جنازه روانشاد مرتضی پاشایی،همین موج تهران را به تسخیر خود در آورده بود.
خاطر که حزین باشد
کی شعر طرب انگیزد
با اینهمه محدودیت و محرومیت و بیکاری و فقر و تنگدستی ونبود آینده ای روشن برای آنها ،چگونه می توان دنیای آنها را شناخت و به بررسی جامعه شناسان و روان شناسانه آن پرداخت؟ آنها خاطری حزین ندارند و به راه و موجی دیگر روان هستند وجالب اینکه این راه را خود انتخاب کردند یعنی از جنس پوپولیسم نیستند که دیگران برایشان رسم و خط بگذارند تا روان شوند.ولی نگرانی را باید در جایی دیگر جستجو کرد وان اینکه درنوع محاوره و ادبیات کلامی و دلمشغولیهای درون نسلی ،رگه هایی از لمپنیزم به چشم می خورد که خطر سو استفاده از طرف شیادان حرفه ای درمناسبات غلط اجتمایی و سیاسی مابین دولت-ملت،بسیار زیاد است .
موجی که نه به درِباغ سبزحاکمیت روی خوش دارد و نه فقر و اسارت همنوعان برایش اهمیت دارد واین موج متاسفانه در تاریخ همیشه محل بروز و ظهور بناپارتیسم بود وبه این نیزخطر سکشوالیته را نیز افزوده کنید که در کمین همین نسل نشسته و روز بروز قبانی می گیرد.
شاید روزی که سقراط برای اولین بار تعریف جامعی از سیاست ارائه می داد هر گز به این فکر نبود که در قرن های بعدی ,با ورود پا رامتر های روانی و جسمی و جنسی , بنیان های تعریف علمی آن تخریب شود .روان شناسی شخصیت های سیاسی در عرصه مدیریت سیاسی امروزه بزرگترین عامل ورود دسیسه های قئدرت های سیاسی برای از پای در آوردن حریف در پای میز مذاکره در جهت حفظ منا فع خویش می باشد.این حیلت های چند وجهی در مناسبات داخلی کنش ها ی سیاسی و اجتمایی را,ویران کرد .کا راکتر ها و فاکتور های مهم که موتور حرکت جنبشهای اجتمایی و علی الخصوص نسل جوان آن بزرگترین قریانیان این دام های سیاسی هستند .تبلیغات یکسویه و شکست همسان سازی مناسبات اجتمایی در قالب طرح عفاف و یا حجاب اجباری نه تنها منجر به حل مورد نظر نشد بلکه سیل و خیل عظیم جمعیت کشور را در معرض آسیب های اجتمایی بیشتری قرار داده و به حساسیت بیشتر دامن زده است و آن را بصورت مبارزه ای منفی بر علیه طراحان اولیه آن قرار دادند.منع روابط سالم و طبیعی انسانها در حکومت های ایدئولوژیکی و حد و حصر عقاید آزاد اندیشی و عدم درمان علمی آسیب های اجتمایی و سر خوردگی نسل جدید و عدم بر آورده شدن نیاز های طبیعی در قالب مناسبات اجتمایی سالم ,باعث شده که این نیاز روانی و ذاتی به انحراف کشیده شده و چرخش به پنهانکاری و یا بصورت زیر زمینی ظهور و بروز کند و شیر و شیرابه و شیرازه هر گونه ارتباط سالم را تباه و ویران کند وبر این هم هزینه های درمان پزشکی برای مداوای انواع بیماریهای روانی و جنسی در روابط نا سالم را هم ردیف کنید که فاجعه است .