اختصاصی همای گیلان:در سال ۵۵۰ پیش از میلاد، کوروش، با شکست پادشاه ماد امپراتوری هخامنشیان را بنیان نهاد. قلمرو این امپراتوری تحت فرمانروایی کوروش از بالکان تا آسیای مرکزی را در بر میگرفت. طبق رکوردهای جهانی گینس، امپراتوری هخامنشیان، بزرگترین امپراتوری در طول تاریخ از نظر درصد جمعیت بوده است که حدود ۵۹ میلیون نفر از ۱۱۲ میلیون جمعیت جهان در آن زمان، یعنی 44 درصد جمعیت جهان در این امپراتوری زندگی میکردند. به علاوه متکثرترین امپراتوری جهان بود و اقوام، قبایل، زبانها و فرهنگها و ادیان مختلف را در بر میگرفت. تسامح از بارزترین مشخصههای این امپراتوری بود.
از مهمترین وقایعی که در دوران امپراتوری کوروش به وقوع پیوست، لشکرکشی کوروش به سمت بابل در سال ۵۳۹ پیش از میلاد و شکست نبونید، پادشاه بابل بود. با شکست بابل در مقابل کوروش بزرگ، بابل تحت حکومت هخامنشیان قرار میگیرد. علاوه بر موقعیت استراتژیک بابل که به کوروش امکان کنترل مسیرهای تجاری را میداد،این واقعه از حیث اقدامات کوروش پس از فتح بابل بسیار حائز اهمیت است. کوروش پس از فتح بابل منشوری صادر کرد که بیانگر عقاید وی در خصوص حقوق ملتها و اقوامی بود که تحت سلطنت وی قرار داشتند. این اقدامات سبب ماندگاری نام کوروش در طول تاریخ تا به امروز شده است. منشور کورش، علاوه بر شرح فتح بابل و شکست نبونید، بیانگر آزادی ادای وظایف مذهبی و زندگی بر طبق عقاید و ایمان ملل و اقوام مختلف است. همچنین طبق منشور، آنهایی که به عنوان اسیر جنگی به بابل منتقل شده بودند، اجازه پیدا میکنند که به سرزمین خودشان برگردند. یکی از این اقوام یهودیان است که حتی به آنها کمک مالی و سیاسی هم داده میشود تا به سرزمین خود بازگردند و معبد اورشلیم را بازسازی نمایند. منشور کوروش از این حیث یک سند حقوقی بسیار مهم است و نشانگر اهمیت آزادی مذهبی و تسامح و مدارای مذهبی است.
ریچارد فرای، ایرانشناس برجسته آمریکایی، در مورد کوروش مینویسد: «تصویر کوروش در طول تاریخ فراتر از یک مرد بزرگ که یک امپراتوری را بنیان نهاد، ثبت و حفظ شده است. کوروش تبدیل به مظهر صفات والایی گردید که از یک فرمانروا در دوران باستان انتظار میرفت، و دارای ویژگیهایی قهرمانانه به عنوان فاتحی بردبار، بزرگوار و شجاع و متهور بود. شخصیت وی یونانیان و اسکندر بزرگ را تحت تأثیر قرار داد و از آنجا که حکایت وی توسط رومیها منتقل شد، حتی امروزه بر طرز تفکر ما تأثیرگذار دانسته میشود».
شیوه فرمانروایی کوروش
شیوه فرمانروایی کوروش آشکارا با پادشاهان سابق متفاوت بود چون نظام سیاسی تازه ای را بنیان نهاده بود و اخلاق متناسب با آن را هم باید ارائه می کرد. کوروش تسامح و احترام به عقاید و سنتها و آداب و رسوم دیگر اقوام را سیاست خود قرار داد. این خصوصیات برای وی احترام و تجلیل مردم تحت فرمانرواییش را به ارمغان آورد و یکپارچگی حکومت جهانی او را تضمین کرد. کوروش در فتح بابل خود را به عنوان یک آزادیبخش و جانشین مشروع پادشاهی معرفی کرد و نه یک فاتح جنگی. وی سعی نکرد مردم تحت فرمانروایی خود را مجبور به تغییر دین و عقایدشان کند. در واقع با اجازه به یهودیان به ترک بابل و بازگشت به سرزمینشان و کمک به آنها در بازسازی معبد اورشلیم کوروش در پی برقراری ثبات سیاسی و نظم و صلح در امپراتوری گسترده و متکثر خود بود( دریایی، تورج، «کوروش بزرگ پادشاه باستانی ایران»، ترجمه آذردخت جلیلیان، وبسایت تورج دریایی، صص ۲۲ و ۲۴ ). بهترین سندی که بر این امر صحه میگذارد و وی را به عنوان «بازآورنده نظم و پیامآور صلح در جهاننشان میدهد،منشور کوروش است:
«سپاهیان گستردهام با آرامش درون بابل گام برمیداشتند. نگذاشتم کسی در همه [سومر] و اَکد هراسآفرین باشد. در پیِ امنیت [شهرِ] بابل و همه جایگاههای مقدسش بودم. برای مردم بابل […]که بر خلاف خوا[ست خدایان] یوغی بر آنها نهاده بود که شایستهشان نبود، خستگیهایشان را تسکین دادم (و) از بندها رهایشان کردم».
در متون تاریخی یهودی و بابلی از کوروش با عنوان اصلاحگر و نجاتبخش در سرزمینهایی یاد میشود که در آنها افراد ناصالح در رأس امور قرار داشتند و موجبات ناخرسندی مردم و خدایان را فراهم کرده بودند(دریایی، پیشین، صص ۲۱ و ۲۲) در این راستا کمبوجیه و داریوش بزرگ نیز اقدامات کوروش را الگو قرار داند و به ساتراپنشینها (ولایات) اجازه داند که قوانین و ارزشهای مذهبی و فرهنگی خود را حفظ کنند. این امر در ثبات و موفقیت سیاسی امپراتوری هخامنشیان بسیار حائز اهمیت بود. بسیاری بر این باورند که سیاستهای کوروش متأثر از آموزههای مذهب زرتشت بود.
در هر حال، نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که ملاحظات سیاسی در این میان نقش مهمی داشته است. کنترل قلمروی گسترده پادشاهی کوروش و جلوگیری از وقوع شورش علیه امپراتوری، مستلزم پیروی از یک استراتژی ایدئولوژیک جهت فراهم کردن شرایط همکاری با نخبگان محلی بود. درواقع این امر یکی از دلایلی است که کوروش از سیاست حفظ سنتهای محلی در راستای اهداف خود در بلند مدت استفاده نمود و خود را به عنوان حافظ معابد و اماکن مقدس معرفی کرد. اثر عملی چنین اقداماتی در درجه اول خشنودسازی روحانیون و نخبگان محلی بود که با کمک آنها کوروش میتوانست آنها را وارد ساختار سلطنتی جدید کند و به قدرت خود در منطقه با حمایت آنها استحکام بخشد. به علاوه این که تاریخدانان بر این عقیدهاند که از دیگر اهداف کوروش در فرمان به بازگشت یهودیان به سرزمین خود این بوده که با استقرار آنها در سرزمین یهودا از آنها به عنوان سدی میان قلمروی خود و مصریها استفاده کند.
رهبری
کوروش، فرزند کمبوجیه اول، در سال ۵۵۸ پیش از میلاد به پادشاهی انشان – یک ایالت ایلامی مهم در ایران باستان و در ناحیه غربی استان فارس امروزی – رسید و مانند پدر خود به حکومت مادها در ایران وفادار بود. در سال ۵۵۳ پیش از میلاد، کوروش برای رهایی از سلطه مادها و با همکاری برخی از نجبای ماد که از سیاستهای آستیاگ، آخرین پادشاه ماد، ناراضی بودند، علیه او قیام کرد(هرودوت، تاریخ هردوت، ترجمه غ. وحید مازندرانی، تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۲، صص ۱۰۳-۹۷.) جنگ میان پارسها و مادها سرانجام در سال ۵۵۰ پیش از میلاد به پایان رسید و کوروش بر تخت پادشاهی ایران تکیه زد. با فتح لیدیه – پادشاهی باستانی در غرب آناتولی و در ترکیه امروزی – و بعد هم بابل، امپراتوری هخامنشیان به پادشاهی بزرگی تبدیل شد که بخش عظیمی از آسیای امروزی تحت حکومت آن قرار داشت.
کوروش در منشور، پادشاهی خود را پادشاهی شاد معرفی میکند: «منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه شهر انشان، نوه کوروش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نواده چیش پیش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، دودمان جاودانه پادشاهی، که خدایان بِل و نَبو فرمانراییش را دوست میدارند (و) پادشاهی او را با دلی شاد یاد میکنند».( ترجمه متن استوانه کوروش بزرگ»، ترجمه دکتر شاهرخ رزمجو، موزه بریتانیا، پاراگراف ۲۲-۲۰)
به علاوه، کوروش در کتاب مقدس یهودیان به جایگاه بینظیری دست یافته است و از او با عنوان برگزیده و «مسیح خداوند» یاد شده است: «و درباره کورش میگوید که او شبان من است و تمامی مسرت مرا به اتمام خواهد رسانید و درباره اورشلیم میگوید بنا خواهد شد و درباره هیکل که بنیاد تو نهاده خواهد گشت. خداوند به مسیح خویش یعنی به کورش که: دست راست او را گرفتم تا به حضور وی امتها را مغلوب سازم و کمرهای پادشاهان را بگشایم تا درها را به حضور وی مفتوح نمایم و دروازهها دیگر بسته نشود چنین میگوید».( عهد عتیق، کتاب اشعیا، مرکز پژوهشهای مسیحی، ۴۵:۱ – 44:۲۸)
برخی از علما و محققین اسلامی نیز مانند ابوالکلام آزاد، علامه طباطبایی معتقدند که «ذوالقرنین» در سوره کهف در قرآن، اشاره به کوروش کبیر دارد. هرچند، این مسأله مورد اختلاف است. قرآن در سوره کهف از ذوالقرنین به عنوان حاکمی عادل و برگزیده نام میبرد: «ما او را در زمین تمکن و قدرت بخشیدیم و از هر چیزی رشته ای به دست او دادیم. او هم رشته ای را پی گرفت». (قرآن، ترجمه مهدی محییالدین الهی قمشهای، سوره کهف، آیات ۸۴ و ۸۵.)
کوروش در کتابهای تاریخی نیز جایگاه برجستهای را به خود اختصاص داده است. هرودوت، تاریخنگار بزرگ یونانی در کتاب خود مینویسد که ایرانیان کوروش را «پدر» مینامیدند، چرا که او حاکمی مشفق و مهربان بود و همواره برای مردمش امور نیک را تدبیر میکرد. گزنفون، تاریخدان و سرباز یونانی نیز در قرن چهارم پیش از میلاد کتاب «کوروشنامه» را در وصف زندگی و عقاید کوروش بزرگ به عنوان یک حاکم ایدهآل و بردبار به رشته تحریر در آورد. وی در ستایش کوروش میگوید: «رفتارش با ملل مغلوب پدرانه بود و حتی در گوشههای دوردست امپراتوریاش…عموم رعایا در فراخی و نعمت به سر میبردند و اوامرش را مانند دستورات پدر مهربانی اطاعت میکردند. در روزگار کدام پادشاهی غیر از کوروش سراغ داریم که حتی پس از مرگ کسانی که بنیاد پادشاهیشان به دست او برچیده شده است، وی را پدر و ولی نعمت خویش بخوانند! در واقع باید اذعان کرد که کوروش فقط یک فاتح چیرهدست نبود بلکه رهبری خردمند و واقعبین و برای ملت خویش پدری مهربان و گرانمایه بود.» در واقع سیاست «تسامح و بر مبنای احترام به حقوق افراد، گروههای قومی، مذاهب دیگر و نظامهای پادشاهی باستانی» برای مردمی که به سیاستهای سخت و خشن پادشاهان آشوری و بابل عادت داشتند، در حکم یک معجزه بود.
مقایسه رفتارکوروش با بختنصر
بُختُنَصر در سال ۵۹۷ پیش از میلاد با حمله به سرزمین یهودیه و تصرف اورشلیم، شاه یهودا و خانواده وی را به همراه فرماندهان و مقامات مملکتی به اسارت به بابل برد. با شورش پادشاهی که منصوب بُختُنَصر در یهودیه بود، در سال ۵۸۶ پیش از میلاد، بُختُنَصر مجدد به اورشلیم حمله کرد. حکایت این حمله در عهد عتیق بدین صورت آمده است: «و خانه خداوند و خانه پادشاه را سوزانید و همه خانههای اورشلیم و هر خانه بزرگ را به آتش سوزانید. و تمامی لشکر کلدانیان که همراه رئیس جلادان بودند، حصارهای اورشلیم را به هر طرف منهدم ساختند. بقیه قوم را که در شهر باقی مانده بودند و خارجین را که به طرف پادشاه بابل شده بودند و بقیه جمعیت را به اسیری برد. اما رئیس جلادان بعضی از مسکینان زمین را برای باغبانی و فلاحی واگذاشت.» از این واقعه تحت عنوان «به اسارت بردن یهودیان به بابل» یاد میشود.( عهد عتیق، کتاب دوم پادشاهان، مرکز پژوهشهای مسیحی، ۱۲-۹: ۲۵ )
یهودیان در طول اسارت خود در بابل به عنوان اسیر رنج بسیار کشیدند. آنها غالباً و به ویژه در ابتدای سکونتشان در بابل مورد آزار و اذیت مقامات حکومتی و همچنین مردم عادی قرار میگرفتند. با این وجود، هویت مذهبی و روح ملی خود را با این امید که روزی به سرزمین خود بازگردند، حفظ کردند. کوروش در سال ۵۳۹ پیش از میلاد به سوی بابل لشکرکشی کرد و با شکست بُختُنَصر، بابل را تحت حکومت خود قرار داد. یهودیان بابل از وی به عنوان آزادیبخش استقبال کردند. کوروش به طور رسمی آزادی یهودیان از اسارت در بابل را اعلام کرد و به آنها اجازه داد که به سرزمین خود بازگردند. طبق کتاب عزرا، جمعاً حدود پنجاه هزار نفر از یهودیان به سرزمین یهودا بازگشتند. کوروش همچنین اجازه بازسازی معبد اورشلیم را به یهودیان داد و از خزانه برای این امر مقرری تعیین نمود. همچنین دستور داد که اشیاء قیمتی یهودیان که بختالنصر از اورشلیم آورده بود، به یهودیان پس داده شود.
فرمان کوروش در کتاب عزرا به این ترتیب آمده است: «کورش پادشاه فارس چنین میفرماید: یهوه خدای آسمانها جمیع ممالک زمین را به من داده و مرا امر فرموده است که خانهای برای وی در اورشلیم که در یهودا است بنا نمایم. پس کیست از شما از تمامی قوم او که خدایش با وی باشد؟ او به اورشلیم که در یهودا است، برود و خانه یهوه را که خدای اسرائیل و خدای حقیقی است، در اورشلیم بنا نماید. و هر که باقی مانده باشد، در هر مکانی از مکانهایی که در آنها غریب میباشد، اهل آن مکان او را به نقره و طلا و اموال و چهارپایان علاوه بر هدایای تبرعی به جهت خانه خدا که در اورشلیم است اعانت نمایند».
البته همه یهودیان بابل تصمیم به بازگشت نگرفتند و بسیاری از آنها به این دلیل که در بابل ریشه و تعلق شخصی و تجاری پیدا کرده بودند، تصمیم گرفتند آنجا بمانند. اما تحت حکومت کوروش از آزادی مذهبی و انجام آیینهای دینی خود بهرهمند بودند. سیاست تسامح مذهبی کوروش تنها متوجه یهودیان در قلمروی وی نبود، اگرچه به دلیل انعکاس گسترده رفتار وی با یهودیان پس از فتح بابل در متون تاریخی و مذهبی یهودیان، این موضوع در طول تاریخ توجه بیشتری به خود جلب کرده است. در منشور کوروش از پیروان دین خاصی سخن به میان نمیآورد و آزادی و تسامح مذهبی به طور عام و در خصوص همه مردم ذکر میشود. به علاوه، شیوه اداره و پادشاهی کوروش به صورت غیرمتمرکز و مبتنی بر اعطای آزادی به واحدهای اداری در سراسر قلمروی پادشاهی خود بود. قلمروی پادشاهی هخامنشیان به ایالتهای مختلف با عنوان ساتراپی تقسیم میشد که هرکدام از این ساتراپیها خود به واحدهای کوچکتر تقسیم میشدند و تحت نظارت یک حاکم محلی قرار داشتند. این واحدها از استقلال و خودمختاری در امور گوناگون از جمله امور مذهبی برخوردار بودند.
سخن پایانی
کوروش همانطور که نظام سیاسی تازه ای بر پا کرد که قبلا نمونه نداشت از بسیاری جهات رفتاری و فرهنگی نیز حامل پیامی جدید برای مردم تحت سلطنت خود بود. از کوروش در رفتار با مردم بابل و یهودیان به عنوان فرمانروایی نیکخواه یاد میشود. سیاست تسامح و مدارای مذهبی کوروش که منجر به بازگشت اسیران به سرزمین خود و بازسازی معابد شد، در منشور کوروش به ثبت رسیده است. اگرچه منشور صراحتاً از یهودیان نامی نمیبرد، در کتب تواریخ و کتاب عزرا ذکر شده که یهودیان جزء افرادی بودند که به دست کوروش آزاد شدند. قلمرو تحت حکومت کوروش یک قلمرو وسیع و متکثر و چندقومی بود و کوروش بر این باور بود که سیاستمداری معقول ایجاب میدارد که به ملل مختلف اجازه پرستش خدایان و انجام آداب و رسوم مذهبی و فرهنگی خود داده شود. آزادیهای مذهبی در موفقیت سیاسی کوروش دارای نقش و اهمیت برجستهای بود.
شرح اقدامات کوروش در این خصوص علاوه بر عهد عتیق در منشور ثبت شده است: «اَکد، سرزمین اِشنونَه، شهر زَمبَن، شهر مِتورنو، دِر، تا مرز گوتی، جایگاههای مقدس آنسوی دجله که از دیرباز محرابهایشان ویران شده بود، خدایانی را که درون آنها ساکن بودند، به جایگاههایشان بازگرداندم و (آنان را) در جایگاههای ابدی خودشان نهادم. همه مردمان آنان (=آن خدایان) را گرد آوردم و به سکونتگاههایشان بازگرداندم و خدایانِ سرزمین سومر و اَکد را که نبونئید –در میان خشم سرور خدایان- به بابل آورده بود، به فرمان مردوک، سرور بزرگ، به سلامت به جایگاههایشان بازگرداندم، جایگاهی که دلشادشان میسازد».
در واقع، منشور کوروش دارای سه پیام مهم است: برابری نژادی، زبانی، و مذهبی برای مردم تحت حکومت، اجازه به بردهها و اسیران در بابل برای بازگشت به سرزمین خود، و بازگرداندن خدایان به جایگاهشان و بازسازی معابد ویران شده. در نتیجه علاوه بر این که به یهودیان اجازه داده شد تا به سرزمین خود بازگردند و معبد خود را بازسازی نمایند، معابد بابل نیز بازسازی شد و خدایان به جایگاه خود باز گدانده شدند و خدایان دروغین که از نظر کاهنان توهینآمیز تلقی میشدند، از بین رفتند.
تاثیرگذاری کوروش کبیر
صدور منشور کوروش بازتاب رسم دیرینهای است که در میانرودان وجود داشت. پیرو این رسم، پادشاهان سلطنت خود را با اعلام اصلاحات آغاز میکردند. در این میان میتوان از اصلاحات اوروکاژینا فرمانروای لاگاش در حدود ۲۳۵۰ سال قبل از میلاد و نیز کد اورنامو و حمورابی نام برد. منشور در سال ۱۸۷۹ میلادی در یک حفاری باستانشناسی در بابل عراق پیدا شد و از آن زمان در موزه بریتانیا در لندن نگهداری میشود.از این منشور عمدتاً به عنوان اولین سند حقوق بشر یاد میشود.منشور کوروش به شش زبان رسمی سازمان ملل متحد ترجمه شده است.
سیاست تسامح، عدالت و آزادی مذهبی توسط کوروش هم در زمان وی و هم در قرنهای بعد بر افراد زیادی تأثیر گذارد. رهبران بزرگی همچون اسکندر و توماس جفرسون و بنجامین فرانکلین با خواندن «کوروش نامه» از کوروش الهام گرفتند. کمبوجیه، فرزند کوروش، نیز پس از به قدرت رسیدن، راه پدر خود را در احترام به خدایان محلی به ویژه پس از فتح مصر ادامه داد. به همین ترتیب داریوش بزرگ نیز از مذهب به عنوان یک ابزار سیاسی برای تحکیم قدرت امپراتوری خود استفاده نمود. وی به خدایان ساتراپیها احترام میگذاشت گرچه خود را پیرو اهورامزدا میدانست. لوحههای ایلامیزبان که در پرسپولیس کشف شده حاکی از این است که داریوش به پیروان مذاهب مختلف در قلمروی خود اجازه داد که به پرستش خدایان اجدادی خود بپردازند و حتی از خزانه خود برای تسهیل این امر مقرری مشخص نمود. بازسازی معبد اورشلیم نیز در زمان داریوش و با حمایت مالی وی در سال ششم پادشاهی او به پایان رسید.
در عصر جدید هم کورش الهام بخش بوده است. هنگامی که جفرسون، سومین رئیس جمهور آمریکا، و دیگر بنیانگذاران ایالات متحده، افکار مترقیانه کوروش بزرگ را پذیرفتند، هنوز سالها تا کشف منشور کوروش باقی بود. جفرسون صاحب دو نسخه از کتاب «کوروشنامه» بود و این کتاب آنچنان بر وی تأثیر نهاده بود که در نامهای خطاب به نوهاش به وی توصیه کرد که آن را بخواند. این امر اهمیت کوروش و عقاید و باورهای وی را در نظر نویسندگان قانون اساسی آمریکا نشان میدهد. بنا به گفته جان کرتیس، سرپرست نمایشگاه موزه بریتانیا، «استوانه کوروش و اشیاء مرتبط با آن درحکم سرآغاز تازه ای برای خاورمیانه باستان به شمار می رود.» در واقع، «فکر آزادی دین برای بنیانگذاران ایالات متحده، سرزمینی که ابتدا به صورت مستعمره اروپاییان گریخته از آزار مذهبی درآمد، جذابیت داشت.»
امروزه نیز از کوروش کبیر به عنوان یکی از رهبران برجسته در طول تاریخ نام برده میشود. در سال ۱۹۹۲، کوروش در رتبهبندی مؤثرترین چهرههای تاریخ، نوشته شده توسط مایکل هارت، اخترفیزیکدان و نویسنده یهودی آمریکایی، رتبه ۸۷ را به خود اختصاص داد. شیرین عبادی در سخنرانی خود هنگام گرفتن جایزه صلح نوبل در ۱۰ دسامبر ۲۰۰۳ بیان داشت: «من یک ایرانی هستم، از نسل کوروش کبیر. امپراتوری که در اوج قدرت در ۲۵۰۰ سال قبل اعلام کرد که “بر مردم حکومت نخواهد کرد اگر او را نخواهند.” و او وعده داد هیچ کسی را مجبور نخواهد ساخت تا مذهب و عقیده خود را تغییر دهد. او آزادی را برای همه تضمین کرد. باکانال همای خبر همراه شوید
سلام و درود بر استاد عزیز
بسیار عالی
ممنون استاد.مثل همیشه عالی بود
درود بی پایان استاد عزیزم کاش دوران طلایی فرمانروایی کوروش و عظمت ایران زمین و آزادی و آزادگی انسان ها هرگز پایان نمی یافت
بسیار عالی
سلام
بسیار خوب و خواندنی بود
سپاس از زحمات شما
با درود بر شما استاد گرامی و سپاس بیکران شنیدن این اخبار موجب شادی و افتخار می شود این که حقوق بشر سایه ای از منشور کوروش است بودیم ها مهم است اما از آن مهم تر هستیم هاست و هر فردی باید در جایگاه خود درست عمل کند من و شماییم که با رفتار و افکار خود تاریخ امروز مان می سازیم پس کاری کنیم که آیندگان به ماهم افتخار کنند امید وارم
سلام استاد?.بسیارعالی انشالله ک همیشه موفق باشید
در جهان امروز بارزترین شخصیت جهان باستان کورش شناخته شده است . زیرا نبوغ و عظمت او در بنیانگذاری امپراتوری چندین دهه ای ایران مایه شگفتی است .
آزادی به یهودیان و ملتهای منطقه و کشورهای مسخر شده که در گذشته نه تنها وجود نداشت بلکه کاری عجیب به نظر می رسیده است از شگفتی های اوست .
این پادشاه بزرگ یعنی کورش هخامنشی برعکس سلاطین قسی القب و ظالم بابل و آسور بسیار عادل و رحیم و مهربان بود زیرا اخلاق روح ایرانی اساسش تعلیمات زردشت بوده.
شاهنشاهی ایران که پایه گذار او کورش بزرگ است به هیچ وجه بر اساس خشنونت پی ریزی نشد . بلکه عکس آن صادق است زیرا با رعایت حقوق مردمان پایه گذاری شد
ممنون از لطف خبرگزاری بابت درج این مطلب
خوش زبانی او از پاسخی که در داستان رقص ماهیان به یونانیان داده است آشکار است. مطالب کتاب مقدس (تورات) و نوشته های یونانی و سنتهای ایرانی همه همداستانند که کورش باستانی سزاوار لقب بزرگ بوده است
او به همه مللی که زیر فرمانروایی او بودند آزادی می بخشید و همه او را ستایش مینمودند . سربازان او پیوسته برای وی آماده جانفشانی بودند و به خاطر او از هر خطری استقبال میکردند .
کمتر پادشاهی است که پس از خود چنین نام نیکی باقی گذاشته باشد . کورش سرداری بزرگ و نیکوخواه بود . او آنقدر خردمند بود که هر زمانی کشور تازه ای را تسخیر می کرد به آنها آزادی مذهب میداد و فرمانروای جدید را از بین بومیان آن سرزمین انتخاب می نمود .
هرودوت و گزنفون هر کدام زندگی مختلفی از وی را به رشته تحریر درآورده اند ولی هردو مورخ نامی از او به عنوان پدر و سرور آسیا و مرد نیک اندیش یاد کرده اند .
آزاد منشی و روح بزرگ کورش هخامنشی الگوی جهان آنروز و امروز است .
بسیار عالی
با شکست خوردگان به بزرگواری رفتار می کرد و نسبت به دشمنان سابق خود مهربانی می کرد.
ایران دوره هخامنشی بی نظیر بود
گذشته چراغ راه آینده است.
سپاسگزارم